سلام دوستان

شب جمعه قبل که با بچه های دانشگاه در حرم مطهر امام رضا علیه السلام بودیم، دوتا ملاقات جالب و خارج از برنامه اتفاق افتاد که ذکرش خالی از لطف نیست:

یکی اینکه حدود ساعت 2 بود که با یکی از بچه های حزب الله لبنان هم صحبت شدم.

بعد از مدتها همدیگه را دیدیم. چهره اش با ریش، مثل لحن زیبای عربی لبنانیش و فصاحت کلامش عالی شده بود.

دانشجوی مطالعات بین الملل دانشگاه ..... شده بود. حدود نیم ساعت باهم تنها بودیم و پیرامون آیه اولی الامر صحبت میکردیم.

بحث به جاهایی داشت میکشید که از بیان کلمات خارجه و با هیچ جمله ای نمیتونم بیان کنم که دوتامون در تطبیق این آیه با زیارت جامعه کبیره چه حالی کردیم.

اینو به خودش هم گفتم. گفتم اگه من یه هم مباحث یا شاگر مثل تو داشتم تمام زار و زندگیم را برای تفسیر تنزیلی قرآن میذاشتم.

بعد از نیم ساعت کم کم بچه ها هم داشتن دورمون جمع میشدن و بالاخره شب قشنگتری شد.

دومیش هم اینطوری رقم خورد که بعد از نماز صبح، با چندتا از بچه ها نشسته بودیم که دوتا پسر عراقی اومدن پیشم و سوال شرعی پرسیدن.

مقلد آیت الله سیستانی بودند. اهل بصره عراق و دانشجوی رشته حسابداری. با تیپی امروزی اما معلوماتی بیشتر از حدّ یه دانشجوی معمولی داشتند.

تا قبل از شروع شدن دعای ندبه با اونا حرف میزدم و بچه ها هم دورمون بودند و گوش میدادند.

وقتی بحثمون یه کم خاص تر شد و درباره دانشگاه و کتابخانه دانشگاه بغداد رفت، یکی از بچه ها گفت: حاجی اجازه هست ضبط کنم؟ گفتم: نه. بذار راحت تر صحبت کنیم.

بچه های خوبی بودند. نمیدونستم کتابخانه بغداد این همه لایه و پس لایه داره!

از مجموع صحبتای اون شب، چندتا نکته خیلی توجهم را جلب کرد:

1- با هرکس از آیات قرآن سخن بگیم، ته دلش قرص تر میشه و سکوت قشنگی بر فضا حاکم میشه.

2- حضرت رضا سلام الله علیه در جمع بین معقول و منقول، روایات شاذ و مشکلی دارند که فقط برای اهلش میشه بازش کرد.

3- بچه دانشجوها حتی از بحث هایی که چیز زیادی هم ازش سر در نیارن اما بامطالعه و عشق ارائه بشه، خوششون میاد و با تمام وجود گوش میدن.

4- شعاع حرم مطهر رضوی برای کسب علوم و فنون اهل بیتی و وحیانی، مثل حرم مطهر خواهرشون، اکسیر کیمیاست.

5- یکی از بچه ها میگفت: من حافظ زیارت جامعه کبیره ام اما تا قبل از امشب که یه کم درباره اش بحث کردیم، نمیدونستم چی حفظ کردم.

خدا بازم نصیبمون کنه...

یاعلی