سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 534070
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 35
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،


سلام دوستان عزیزم


به متن زیر توجه کنید:


    «  اگر شما کلمه «دختر» را در بزرگترین و مهم ترین موتور جستجوی دنیا(گوگل) سرچ کنید، بیشترین کلماتی که توجه شما را جلب میکند این کلمات است: دختر، دختران، دختران فراری، دختران خیابانی.


اگر کلمه «دختران» را سرچ کنید، این کلمات به عنوان بیشترین کلمات موجود توجه شما را جلب میکند: دختران، دختران فراری، دختران خیابانی، دختران بد.


اگر «دختر محجبه» را جستجو کنید: دختر محجبه، دختر محجبه آکادمی گوگوش، دختر محجبه در آکادمی گوگوش.


اگر کلمه «دختر ایرونی» را سرچ کنید: دختر ایرونی در خیابون، دختر ایرونی در کنسرت انریکه.


اما به عزیزان متعهّد توصیه می شود که در قسمت تصویری گوگل، کلمه دختر، دختر ایرانی، دختر ایرونی و حتی کلمه دخمل هم سرچ نکنید. چرا که...


کلمه «زن» را جستجو کنید: زن، زتاشویی، زندگی، زنان زیبا


کلمه «زنان» : زنان، زنان زیبا، زنان فاحشه، زنان صیغه ای


«زنان ایرونی» : زنان ایرونی، زنان ایرونی فیس بوکی، زنان ایرونی با جوراب نازک، زنان ایرونی در استرالیا


بنده کاملا از کارایی و شیوه جستجوی موتورهای جستجوگر اطلاع کافی دارم اما توصیه می شود که به چشم یک روانشناس و یا جامعه شناس با رویکرد استراتژیستی به این مسئله نگاه نگاه کنید. قطعا احساس خوب یا حتی احساس بی تفاوتی به شما دست نخواهد داد و اسباب نگرانی واقعی را در شما پدید خواهد آورد.


نتایجی که در این جستجوها به دست می آید، الگوی نگران کننده ای از این کلمات مقدس ارائه میدهد که اصلا با هویت اسلامی و ایرانی ما هم خوانی نداشته و حتی کاملا برخلاف آن تمدن عظیم اسلام ناب است که قرار است به دنیا عرضه کنیم.....  »


این متن، بخشی از سخنرانی امروزم تحت عنوان همایش «دختر بودن - مسلمان بودن» در جمع دانشجویان فعال در حوزه مسائل زنان بود که به مناسبت روز میلاد حضرت زینب سلام الله علیها برگزار شد.


این سخنرانی که به مدت تقریبا یک ساعت صورت گرفت، پیرامون نگاه استراتژیستی به زنان بود.


بنده خداها خیلی استقبال کردن و جمعیت خوبی هم جمع شده بودن.


دیشب هم که نتونستم مطلب در وبم بنویسم، به خاطر این بود که در هیئت سخنرانی داشتم و تا اومدم خونه دیگه حال نداشتم. عنوان سخنرانی دیشب هم این بود: « اصول مذاکره در نگاه قرآن و سیره حضرت زینب»


راستی تعداد زیادی از دوستان تقاضا کرده بودن که فایل سخنرانی های مختلفم را در وبم بذارم. اما متاسفانه بلد نیستم و احساس میکنم وقتمو بگیره. وگرنه چندان مخالفتی درباره این پیشنهاد ندارم.


شب همه عزیزان بخیر


التماس دعا








سلام دوستان جان


شب سرد زیبای بارانی برفی زمستانیمون بخیر


بالاخره امروز هم با تمام مشغله ها و برنامه های فشرده ام به خیر تموم شد و خیلی خدا را شاکرم.


امروز که واسه برنامه راهیان نور تصمیمات جدی گرفتیم(مثلا راوی نبریم و از علقمه شروع کنیم و...) و قرار شد از هیچ دانشجویی پول نگیریم و رایگان ببریم، به خیر و خوشی گذشت.


امروز که جلسه هماهنگی برای برنامه شام میلاد حضرت زینب برای اکران فیلم داشتیم، به خوبی گذشت.


امروز که چهارساعت بعداز ظهر به انتخابات کانون های دانشگاهی مصوب وزارت علوم گذشت و حداقل 10 معاون گیرم اومد، به خیر و خوشی گذشت.


امروز از بس جلسه و نشست داشتیم، حتی فرصت دستشویی رفتن هم نکردم و فقط 10 دقیقه واسه نهار فرصت داشتم، به خوبی گذشت.


امروز از بس فکر کردم و طراحی چندتا برنامه داشتیم، که سر سجاده نماز مغرب داشتم میفتادم، به خوبی گذشت.


در لابه لای مشغله های امروز؛


خواهرا اومده بودن و تقاضا کردن که: چون مشهد را با پسرا رفتم، راهیان نور را باید با خواهرا برم !! اما قبول نکردم.


پیشنهاد شد که یکی از نقش های تئاتر آیینی را من بازی کنم!!! با این پیشنهاد کلی ذوق کردم اما برخلاف میل باطنیم، شاید نتونم قبول کنم!


راستی دم غروب کلی برف اومد و ماشینم سفید شد. خدا را شکر کردم که هم برف اومد و هم یه کمی ماشینم تمیز شد!!


از همش باحال تر اینه که امروز تونستم یکی را عضو بسیج کنم و تشکیل پرونده داد... پسری با موهای لاس خرمایی و شلوار جینفرمن آبی!!


دیگه از خستگی داره سرم گیج میره


شب همتون بخیر


لطفا از دعای خیرتون محرومم نکنین









سلام عزیزانم


الحمدلله داره اینجا بارون میاد. خداراشکر.


انشالله کامل و نافع باشه.


از بس فکرم مشغوله و کار دارم، دیگه مثل اون وقت ها نیستم و حس شعر و ... کمتر پیش میاد.


یاد اون وقت ها بخیر که معمولا شبهای بارونی شعرم میومد.


قبول دارم که انسان ها در تکامل اند و تکامل خیلی خوبه... اما روز به روز که میگذره، بیشتر دلم واسه دوران دبیرستان و سالهای اول طلبگیم تنگ میشه.


سال هایی که فرصت فکر کردن بیشتری به طبیعت داشتم. فرصت بیشتری واسه خودم داشتم اما همیشه نگران از دست دادنش بودم. چون میدونستم یه روزی مثل این روزا ...


امشب از ظهر دلتنگترم


از دیروز، خیلی دلتنگتر


دلتنگی که نمی شود ابراز کرد چرا که کلمه ای نیست


دلتنگی از جنس حسرت گذشته


دلتنگی به خاطر حرفهایی که باید میزدم اما نزدم


و به خاطر حرف هایی که اصلا نباید فکرش را میکردم


دلتنگ دست نوشته هایی که سوزاندمشان


دلتنگ کنج اتاق سه در چهار ساده خونه مادرم


دلتنگ شب های گلزار شهدای جهرم


دلتنگ بچه های کلاس دیالکتیک جهرم


دلتنگ مسجد جامع و نصف شبها که از هیئت انصار یا هیئت مکتب میومدم خونه


دلتنگ دوچرخه ای که بعد از 16 سال خریدم و یه روز در میون کار نمیکرد


دلتنگ تلوزیون سیاه سفید خونه مادرم که فقط شبکه یک میگرفت


دلتنگ وقتی بابام شوخیش گُل میکرد


دلتنگ وقتی با خواهرام دعوامون میشد


دلتنگ جلسات قرآن خونه حاج خانم جمالی


دلتنگ وقتی خانم بزرگی(مادر شهید) دم در خونشون مینشست تا من از راه مدرسه، جلوی خونشون رد بشم و باهم حرف بزنیم


دلتنگ وقتی جهرم بارون میومد و خیابون جلوی خونه ما میشد رودخونه


دلتنگ وقتی مادرم از کارام خسته میشد میگفت: کاش دختر بودی!


ولش کن


کار دارم


آقا شب بخیر






صفحات :
|  <  1  2  3  |