سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 534870
  • بازدید امروز: 12
  • بازدید دیروز: 47
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

 

امروز در جمع مدیران و اساتید و کارگروه های خانه فلسفه بودم و چند کلمه ای صحبت کردم.


جای شما بسیار خالی بود. جمع بسیار وزین و اهل علم بودند. از اون جمع هایی که بعد از سخنرانی، احساس خستگی نمیکردم.


چون موضوعات بین سخنرانان تقسیم شده بود، بحث پیرامون امام حسن علیه السلام به من رسید.


با توجه به جو اونجا و اساتیدی که بودن، موضوع صحبتم را اینگونه انتخاب کردم: «امام مجتبی مرا به یاد 15 مسئله بی پاسخ می اندازند!»


جوّ روضه نداشت اما دلم طاقت نیاورد و صحبتم را با این بیت تمام کردم:



ضریح خاک و حرم خاک و پرچمت هم خاک

به یاد چادر مادر چه خاک آلودی...




برچسب ها : حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه






برچسب ها : حدادپور، امام حسین



 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم و اهلک اعدائهم


سلام دوستان، ایام عزاداری آخر ماه صفر خدمتتون تسلیت عرض میکنم.


از امشب به مدت سه شب، بعد از نماز مغرب و عشا، مسجد دانشگاه مالک اشتر اصفهان منبر دارم و موضوع بحثم اینه:


«صفات دائمی حضرت رسول در قرآن و نقد مبانی وهابیت در این زمینه»


در این بحث از آیات شریفه 45 و 46 سوره مبارکه احزاب بحث میکنم که چون بحث مهم و مبنایی هست، هر جلسه حداقل یک ساعت منبر طول میکشه. فقط خدا کنه بتونم تمومش کنم. متن آیات اینگونه است:


«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» «وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»


انشاءالله در این سه شب، ساعت 8:30 در حسینیه شهدا خوابگاه دانشگاه هم منبر دارم که موضوعش اینه:


«پیامبر اسلام و اصول سیاست داخلی و خارجی»


بهشون گفتم هرجلسه اش حداقل یکساعت تا یکساعت و ربع منبر طول میکشه تا مداحشون زود نیاد بشینه روبروم و مدام به ساعتش نگاه کنه.


این بحث، قراره از طرف معاونت سیاسی دانشگاه فیلم برداری بشه. خلاصه خدا به خیر کنه.


سر انتخاب این دو موضوع، جو دانشگاهی بودن مخاطب ها، اوضاع دیپلماسی این روزها، شدت حملات وهابی ها و... است.


خدا به حق حضرت زهرا سلام الله علیها به این توسلات و درس ها برکت و خیر کثیر عنایت کنه.


از همه شما عزیزان هم التماس دعا دارم.




برچسب ها : حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر



 

سلام بچه ها، صبح زیبای جمعتون بخیر


آقا بخاطر پُست قبلی، پیامی که نیومد نبود! بیش از پنجاه پیام خصوصی اومده بود که کلی تعجب کردم!


من آدم بیکاری نیستم و حرفایی که تو دلمه مینویسم اما یا مردم خیلی بیکارن که میشینن این چیزا را میخونن یا خیلی محبت دارن و تا حالا رو نکرده بودن!


پیامای خیلی قشنگی بود که دلم میخواس همشو تایید میکردم اما صلاح نبود و همین چندتا که تایید کردم، مشت نشون خرواره.


آره بچه ها، من جهرم را خیلی دوس دارم.


دوستای بسیار خوبی در جهرم دارم که انصافا لنگه بعضیاشون فکر نکنم حتی در دوران جنگ و جبهه هم بشه پیدا کرد.


من به خیابون گردی هیچ علاقه ای ندارم و حتی اصلا فرصتش را ندارم اما گاهی برای کسی که کلی وقت جهرم نبوده و میخواد از اوضاع بومی شهرش بدون توضیح کسی، مطلع بشه لازمه.


من به غذاهای خیابونی و فست فودی علاقه دارم و نمیتونم انکارش کنم اما چیزی که بیشتر از اینا واسم خوشمزه است، تعامل و ارتباط با مردمی هست که اصلا مثل من و شما حرف نمیزنن، مثل من و شما زندگی نمیکنن، مثل من و شما فکر نمیکنن، مثل من و شما هم مقدس بازی در نمیارن، مثل من و شما محافظه کار نیستند، بلکه به سبک خودش قربونم میره، به سبک خودش باهام میخنده، به سبک خودش تعارفم میکنه، به سبک خودش حرف میزنه و سیبیلش را تاب میده، به سبک خودش قسم میخوره، خلاصه به سبک خودش زندگی میکنه.


جهرم واسه من نه بخشی، بلکه قسمت اعظمی از جغرافیای وجودی همه ما جهرمی هاست و متنفرم از کسانی که هنوز دو روز نیس از جهرم رفتن اما جوری حرف میزنن و ادا در میارن که انگار هیچوقت اینجایی نبودن! این دیگه واقعا کمبود جنبه و شخصیت بعضیا را میرسونه.


وقتی کسی از فشار تدریس و کار و ماموریت های مختلف و .... دیگه کله اش کار نمیکنه، بهترین تفریحی که هم ارضاش میکنه هم اشباعش میکنه، شاید این بشه که بره توی صف نانوایی جهرم بایسته تا لحن و لهجه خوش مردمی که باهم حرف میزنن را بشنوه و کلی ذوق کنه.


شاید خنده تون بگیره یا اصلا مسخره به نظر بیاد که بدونین من با راه رفتن و رانندگی در خیابونا و دیدن اوضاع مردم و فکر کردن در خلوت ماشینم، بسیاری از سوژه های منبرام و کلاسای خصوصیم را پیدا میکنم. چون شدیدا معتقدم که اصل موضوع منبر را نباید از کتابخونه ها درآورد بلکه اگه میخوایید برای مردم ملموس باشه و بدردشون بخوره، باید از متن زندگی خودشون حرف زد و باهاشون همفکری کرد.


هفته پیش در سمینار «نگاه جامعه شناسان فیلسوف به مردم» یه حرفی زدم که با استقبال جالب آقای دکتر نجفی و آقای دکتر واعظ که از اساتید جامعه شناسی هستند مواجه شد. حرف من این بود که «کوچه و خیابون شهر و محله من و شما، بخش ظاهری و پیرامونی شخصیت من و شماست. اگر نمیتوان به کالبد بدن و روح همه مردم نفوذ کرد، اما لااقل میتوان تا در خانه مردم نفوذ کرد و چیزهای زیادی را از اوضاع و احوال پیرامونشان درباره خودشان فهمید و پیدا کرد که شاید خودشون از اون مسائل یا بی خبر هستند یا اینقدر باهاش زندگی کردن که دیگه بهش توجهی ندارن. فقط کسی میتونه به این مسائل پی ببره که یا از خارج از گود زندگی اونا اومده باشه و یا اینقدر فلسفی فکر کنه که دیگه گول همرنگ محیط بودن را نخوره.»


این اصل خیلی قشنگیه که من تلاش میکنم وارد هر شهر یا روستایی که شدم، با این نگاه، حتما ساعاتی را به گردش و نگاه و تحلیل پیرامون زندگی مردم اون منطقه اختصاص بدم و خوراک مطالبم را از همون چندساعت پیدا کنم.


سوژه هایی مثل: اوضاع روحی مردم در شب و روز زندگیشون، تیپ نگاه مردم به جهانی که در اون زندگی میکنن، سوژه های خنده شون، شلوغ ترین مکان ها و خیابونای شهرشون، تابلوهای در و دیوارشون، طرح های عمرانیشون، تیپ قیافه و فرهنگ حاکم بر ظاهرشون و.... خیلی حرفها میزنه که فقط چشم بینا و گوش تیز میخواد که ببینه و بشنوه.


یه چیز دیگه هم بگم و برم؛ بچه ها! وقتی هراز گاهی میام جهرم، تفاوت ها و خیزش های فرهنگی عجیب و غریبی میبینم که بسیار زیرپوستی داره رشد میکنه. چیز زیادی نمیتونم دربارش بگم و اجازه بدید سر فرصت کاملا دربارش حرف بزنم اما همین بس که: دست های عجیبی در ریاکارسازی جو شهر و ترویج فرهنگ مذهب قهوه خانه ای(که موضوع فجیعی هست) دارم میبینم که فکر نکنم هیچ کدوم از حضرات و دانشمندان شهر، منبر و مجلسشون را خرج این مباحث کنن.


خیره انشالله.




برچسب ها : حدادپور، جهرم، جامعه شناسی




بالاخره آرزو بر هیچ جوانی عیب نیست اما وجدانا دلم میخواست این روزا جهرم باشم    .


اگه اینجا منبر قول نداده بودم، امکان نداشت نیام جهرم.

 

آقا میدونی اگه جهرم بودم، این روزا چیکار میکردم؟ بشنوید خالی از لطف نیست:


اول اینکه وقتی خودم از صبح زود رانندگی میکنم و میام، حدود ساعت 4 یا 5 عصر میرسم جهرم. و چون حداقل 9 ساعت از اصفهان رانندگی میکنم، تا رسیدم اول میرم خونه مامانم و دست بابا و مامانمو میبوسم و بعدش میگرفتم میخوابیدم. حالا دیگه کی بیدار بشم خدا میدونه    .


وقتی از خواب بیدار شم حدود مثلا ساعت 9 شب هست. اول نمازم میخونم و بعدش بدون لباس روحانیت(ینی با لباس معمولی) میزنم بیرون.


آروم و با سرعت تقریبا 40 – 50 تا رانندگی میکنم و از دیدن خیابونای جهرم و تابلوها و پیاده روها و پارکها و ورودی دانشگاه ها و .... حسابی به فکر فرو میرم و تند تند توی ذهنم تحلیل و بررسی میکنم.


حتی با دیدن پوسترها و اعلامیه ها و تابلوی جلوی ادارات و کوچه خونه بعضی بزرگترای شهر و فضای اطراف مساجد و پروژه های عمرانی شهر و ساختمان های نیمه کار و....


حدود ساعت 11 شب میشه و میرم ..... و یکی و بلکه دوتا ساندویچ ...... میخرم. فروشنده هم مثل همیشه، دوتا سوال تکراری میپرسه و خودش هم نمیدونه چقدر از دیدن قیافه سیبیلش و این دوتا سوالش حال میکنم: حاجی کم پیدایی؟ جهرم نیسی نه؟


ای جانم به این لهجه جهرمیش!


دفعه قبل میگفت: حاجی منتظرت بودم! با خودم میگفتم حاجی پیداش نیس خیلی وخته! راسی شغلت چه بود؟


حدود ساعت 11:30 که میشه معمولا یه زنگ به رضا میزنم و یا میرم در خونشون. پسر خوبیه. اگه علی هم گوشی برداشت که برداشت وگرنه احوالش را از رضا میپرسم.


تو همین اوضاع و احوال، معمولا پیامک مصطفی جونم میاد و میگه: سلام آدی جونی! کجایی؟ برنامت چیه؟


اگه دیدم مزاحم نیستم و باباش بیداره و حال داره، پامیشم میرم خونشون و کلی حرف میزنیم.


بعدش کم کم میرم طرف خونه و بعد از یه شام درست و حسابی(اشتباه نشه! اون ساندویچه فقط ته بندی بود)  لب تاپم را روشن میکنم و اولین سوژه ای که نظرم را درباره جهرم جلب کرده مینویسم.


البته باید فردا صبحش سریعا متنم را پاک کنم تا یه وقت خدایی نکرده به دست کسی نیفته و فردا روز ....


آخیش

 


الهی شکر


 




برچسب ها : حدادپور، جهرم




اگه جهرم بودم فقط دعوت بچه های هیئتی که سخنرانی مراسمشون را بعد از سینه زنی قرار میدن قبول میکردم


اگه جهرم بودم جلسات بچه های گُل پاسدار را شرکت میکردم و از جون و دل به کسانی که جونشون را برای انقلاب کف دستشون گذاشتن، خدمت میکردم


اگه جهرم بودم به منزل حاج آقا.... و حاج آقا.... سر میزدم حتی اگه بازم پشت سرم حرف بزنن


اگه جهرم بودم منبر دهه صفرم را اختصاص میدادم به موضوعات جدید جهان اسلام و گرفتاری های مردم و جوونا


اگه جهرم بودم نمیذاشتم آقای دژکام احساس تنهایی کنن و از ایشون بالای منبرهام حمایت جدّی و جانانه میکردم تا مردم فکر نکنن نسل آخوند انقلابی و حامی نماینده رهبری گم شده


اگه جهرم بودم بیشتر پیش حاج آقای امیری میرفتم بلکه اندکی بتونم دلگرمیشون باشم و نذارم بیشتر از این بی مهری ببینند


اگه جهرم بودم بازم حرف حق و حساب میزدم حتی اگه بعضی هم لباسی هام جواب سلامم را ندن و یا بگن داره خودشو نشون میده


اگه جهرم بودم نمیذاشتم بچه های اردوگاه فکر کنن که گوشه جهرم افتادن و کسی به فکرشون نیست و فقط بعضی مسئولین موقع رای گیری یادشون میاد که اردوگاه هم هست


اگه جهرم بودم واسه خواهران طلبه ای که متقاضی کلاس های تخصصی هستند برنامه میدادم بلکه نسل زن و دختر طلبه باسواد در جهرم پا بگیره


اگه جهرم بودم هر روز میرفتم پیش بابا و مامانم و دستشون را میبوسیدم و محکم تو بغل میگرفتمشون


اگه جهرم بودم موضوعات خانوادگی و تربیتی را بیشتر مطرح میکردم تا در ثواب تربیت نسل صالح شریک باشم


اگه جهرم بودم بازم بسیج خواهران را رها نمیکردم و براشون دوره هایی میذاشتم که مثل دوره های قبلیم، سابقه نداشته. حتی اگه بازم چندتا حسود پیدا بشه و تهمت بارمون کنه


اگه جهرم بودم پیش.... میرفتم و باهاش حرف میزدم و نمیذاشتم دوباره بره توی دانشگاه و دروغ بگه تا مرید جمع کنه


اگه جهرم بودم یه تو دهنی محکم به .... میزدم تا دیگه توی شهر شهید خلیل و شهید عبدالرحمن و... پیشنهاد کنسرت موسقی مختلط نده


اگه جهرم بودم....


همه این کارها وقتی هم جهرم بودم انجام میدادم و منّتی هم سر کسی ندارم چون تکلیفم بودن.


اما احساس میکنم نتونستم کسی را با این روحیه پیدا یا تربیت کنم تا بتونه به این تکالیف عمل کنه.


الهی شکر

 

 







 

سلام دوستان

امیدوارم خوب باشید.


امروز ایمیلی از طرف یک دوست دریافت کردم که پر بود از اتهامات و تهمت ها به نظام اسلامی و مسئولین و دلسوزان نظام و...


تا جایی که میشناختمش اینجور آدمی نبود که بخواد یهو به همه بدبین بشه و بدگویی کنه. اما خب شاید تاثیر فضایی باشه که در اون زندگی میکنه.


در جوابم به آن دوست بزرگوار، مطالبی را نوشتم و آخرش هم گفتم که:



گله ها را بگذار!


ناله ها را بس کن!


روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی!


زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگ تو را...


فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!


تا بجنبیم تمام است تمام!!



 




برچسب ها : حدادپور، گله، نظام اسلامی




سلام دوستان

تماس هایی از جهرم و شیراز برای دعوت به سخنرانی در مراسم اربعین و دهه آخر ماه صفر با بنده گرفته شده.


از همه سروران گرامی که ذره پروری میکنند و خجالتم میدهند ممنونم و امیدوارم قدردان محبتهایشان باشم.


اما توفیق حضور در اربعین و آخر ماه صفر در جهرم و شیراز ندارم.


چون هم اصفهان قول چندتا منبر دادم و هم درگیر چندتا پروژه تحقیقی سنگین علی الخصوص رساله سطح چهار حوزه(دکترا) هستم.


الحمدلله سروران گرامی از قم و جهرم و شیراز تشریف دارند و از حضورشون بهرمند خواهید شد.


خدا به همه عزیزان روحانی و دیگر سخنرانان توفیق و طول عمر بابرکت عنایت کند.


ثانیا امسال بنا داشتم خیلی سخنرانی نکنم و بیشتر به کارهای مکتوب بپردازم.


البته خدا کنه اثری در خودم و دل و جان مخاطب گرامیم داشته باشم


وگرنه لب تاپم داره از فایل های صوتی و تصویری صدها ساعت سخنرانیم در مراسمات مختلف سالیان گذشته میترکه!


وقتی چشمم به اون فایل ها و مطالبم میفته، یاد اون حرف دکتر علی شریعتی میفتم که میگه:


چه بسیارند کسانی که همیشه حرف میزنند بی آنکه چیزی بگویند

و چه کم اند کسانی که حرف نمیزنند اما بسیار می گویند!


 




برچسب ها : حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین



 

 

جسم و روحم با حرم گشته عجین


حال و روزم با غمت گشته غمین


این سه جمله خواب شبهای من است


کربلا...........پای پیاده...............اربعین

 

یا حسین




برچسب ها : حدادپور، اربعین، کربلا



 

سلام عزیزان

روزجمعه شمابخیر وامیدوارم ازبرکات جلسات این شب و روزهای عزیز، نهایت استفاده کرده باشید.

ببخشید این هفته نبودم. از این همه پیام و احوالپرسی عزیزان کمال تشکر دارم.


یکی ازموضوعاتی که بعضی وقتا ذهنمو به خودش مشغول میکنه، و بارها هم بعضی دوستان تقاضای کلاس و دوره خاص این موضوع داشتنه اند، موضوع روش تحقیق و مقاله نویسی هست.


در ضرورت تحقیق همین بس که من معتقدم: دیگه امروز، کسی با صِرف تحصیل، عالم نمیشه و حتما اگر محققانه به پژوهش روی آوردیم، امکان فهم بهتر دین و دیگر علوم پدید خواهد آمد.


در این پُست که به احترام یکی از بهترین دوستانم که (نمیدونه چقدر بهش علاقه دارم و) این روزا درگیر تحقیق و پژوهش هست، به بعضی از مهم ترین مقدمات تحقیق و پژوهش پرداخته و مختصرا توجه شما را به موارد زیر جلب میکنم:


1 انتخاب درست موضوع: موضوع شما هرچه ریزتر و کاربردی تر باشه بهتره و میتونید با انگیزه و علاقه بیشتری بهش بپردازید. من بسیاری از عزیزان را دیدم که حتی خودشون از موضوع پژوهششون خبر ندارند چه برسه به مخاطبان!

مثلا اگر خواستید درباره نماز تحقیق بنویسید، شاید اگر این موضوعات را انتخاب کنید بهتر باشه: تاثیر نماز بر خلوتمان – آثار و برکات نماز بر زندگی شهری – نحوه کنترل چشم در نماز – بررسی خطاب های سلام آخر نماز با رویکرد کلامی و...

شما را به خدا از انتخاب موضوعات انتزاعی و کلیشه ای که هیچ دردی حتی از خودتون دوا نمیکنه چه برسه به دیگران، شدیدا پرهیز کنید.


2 تهیه چکیده مناسب: چکیده، خلاصه مقاله و پژوهشی است که شما قرار است به مخاطب منتقل کنید. برای تهیه چکیده نباید از کلمات کلیشه ای و عبارت پردازی استفاده کنید. چون معمولا نباید از 300 کلمه بیشتر باشه.

در چکیده، باید تکلیف خودت را روشن کنی که اصلا میخوای چی بگی. بعدش هم روش تحقیق و سر و ته مقاله را باید به گونه ای مطرح کنی که به محض خواندن این چکیده، مخاطب بفهمه که قراره چی گیرش بیاد و روش شما چیه؟


3 مطالعه کافی و خلاصه نویسی: اگر برای هرمقاله، حداقل به 40 منبع موثق و درجه یک و دو مراجعه نکنید، وجدانا دارید به وقت خودتون و مخاطبتون ظلم میکنید.

بشین قشنگ مطالعه کن و خلاصه نویسی کن. قرار نیست چندتا مقاله الکی بدی و با آبروی علمی خودت بازی کنی! بشین مطالعه کن و مطالبی که به دردت میخوره را خلاصه برداری کن. حداقل به چهل منبع سر بزن و چندصفحه مطلب آماده کن و بعدش چکیده را بنویس تا راه را گم نکنی.


4 تهیه هندسه تحقیق: این مرحله بسیار مهمی است که این روزا به پروپوزال یا طرح تفصیلی معروفه. شما در این مرحله، نقشه راه را که از ضرورت موضوع – جایگاه این موضوع در عالم علم و زندگی بشر – فرضیه های تحقیق- سولات اصلی و فرعی و... تهیه میکنید و سپس یه لیست از فهرست موضوعات و مطالبت را ارائه میدی.

منم مثل شما فکر میکردم که بابا این چه کاریه؟ خب اول باید تحقیق کنیم تا بعدش بتونیم فهرست موضوعات بدیم. اما حالا که دارم رساله سطح 4 (دکترا) را مینویسم فهمیدم که اول باید تکلیف فهرست را روشن کرد تا وقتی وارد گود تحقیق شدی، راه را گم نکنی. البته خیالتون راحت. میشه وسطای تحقیق، در فهرست مطالب دست برد و تغییرات خوبی اعمال کرد.


5 نوشتن مقدمه: شاید یکی از سخت ترین کارها برای مبتدی ها نوشتن مقدمه ای باشه که رسالتش اینه که ذهن مخاطب را مثل یه گهواره برای خواندن مطالب و مدعاهای محقق آماده کنه.

مقدمه معمولا از مطالب مشهور و مقبول شروع میشه و کم کم ذهن مخاطب را برای شنیدن براهین و اصول مورد تحقیق آماده میکنه. فقط یادتون باشه که مقدمه، گهواره ذهن مخاطبتون هست. بچه ای که توی گهوره است را نباید محکم و یا خیلی سست تکون داد.


6 تعریف واژگان کلیدی: حداقل پنج واژه کلیدی تحقیقتون را پیدا کنید و قشنگ درباره اش توضیح بدید. وقتی هم میخواید تعریفشون کنید، از تفکیک توضیح لغوی و اصطلاحی آن واژه ها غفلت نکنید.


7 اصل تحقیق: ادعاهایتان را جوری بنویسید که حتی اگه خیلی هم علمی دارید مینویسید، بازم مخاطبی که شما را میشناسه احساس کنه روبروش نشستید و دارید باهاش حرف میزنید. ینی روان- بی تکلف- مسلط بر بحث- سر و ته دار- مستند و مستدل بنویسید.

اشتباهی که محققان مبتدی انجام میدن، اینه که اصل تحقیقشون را کپی برداری از منابع دیگر میکنن. این کار به شما هیچ لذتی نمیدهد و سبب میشه از نوشتن حال نکنید. چرا؟ چون مال خودتون نیست و خودتون هم اینو از هر کسی بهتر میدونید.


8 انتخاب سرفصل های جذاب و رسا: قرار نیست واسه فیلم سینمایی های لوس ایرانی اسم انتخاب کنید. بلکه قرار است که مقاله شما به دست کسانی بیفته که سرشون به تنشون می ارزه و قراره از شما ذهنیتی خوب و علمی پیدا کنن.

انتخاب سرفصل ها باید در مسیر پیوستگی مطالب قبل و بعد باشه و به گونه ای انتخاب بشه که معماگونه و تیتر روزنامه ای نباشه.


9 ذکر دقیق منابع: فقط از نوشتن نام کتاب جلوگیری کنید. بلکه نام خانوادگی نویسنده- نام نویسنده- نام دقیق و کامل کتاب- نام ناشر- سال نشر- شماره جلد- شماره صفحه را حتما در اولین باری که دارید در مقاله حاضر ازش استفاده میکنید بنویسید.

منابع را حتما درون متنی و همچنین به صورت فهرت منابع و مآخذ، در آخر مقاله به طور کامل بنویسید.


10 خلاصه و پیشنهادات: بارها دیدم که محققان مبتدی چندان به این قسمت بهایی نمیدن و نمیتونن فرود خوبی داشته باشند.

جملات پایانی مقاله شما باید جوری باشه اثر شگرفی بر ذهن و جان مخاطب داشته باشه. مخصوصا از بیان خلاصه مفید و پیشنهادات اجرایی و راهبردی غفلت نکنید.


ان شاءالله در پُست بعد، شاید به ذکر بعضی ظرافت ها و نکات کلیدی تر برای یک تحقیق خوب پرداختم.

 

یاحسین






صفحات :
|  1  2  >  |