سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 534814
  • بازدید امروز: 3
  • بازدید دیروز: 21
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،


سلام عزیزان، روز بخیر و امیدوارم روزهای پرنشاطی را سپری کنید.


چند شب هست که سلسله مباحثاتی را در یکی دو تا از گروه های فضای مجازی در زمینه های مختلف راه انداختیم. مباحثه جمعی خوبی شده و نتایج جالب توجهی مطرح میشه که کمتر درباره اش فکر میکردم.


در یکی از گروه ها که از نخبگان یکی از شهرها بودند، عزیزی بحث موسیقی را مطرح کرد اما به طرز سوال برانگیزی بعد از کمتر از دو روز همه سکوت کردند و دنباله اش را دیگه مطرح نکردند. بیشتر به القای شبهه و ایجاد نگاه منفی به بعضی بزرگان (و لو به صورت ناخواسته) شبیه بود تا یه بحث تپل و جوندار!! شبی که قرار بود بحث به جایی برسه، اکثرا غیبشون زد و دیگه هم چیزی نگفتن! بعید میدونم اونشب همه یهویی با هم تصمیم گرفته باشن ساعت 11 شب بخوابند و بازم بعید میدونم بحثهایی به صورت چت خصوصی در زمینه مذکور رخ نداده باشه. بالاخره گذشت.


من احساس میکنم گروه هایی که اعضای اون گروه از رده های متوسط به بالای جایگاهی و سِنّی برخوردارند چندان به چشم گروه اکتیو مجازی که سبب همدلی و تولید فکر باشه نمیشه بهش نگاه کرد. بالا رفتن سن و سال، بالا رفتن روحیه محافظه کاری، بالا رفتن دغدغه حفظ موقعیت، بالا رفتن چشمگیر کم حوصلگی، بالا رفتن خیلی چیزهای دیگه را به دنبال داره. لذا فقط میتوان برای اعضای محترم چنین گروه هایی آرزوی موفقیت و طول عمر بابرکت کرد و آرام از کنارشون گذشت!!


در یکی از گروه ها که بیشتر آقاپسرهای جوون هستند، بحث «حد و مرز و کیفیت ارتباط عاطفی» مطرح شد. هنوز هم ادامه داره. ینی آدم کیف میکنه وقتی باهاشون حرف میزنه. از بس همه آماده هستن و در بحث مشارکت میکنند. بعضیاشون نکاتی میگفتن که معلوم بود چقدر بهش معتقدند و باهاش زندگی خوبی را تجربه کرده اند. احتمالا چند شب دیگه هم این بحث ادامه داشته باشه.


دیشب، بحث درباره ارتباط بر اساس دلسوزی و احساس ترحم بود. حرفهای خوبی رد و بدل شد. چندتا از نتایج بحث که خود بچه ها بیان کردند را به صورت خلاصه عرض میکنم:


1- به هیچ وجه در عشق و ارادت شریک زندگیمون نباید شک کنیم. و الا باید یک عمر با تردید و اعصاب خوردی زندگی کنیم. این عشق، چیزی غیر از یک دلسوزی ساده است. وقتی میبینیم شریک زندگیمون داره تلاشش را میکنه که ما خوشبخت باشیم، درست نیست که یک لیست از نقص های او ترتیب بدیم و مدام بهش یادآوری کنیم.


2- دلسوزی و برطرف کردن مشکلات نامحرم واجب نیست اما وابسته شدن خودمون و یا وابسته کردن نامحرم به محبتون کاملا اشتباهه. لذا اگر هم نامحرمی نیاز انسانی و فوری داشت، اولا باید به صورت غیر مستقیم و با دخالت یکی از محرم های ما صورت بگیره و دوما باید استمرار نداشته باشه تا حالت منتظره در اون شخص ایجاد نکنه.


3- باید در کمک و ارتباط بر اساس دلسوزی و ترحم، بین خودمون و خدا، قصد و غرضمون از این کار مشخص باشه. نمیشه بدون هدف مشخص وارد مسئله ای شد و به هیچ چیز فکر نکرد. خدا عقل و شعور برای آینده نگری و تعیین دقیق هدف به ما داده است.


و نتایج دیگه که نباید ازش غافل شد. اما دوستان! لطفا اگر در گروه های مختلف قراره وقت بذارین، هدفدار و به صورت گفتمانی باشه نه به صورت کپی برداری از مطالب دیگر گروه ها. ضمنا تلاش کنین دست به قلمتون روانتر راه بیفته تا همه پست ها و پیام هایی که میذارین، حاصل تراوشات فکری و تجربی و مطالعات خودتون باشه تا دیگران.


گروه های گرم و پررونق و لحظات خوشی داشته باشید ان شاءالله.


التماس دعا / یازهرا









سلام هم دنیایی ها، صبح آدینتون بخیر


تا حالا چقدر به معنای «فمن یعمل مثقال ذرّ? خیرا یره و من یعمل مثقال ذر? شرّا یره» دقت کردین؟ یعنی فردای قیامت که درشت ها را حساب کردند، که البته درشت ها که دیگر حساب کردن نداره، نوبت محاسبه مثقال ذره ها میشه!


از بس میخواستیم مردم و حتی خودمون از خدا و شفاعت و دین زده نشوند، مدام حرفهایی زدیم که مردم خوششون بیاد و کسی یه وقت ناامید نشه و یا به ما چپ چپ نگاه نکنن!! همینجوری شد که کم کم خیلی از حرفها و مطالب دقیق و ریز موند و هم ما و هم مردم اینجوری گرفتار شدیم.


خانم ! میدونی ذره مثقال چیه؟!


یعنی همون چند لحظه ای که با ناز و عشوه برای نامحرم میخندی ولی فکرش نمیکنی که تا ساعت ها درگیر همون خنده است! ذره مثقال یعنی همان چند لحظه ای که حواست به حجابت نیست و جوانی هم در همون حوالی است! ذره مثقال یعنی همون زمانی که در پایان صحبت هایت با نامحرم از روی ادب، جانم و یا قربانت میپرانی و رابطه ای را به همان اندازه سرد میکنی. ذره مثقال یعنی همان چند لحظه ای که با فروشنده صمیمی میشوی. ذره مثقال یعنی اظهار لطف و وابستگی بیجایی که با پیامک به یک مرد زن دار و یا هر نامحرمی نشان میدهی. و ....


آقا ! میدونی ذره مثقال چیه؟!


یعنی همون یک لحظه ای که نگاهت به نامحرم افتاده اما چند ثانیه بهش دقت میکنی! ذره مثقال یعنی همین که اجازه بدی برای لحظاتی یک نامحرم احساس کنه میتونه بهت تکیه عاطفی کنه! یعنی همین که بی دلیل و با لبخندی موزیانه از یک نامحرم بپرسی: دیگه چه خبر؟! یعنی همین که با خانم های اقوام و یا همکار خیلی راحت حرف بزنی به بهانه خودمونی بودن و احساس خواهر برادری کردن! و ....


این قدرها که پیش ما خیلی خیلی کوچک است و به حساب نمی آیند به ذره مثقال معروفند. همین کارهای کوچکی که مثل ضربه اول دومینو خیلی کوچک است اما انتهایش را روزی که پرده ها کنار رفت خواهیم دید.


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


یازهرا









سلام

دیروز طاها اومده بود دانشگاه. داشت نقاشی میکشید که چندتا از همکارها اومدن پیشش:

 

حدادپور

 

حدادپور

 

 

حدادپور

 

حدادپور










سلام بچه ها، روز و روزگارتون بخیر

روزی پسر بچه ای نزد استادش رفت و گفت: «مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید.»

آن استاد سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد، قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور و خونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.

استاد به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.

استاد تبسمی کرد و گفت: «اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چرا تصمیم به کشتن او گرفته ای؟ عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی، هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطر سرپیچی از دستور بت اعظم، بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!»

زن اندکی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه درحالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید. اما هیچ اثری از کاهن معبد نبود! می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!

بچه ها!

اولا هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم، عمری فریبمان داده است. چه مرادِ انسان باشه و چه معشوق انسان.

دوما در جهان، یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی و خرد است که در پرتو آن، عبودیت حقیقی حاصل میگردد. بیشتر بدبختی های جوامع مذهبی ما چربیدن احساس بر عقلانیت است. علی الخصوص مجالس سنتی خانم های مذهبی و یا بعضی هیئت های مذهبی برادران.

باید دنبال برطرف کردن جهل ها و نادانی های خود و دیگر انسان ها باشیم نه صرف مدرک گرفتن و گذران زندگی. تنها دلیلی که سبب شد وقتی جهرم زندگی میکردم، حدود ده ها دوره علمی پژوهشی برای آقایون و خانم های بزرگوار برگزار کنم(با وجود تمام مشکلات ریز و درشت) همین بود که بتونن خودشون را پیدا کنند و از دغدغه یک پسر و مرد و دختر و زن معمولی بیرون بیاییند. برای داناتر شدن حرص و جوش بزنن نه برای فقط مدرک گرفتن.

الان همین نگاه را در دانشگاه اینجا هم داریم پیاده میکنیم. تا حالا چهار دوره برای آقایون و یک دوره برای خانم ها برگزار کردیم. بنظرم اینجوری بهتر جواب میده. بستر بهتری فراهم میشه برای یادگیری معارف دینی و عقلانی.

اما اینو بگم و رد بشم: قربون صدقه کسی مخصوصا قربون صدقه استاد و یا امام معصوم شدن مهم نیست. فهمیدن حرف و فحوای کلام امام و استاد، خود به خود سبب قربانی شدن نفس میشه و روح انسان را فربه میکنه. این شعار نیست. دقت کنید.

تعطیلات خوب و پر مطالعه و سرشار از فکر و ایده برای همه تون آرزومندم.

التماس دعا / یا زهرا








سلام همراهان گرامی، روز و روزگارتون به خیر ان شاءالله.


از دیروز تا حالا ذهنم درگیر اینه که: زن ها و دخترهای مذهبی و ایده پرداز و خلاق ما کجا هستند؟ اصلا هستند؟ چنین زن ها و دخترهایی داریم؟ نسلشون هنوز هم پابرجاست یا اتفاق خاصی براشون افتاده؟ خیلی وقته ازشون خبری نیست! نه ایده خلاقانه جدیدی در سه ماهه اول سال 94 و حتی خیلی وقت قبل از اون ازشون شنیدیم و نه وبسایت توپ و موثری که ترکونده باشه! نه آثار علمی مبتکرانه مربوط به حوزه علوم انسانی از خانم ها جدیدا گل کرده و نه طرح های فرهنگی که بشه چند صباح روش حساب باز کرد!


کسی نگه: مگه حتما باید سر و صدا بکنه؟ مگه حتما باید همه بدونن؟ مگه باید حتما شما خبردار بشی؟ شاید یکی داره کارهای خوبی میکنه و اثرگذار هم هست و کسی هم اطلاع نداره و ....


اینا را که خودمم میدونم. اما خانم های باسواد و ایده پرداز مذهبی و ارزشیمون لطفا اخلاص و تواضع را چندماه کنار بذارن ببینیم چی در آستین دارن؟ آیا فقط نشستن که یا آقایون واسشون برنامه ریزی کنن یا منتظرن آقا امام زمان ظهور کنه؟ چرا هر روز شاهد مسائل خاصی از طرف خانم های مسئله دار هستیم اما از طرف خانم های مذهبی صاحب سبک و ایده چیزی به گوش نمیرسه؟


نظر خانم های محترم مذهبی و مکتبی علی الخصوص صاحب جلسه و یا طلبه را فقط به اخباری جلب میکنم که در دو هفته قبل در دنیا رخ داد:


1-در خبرگزاری ها شنیده شد که آمار جذب دختران زیر 25 سال به گروه های تکفیری بالا رفته به طوری که از سوی رهبران گروه های تکفیری به دخترهای دنیا پیام دادن که نمیخواد حتما بیایین سوریه و ترکیه. هرکه هرجا هست اقدام تروریستی انجام بده و خودش را بترکونه. تضمین میکنیم که بهشتت قطعیه و پیش خدا گم نمیشه!!


2-دختر 18 ساله ای در ترکیه به خودش کمربند انفجاری میبنده و حدود 40 نفر را به کشتن میده و بیش از 100 نفر را مجروح و زخمی میکنه! چرا؟ چون قربانیان اون حادثه در جمعی حاضر شده بودن که ضد تروریسم بوده و قرار بوده که اعمال ضد انسانی گروه های تکفیری را محکوم بکنند.


3-وقتی اعتراضات درباره اکران فیلم رستاخیز بالا گرفت، دو تا زن در خیابونای تهران در جمع معترضان حاضر میشن و چند بار با قمه محکم به سر خودشون میزنن!! عمل حرام قمه زنی دو تا زن در تهران در روز روشن در اعتراض به یک فیلم!!


4-پخش فیلم خشونت های فجیع زنانه در قبال فرزندان و شوهرانشون که هفته قبل سر و صدای زیادی در فضای مجازی ایجاد کرد. من خیلی بیشتر ناراحت شدم که تعداد قابل توجهی از این زن ها که در این فیلم بودند، خانواده های لامذهب و بدی هم علی الظاهر نیستن! اما خشونت و عدم تعادل رفتاری در این فیلم موج میزنه.


5-دوهفته قبل، خبرهای فراوانی از تشکیل گردان ها و لشکرهای نظامی زنانه در دنیا به گوش میرسید. کاری که قطعا با طبیعت معمولی زنانه همخوانی نداشته و با اهداف خاصی تشکیل و اعلام میشن.


6-هفته قبل کمپینی در ایران تشکیل شد که نسبت به عدم حضور زنان در ورزشگاه ها اعتراض داشتن و حتی اعلام خطر کردن! مثلا عدم حضور زنان در ورزشگاه چه خطراتی را میتونه دنبال داشته باشه هیچ کس تا حالا نفهمیده!


7-نتایج کنکور هم که اعلام شد. اما خانم ها مثل سالهای قبل چندان رکورد خاصی نزده بودن و نسبت به سالهای 87 تا 91 ضعیفتر جلوه و نمود کرده بودن.

و ده ها خبر و تحلیل دیگه که ذکرش چندان صلاح نیست.


اینها اهمّ اخباری بود که در دو هفته قبل، درباره زنان از رسانه های رسمی فارسی و عربی و لاتین به سمع و نظر مردم رسیده است.


به آرشیو صدا و سیما و ده تا روزنامه کثرالانتشار داخلی رفتم و چیز دندون گیر و مهمی درباره پیشرفت زن و یا دخترخانمی در حوزه های فرهنگ و علوم انسانی و علوم دینی و امثال ذلک ندیدم. و حتی در دیگر حوزه ها هم چندان اخبار مهمی در فضای مجازی و رسانه ای به چشم و گوش نمیخورد.


این ها در حالی است که در ایران علی الخصوص شهرستان ها: بیشترین حضار در مساجد و حسینیه ها و مجالس دینی ما خانم ها هستند – تعداد خانم ها در نمازهای جمعه و راه پیمایی ها بیشتر از آقایون هست - بیشترین حضار در پارکها و تفریحگاه ها خانم ها هستند – بیشترین حضار در بازارها و پاساژها و مراکز خرید خانم ها هستند – بیشترین حضار در کلاس های دانشگاه های معمولی خانم ها هستند – بیشترین بیننده های تلوزیون و ماهواره ها و فضای مجازی خانم ها هستند – بیشترین شرکت کننده ها در مسابقات رسانه ها و سایت ها و ... خانم ها هستند و ......


خانم ها اینجاها هستند. اما خوب نیست که «فقط» اینجاها باشند. چرا تعداد و کیفیت مقالات علمی و پژوهشیشون چشمگیر نیست؟ چرا جلسات مذهبیشون خروجی ملی و جهانی نداره؟ چرا از بین نسل دوم و سوّمشون چهره شاخص نداریم؟ چرا در عرصه مدیریت فرهنگی لیدر زن معرفی نمیکنن؟ چرا از پایان نامه هاشون علی الخصوص پایان نامه های حوزه های علمیه خواهران چیز دندونگیر و چشم پرکنی نمیبینیم؟ چرا فقط داره مدرکشون میره به اعلی علیّین اما بازدهی علمیشون کوتوله مونده؟ چرا تا باهاشون وارد بحث میشی اکثرشون گیس و گیس کشی میکنن و به اندازه ای که به حاشیه میپردازند به تولید فکر و محتوا اهمیتی نمیدهند؟


معتمدین بسیاری به بنده خبردادن که حتی گروه های به اصطلاح علمی زنان و دختران علی الخصوص بانوان مذهبی و مکتبی ما بسیار راکد و با حرکتی لاک پشتی است اما ماشاءالله از ادعا و سر و صدا !!


حرف بسیاره اما فقط میخوام دو کلمه به خانم ها علی الخصوص خانم های تحصیل کرده مذهبی بگم:


همه لامذهب ها علی الخصوص زن ها و دختراشون دارن یک کار چشمگیر مطابق با روحیات و عقایدشون انجام میدن. حالا خوب یا بد . حتی شده خودشون را بترکونند یا منجفر بشن و یا قمه بزنن و یا حالا هر کار احمقانه دیگه ای. اما خلاصه بیکار نیستن و دارن یه غلطایی میکنن. شما بزرگواران دارین چیکار میکنین؟ به چی دلتون خوشه؟ چندتا وبسایت فعال دارین؟ سالانه چندتا دلنوشته اثرگذار مینویسید؟ به چندتا پایگاه مجازی دشمن حمله سایبریک کردین؟ چندتا کمپین جهانی و ملی و استانی مبارزه با بدحجابی راه انداختین؟ به چندتا شبهه فضای مجازی زنانه جواب دادین؟ کاری به جز تغییر پروفایلتون هم بلدید؟خب نشون بدید دختر حضرت زهرا نمیشه باهاش در افتاد! طرحی نو دراندازید تا به گوش مردم جهان و کاربران یوتیوب و رسانه های داخلی و خارجی برسه و کسی فکر نکنه زن و دختر شیعه ......



التماس دعا / یازهرا









وسط حیاط یکی از دانشکده های شیراز، بدون سلام و با اندکی اخم، یهویی جلوی راهم سبز شد. تا حالا ندیده بودمش. خانمی با ظاهری معمولی اما مانتویی، با یک کیف دستی و چندتا جزوه.


گفت: آقای فلانی؟


گفتم: بله ، بفرمایید!


گفت: من دو روزه دارم میام اینجا اما شما را نمیبینم.


گفتم: مگه قرار بوده حتما ببینید؟ امری داشتید؟


گفت: نه ببخشید! ینی منظورم اینه که چند روزه باید باهاتون حرف بزنم اما موفق نشدم.


گفتم: من به خانما مشاوره نمیدم چون تیم خواهران دارن فعالیت میکنن و الحمدلله تا الان موفق بودن اما حالا بفرمایید! لطفا کوتاه چون باید زود برم.


گفت: چشم. دو یا سه سال از طلاقم می گذشت که دوباره برایم خواستگار آمد، این بار هم پدر برایم تصمیم گرفت، ولی خودم هم بی تقصیر نبودم چون اصلازندگی برایم مفهومی نداشت چون می خواستم با اینکارخودم را ازدست زن بابام نجات بدهم ولی خودم را بدبخت کردم چون او می خواست از دستم نجات پیدا کند مهم نبود که چه بلایی به سرم می آید . به خاطر لجبازی با پدرم خودم را از چاه به عمق چاهی بزرگتری انداختم اصلا برای پدرم مهم نبود که چه بلایی به سرم می آید .


به هر حال ازدواج کردم . بگویید خود کشی ، چون می خواستم با این کار از دست بابام و زنش راحت بشوم ولی با این کار خودم رابدبخت کرده بودم، به هرحال بعد از یکی دو سال دوباره بچه دار شدم ولی این بار تصمیم گرفتم که به هر قیمتی که شده اجازه ندهم زندگیم نابودشود ولی متاسفانه این بار هم زندگیم نابود شد چون شوهرم معتادبود، می خواستم کمکش کنم ولی از دست من کاری بر نمی آمد چون خودش نمی خواست که ترک کند.


خلاصه با هم اختلاف داشتیم و من همیشه به خاطر پسرم تحمل می کردم تا شاید می توانستم حداقل این بچه را برای خودم نگه دارم ولی نشد مادر شوهرم پسرم را ازم گرفت و من هیچ کاری نکردم نه که نخوام هیچ کاری ازم بر نمی آمد.


یک چیزی را فراموش کردم بگویم بعد از سالها یکی از فامیلهای مادرم مرا پیدا کرد باور کنید اگر او نبود تا حالا مرده بودم با آمدن او به زندگی من همه چیز عوض شد، او شد همه کس من، او شد زندگی من، با کمکهای او مدتی کوتاه با پسرم زندگی کردم ولی خیلی کم بود چون دوباره ازم گرفتنش (پسرم را) این بار برای همیشه . چکار باید می کردم ؟ صبر . از کلمه صبر بدم می آمد ولی مجبور بودم که تحمل کنم تا شاید خدا حقم را ازپدرم می گرفت، دو سه بار دست به خودکشی زدم ولی نمردم دوباره همه کسم به دادم رسید و به من کمک کرد و من را از منجلاب بیرون کشید و به من امیدواری داد و من را به زندگی تشویق می کرد و همیشه می گفت که ناامید نشوم چون خداوند بزرگ است و بندگان خودش را فراموش نمی کند.


آخرش گفت: ما زن آفریده شده ایم و محکوم به پذیرش همه چیز. دلم گاهی اوقات برای زنانگیمون میسوزه. مجبوریم همه چیز را تحمل کنیم. از صبر و زن بودن و همه چیز بدم میاد.


من که توقع نداشتم وسط کله ظهر تابستون بعد از چندتا جلسه طولانی به همچین موردی برخورد بکنم چند ثانیه ای سکوت کردم. خیلی چیزا از ذهنم میگذشت اما گفتن و نگفتنش فرقی به حال اون بنده خدا نمیکرد.


پرسیدم: چه کمکی از من برمیاد؟


بُهتش زد! گفت: توقع این حرف را نداشتم. اما حالا که فکرش میکنم نمیدونم چرا دارم اینا را به شما میگم؟


گفتم: انسان ها در شرایطی نیاز دارن اعتراض کنن و حرف بزنن. اما وقتی سراغ یک روحانی میرن، یا تصمیم گرفتن نصیحت بشنوند و یا ضعف ها و قوّت تصمیماتشون بهشون یادآوری میشه. شما الان کدومش را از من انتظار دارید؟ نصیحتتون بکنم یا از این حرف بزنم که چه اشتباهاتی در تصمیماتتون گرفتید که به اینجا رسیدید؟


فقط زل زده بود و سکوت کرده بود. گفت: گفته بودن نباید از رک بودن شما بدم بیاد اما نگفته بودن نباید از منطق شما خوشم بیاد! حق با شماست. حالا من چیکار کنم حاج آقا؟


گفتم: خداییش نمیدونم. چون در ریز زندگی شما نیستم و دوس ندارم برای اینکه کسی را از سر خودم باز کنم یه چیزی بهش بگم و برم. واقعا نمیدونم باید چیکار کنید. اما الان مراقب باشید که برای پر کردن خلا تنهاییون به هر چیزی چنگ نزنین. دیگه هرچی اشتباه کردید و یا مورد اشتباه دیگران قرار گرفتید بسه! ثانیا اینکه از زنانگیتون بدتون میاد و کاش زن نبودید و این حرفها، نگران این چیزا نباشید. این حرفها بخاطر فشار مشکلاتتون هست و جای چندان نگرانی نیست. الان فقط به این فکر کنید که باید از نو شروع کنید. دوباره ذهنتون را رفرش کنین و از صفر شروع کنین. هنوز جوون هستید و الحمدلله اهل علم. لذا تا زنده و سالم هستید یا زندگی کنین و یا خودتون را برای تحمل استرس ها و شکست های گذشته قربانی کنین.


ببخشید دیگه چیزی به ذهنم نمیاد. چون همه چیز به خودتون برمیگرده. فقط یه چیزی ... خدا کنه اون بنده خدایی که بهش پناه برده اید و داره خلا و تنهایی شما را پر میکنه، نامحرم نباشه. چون اگه نامحرم باشه، حداقل تا حالا با همه مشکلاتتون پاک زندگی کردید اما از این به بعد داستان دیگه فرق میکنه.


امری نیست؟


گفت: بااین حرفها، خودتون شاید ندونین چه کمکی به من کردید. ممنونم. خدانگهدار


.


.


.


عزیزان! تمام این ملاقات، به پنج دقیقه نکشید. اما اینو میخواستم بگم که عزیزان روحانی و یا فرهنگیان و اساتید محترم دانشگاه و ...حواسشون جمع باشه که :


اول ادای مشاور و یا روانشناس بالینی را در نیارن. وقتی درسش را نخوندن فکر نکنن میتونن با چندتا جمله کلّی، مطب سیار باشند!


دوم حق نداریم فورا مشاوره بدیم و به عواقب کار فکر نکنیم. مخصوصا به جنس مخالفی که ممکنه در شرایط بحرانی باشه. نگیم یه مشورت ساده است و احساس تکلیف الکی برای خودمون تراشیم.


سوم خانما باید بروند پیش مشاور خانم. بنا به هزاران هزار دلیل روشن و واضح. نه اینکه حالا یه جای دنج قرار بذاریم و اینجا همه میبینن و حرف در میارن و.... به توالی فاسدش نمی ارزه.


چهارم بیشتر کسانی که به خدا و دین و جنسیتشون و... بد و بیراه میگن مشکل اعتقادی ندارن. گیر کار یه جای دیگه است. فورا سراغ پاسخ به شبهات و ... نریم. به اصل مشکل تمرکز کنین.


پنجم قرار نیست همیشه حرفایی که میزنین مردم خوششون بیاد. واقعیت را با بیان لطیف اما با صراحت باید گفت. مخصوصا مشکلاتی که ممکنه سر از گناه و معصیت افراد در میاره را باید تبیین کرد تا به گناه نیفتن.


و موارد دیگه که نباید یادمون بره.


ببخشید طولانی شد.



التماس دعا/ یازهرا









سلام دوستان، صبح زیبای شما بخیر و شادی

 

بعد از هشت روز سفر پرکار و کم خوابم به جهرم، الان برگشتم اصفهان. الحمدلله. خوب بود اما واقعا خسته شدم. حتی فرصت سر زدن به همه اعضای خانواده و دوستان را هم نداشتم. البته منبر مرسوم هم نداشتما اما جلسات و کارای متفرقه عقب مانده خودم و ... خیلی وقتم را گرفت. بگذریم    .

    

سوال و مطلبی که در پُست قبل کار کردم، سوال مهم و اساسی امروز جامعه ماست. سوال اینه که به نظر شما وقتی در خیابون با ماشینتون رد میشید و یا در پیاده روها راه میرید و چشمتون بی هدف به اطراف نمیفته، بلکه با دقت نگاه میکنید و به چشم یک آسیب شناس به جامعه پیرامونتون نگاه میکنید، با دیدن صحنه های زیر به چه نتیجه ای میرسید ؟: دخترهایی را میبینید که به شدت اصرار دارن خودشون را زن نشون بدهند حتی اگه ناخواسته به چنین اصراری افتاده باشن! زن های زیر چهل و پنج سالی میبینید که اصرار دارن خودشون را سرپا و با نشاط غیر طبیعی با تیپ دخترونه جلوه بدهند حتی اگه اصلا بهشون نیاد و حتی با تراکم انواع لوازم آرایشی بر چهرشون، زشت تر و یا شکسته تر جلوه بکنند! پسرهایی که تیپشون چندان پسرونه نیست و حتی نحوه راه رفتن و حرف زدن و قربون صدقه هاشون خیلی لوس به نظر میرسه و با اینکه حتی شاید خودشون باکره نباشند اما دنبال دخترهای ندید بدید آفتاب مهتاب ندیده میگردن! مردهایی که اینقدر حرفه ای پسر میشن که .... نگو و نپرس!!


با دیدن اینا به نتایجی میشه رسید؟ میشه چه چیزهایی فهمید؟


باید درباره اش فکر جدی کرد. نمیشه فقط با به زبان آوردن واژگان کلیشه ای «تهاجم فرهنگی» و «سوغات ماهواره» و ... همه چیز را به گردن دیگران انداخت و رفت. وقتی رهبر معظم انقلاباز تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی صحبت کردند، یقینا  نمیخواستن چیزی بگن که دلیل و بهانه خوبی برای کم کاری مسئولین و دلسوزان بشه. قطعا حضرت آقا نظرشون خیلی بلندتر از این حرفهاست. لذا لطفا کسی تا این مسائل مطرح میشه، فورا با این کلمات کلیدی، بازی نکنه و دقت داشته باشه که آقا چقدر حساب شده از این کلمات استفاده کرده و میکنند    .

 

 

حالا بگذریم. من وقتی این صحنه ها را میبینم ، دو تا نکته میاد تو ذهنم :


یکی اینکه اینا فکر میکنن اگه یکی دیگه باشن خوشبخت تر و یا جذابترن! با اینکه لزوما اینطور نیست و کسی از اینکه خودش بوده ضرر نکرده. یکی دیگه بودن، هم هزینه بردار هست و هم معلوم نیست اونی که میخوایم به نظر بیاییم. اگه خود خودمون باشیم و بر طبق اون چیزی که هستیم رفتار کنیم، اگه کسی هم خوشش نیومد، حداقل نه هزینه کرده ایم و نه از اونی که هستیم فرار کرد ایم. خلاصه ضرر نکرده ایم.


دوم اینکه یک بیماری مخفی در اینجور افراد وجود داره که اگه به خودش بگید «بیمار» همه دنیا را روی سرت خراب میکنه که: بیمار خودتی و خودت مرض داری و ....


با اینکه اگه کسی فقط دو واحد بالینی خونده باشه، میفهمه که زن دختر نما و زن دختر نما و پسر مرد نما و مرد پسر نما و زن مرد نما و مرد زن نما ، شش بیماری مخفی رنج آلود زندگی کسانی هست که باهاشون مواجهیم و فقط باهاشون بد برخورد میکنیم.


گاهی شخص مورد نظر از حیث رفتار دچار این بیماری است و گاهی از حیث احساس. کاملا به هم مربوطند. پس از اینکه این بیماری روشن شد و خود فرد هم فهمید که داره ضرر میکنه، باید فورا تحت درمان قرار بگیره. نه تحت امر و نهی و برخورد چکشی.


اما باید دقت کرد که اولا باید سریعا پروژه درمان شروع بشه و ثانیا باید شخص طبیب با بیمار همجنس باشند. اگر درمان دیر شروع بشه و یا طبیب با بیمار همجنس نباشد، زمینه بسیاری از سوءاستفاده ها فراهم تر هست.


بچه ها! لطفا اگر به این رفتارها و مدل های اینجوری کشش و یا تمایل دارین و یا کسی را میشناسید که اینجوریه، به فکر برطرف کردنش باشید. شما را به خدا طرح و نقشه واسش نریزید و با تعریف و تمجیدهای الکی از اینی که هست بدترش نکنین.


مورد داشتیم که الان دوبار همه زندگیش را صرف تیپ و قیافش کرده و الان هم سه هفته است که داره قرص اعصاب میخوره و تا یه جوش کوچیک در صورتش بزنه، روزگارش تیره و تار میشه.


دو تا نکته هم واسه متاهل ها!


یکی اینکه اگه شریک زندگیتون به رفتارهای غیر مطابق با جنسیتش مواجه هست ولش نکنید و به فکر درمانش باشید. چون قطعا بر بچه های شما اثر منفی خواهد داشت. حتی اگر قرار باشد سالهای آینده برای فرزندآوری اقدام کنید.


دوم اینکه در مسائل زناشویی تقاضاهای غیر متعارفی که با جنسیت شریک زندگیتون چندان تناسبی نداره مطرح نکنید. نمیتونم واضح تر صحبت کنم چون از مسدود شدن وبلاگم و مسائل دیگه خوشم نمیاد. اما همین قدر بدونین که زیبایی مسائل زناشویی به اینه که هر کسی سر جای جنسیت خودش باشه و طبق طبیعت خودش رفتار کنه نه طبق الگوریتم منفی که برای همدیگه تعریف میکنیم و یا فیلم ها و کلیپ های مستهجن تعریف میکنند.


یه نکته هم بگم و برم؛ فیگورها و پوزیشن های عکس های پروفایل و تصاویر معرفی فیس بوکی و سلفی های اینستگرام و واتس آپ و ... بیانگر خیلی راست ها و دروغ هاست. یادم باشه یه روز در این باره مفصل حرف بزنیم. اما اونی که اینجا باید عرض کنم اینه که دلتون به لایک های الکی و پی ام هایی که پایین عکستون مینویسند اصلا و ابدا خوش نکنین! دارن به پوزیشن شما نمره میدن نه به خود شما. چون خیلیاشون که شما را نمیشناسن.


ضمنا پایین عکس و پروفایل و سلفی هر غریبه ای با هر فیگوری که گرفته پیام های عشقولانه و لایک های الکی نذارین. ای چه بسا صاحب اون عکس، یکی را داشته باشه که از پیام و یا لایک شما اذیت بشه و دنیا رو سرش خراب بشه...... اندکی دقت....


التماس دعا / یازهرا










سلام دوستان، شبتون بخیر و متعالی


به نظر شما وقتی در خیابون با ماشینتون رد میشید و یا در پیاده روها راه میرید و چشمتون بی هدف به اطراف نمیفته، بلکه با دقت نگاه میکنید و به چشم یک آسیب شناس به جامعه پیرامونتون نگاه میکنید، با دیدن صحنه های زیر به چه نتیجه ای میرسید ؟:


دخترهایی را میبینید که به شدت اصرار دارن خودشون را زن نشون بدهند حتی اگه ناخواسته به چنین اصراری افتاده باشن!


زن های زیر چهل و پنج سالی میبینید که اصرار دارن خودشون را سرپا و با نشاط غیر طبیعی با تیپ دخترونه جلوه بدهند حتی اگه اصلا بهشون نیاد و حتی با تراکم انواع لوازم آرایشی بر چهرشون، زشت تر و یا شکسته تر جلوه بکنند!


پسرهایی که تیپشون چندان پسرونه نیست و حتی نحوه راه رفتن و حرف زدن و قربون صدقه هاشون خیلی لوس به نظر میرسه و با اینکه حتی شاید خودشون باکره نباشند اما دنبال دخترهای ندید بدید آفتاب مهتاب ندیده میگردن!


مردهایی که اینقدر حرفه ای هستند که .... نگو و نپرس!!


با دیدن اینا به نتایجی میشه رسید؟ میشه چه چیزهایی فهمید؟


با دیدن هزارتا صحنه بدتر از اینا که در جامعه ما داره به صورت لارج و علنی دیده میشه جوری که از نقل اون صحنه ها عاجزم، چه نتایجی میشه گرفت؟


نمیخوام درددل کنما ، دنبال نتایج معقول و منطقی هستم.


تا پست بعد درباره اش فکر کنید با این صحنه ها میشه چه نتایجی گرفت؟


فقط لطفا کسی نه دردل بکنه و نه مشاهداتش را واسم نقل کنه.


فقط فکر کنین در پس پرده خیمه شب بازی مذکور که اینا عروسکاش هستن، چه خبره و چه نتایجی میشه از حیث روانی و جامعه شناسی گرفت؟


یازهرا







صفحات :
|  <  1  2  |