سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 534888
  • بازدید امروز: 30
  • بازدید دیروز: 47
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

حدادپور

با هر عینکی که به این آیه نگاه کنیم و تمام کتب تفسیر و کلام فریقین را در کنار هم قطار کنیم تا بلکه بهتر بدانیم دیگران چه فهمیده اند، همه معتقدند که پیام این آیه کاملا روشن است: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‏ [بقره/256] در (پذیرش) دین، اکراهى نیست. همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمى دست یافته، که گسستنى براى آن نیست. وخداوند شنواى دانا است.»

پیامش این است که: راه روشن است، هر چند برای انتخاب دین و راه صحیح، اکراه و اجباری وجود ندارد. اما راه روشن است و این راه فقط یک کلمه است: استکبار ستیزی!

این یک کلمه، دقیقا در آیه ای باید خود را نشان بدهد و خطوطش روشن شود که تنها آیه قرآن درباره نفی اکراه و اجبار در پذیرش «اصل» دین است. و این بدان معناست که چه بپذیرید و چه نپذیرید، تغییری در اصل و ماهیت راه و مسیر ایجاد نمیشود. مسیر یکی است و خیلی هم روشن است «قَدْ تَبَیَّنَ». و آن مسیر، نفی طاغوت و استکبار نیست چرا که نفرموده«فمن ینفی» بلکه تکفیر و مبارزه قهری با آن است لذا فرموده: «فمن یکفر بالطاغوت»

یا دین را نپذیرید یا اگر پذیرفتید فقط یک چاره دارید و تمام تکالیف دیگر بر حول محور همان یک چیز اداره و محقق میشود و آن استکبار ستیزی و مبارزه قهرآمیز با استکبار است.

 حتی نماز و روزه ای که بوی استکبار ستیزی و مبارزه ندهد، رفع تکلیف و حداکثر جلب ثواب اخروی است. اما غافل از اینکه اینقدر حقیقت مناسک عبادی مثل نماز اهمیت داشته و برای منافع مستکبران خطرناک است که به حضرت شعیب مى‏گفتند: «أصلوتک تأمرک أن نترک ما یعبد آبائنا او أن نفعل فى اموالنا مانشاء[هود/87] آیا نمازت، فرمان مى‏دهد که ما آنچه را نیاکان ما مى‏پرستیدند رها کنیم و از آزادى‏هایى که در مصرف اموال داریم دست برداریم؟» این چه بود و چه اثراتی داشت که خود مستکبران میدانند اما بعضی مومنان...

 

از همین روست که مفسران بزرگ فریقین با اشاره به واژه «قد» بر سر فعل ماضی «تَبَیَّنَ» ، قطعیت و ردخور نداشتن موضوع (روشن بودن راه و بالتبع، روشن بودن تکلیف) استفاده کرده اند. تکلیف، ستیز با استکبار است و روی دیگر سکّه ایمان، و بلکه مقدم بر ایمان، تکفیر و مبارزه با استکبار است. از این روست که ابتدا سخن از استکبار ستیزی به میان آورده و سپس ایمان به مبدا را مطرح نموده و فرموده: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»







حدادپور

سلام دوستان

این کانال بنده در تلگرام هست.

نسخه ای از نوشتار وب و مطالب دیگر را در کانال بنده میتونید پیگیری کنید:

https://telegram.me/mohamadrezahadadpour







حدادپور

سلام خدمت همه همراهان عزیز

در شماره قبل، به بیان هفت مسئله درباره سوریه پرداختم که الحمدلله مورد استقبال عزیزان در فضای مجازی قرار گرفت. آنچه در ادامه از نظرتان خواهد گذشت، چند نکته ایضاحی است که هرکدام به پاسخگویی از شبهه ای درباره اوضاع کنونی سوریه طرح شده که به خاطر رعایت اختصار، از بیان اصل شبهات معذورم. تقدیم با احترام:

8-  شبهه نقد «عمق استراتژیست» : عبارت «عمق استراتژیست بودن سوریه» عبارت کلیدی در کلام رهبر انقلاب است که میتوانید به آخرین نشریه خط حزب الله (هفته چهارم مهر 94 ) که پیام ایشان را از سوی دفتر معظم له است مراجعه بفرمایید. از دیدگاه معظم له، سوریه «خط مقدم محور مقاومت» در شرایط کنونی منطقه است که باید حفظ شود.

9-شبهه سوریه و منافع ملی ایران : قصه منافع ملی نیست. بحران سوریه، بحران همه منطقه است که حل آن نیز، عزم منطقه ای میطلبد. لذا کسی قصد توجیه مسئله از طریق منافع ملی نداشته و ندارد. هرچند اصل مقوله منافع ملی را نمیتوان به نحو کلی از استراتژیک ملی جدا نمود. چرا که هر کدام در مخاطره بیفتند، دیگری نیز در خطر است و این قائده، منحصر به ایران نیست و در تمام دنیا چنین است. ضمن اینکه، کسانی که حضور ما در سوریه را حمل بر منافع ملی میکنند، لطفا لیستی از این منافع اعلام کنند!

10-شبهه شباهت ایران با عربستان: بعضی ها باور کرده اند که «ما داریم در امور سوریه دخالت میکنیم»!! و حتی نحوه ورود ما به سوریه را به نحوه ورود سعودی ها به یمن قیاس میکنند!! با اینکه اصلا این قیاس هرچند هم ناخواسته، مع الفارق است! عربستان به صورت مستقیم به یمن حمله کرد اما ما به سوریه حمله نکرده و نمیکنیم بلکه دوشادوش «جیش الوطنی» های آنجا به جنگ با «دشمن مشترکمان» پرداخته ایم. فهم این مسئله اینقدر هم دشوار نیست. عربستان، آتش توپخانه اش را بر سر مردم بی دفاع یمن میریزد در حالی که بچه های ما در کنار مردم بی دفاع سوریه، با متجاوزان روبرو هستند. آیا این دو با هم ذره ای شباهت دارد؟!

11-شبهه شباهت بشار اسد با منصور هادی: یمن، دولت نداشت و عربستان بعد از استعفای دسته جمعی دولت منصور هادی و دو هفته بعد از کناره گیری کلی و جزئی از امور یمن، حمله کرد و حتی خود منصور هادی نیز بعد از حمله عربستان به یمن، تقاضای کمک کرد!! در حالی که بشار اسد رییس جمهور بود و حتی در انتخابات اخیرشان هم مقتدرانه رای آورد. این دو چطور باهم مقایسه میشوند؟ دو صورت مسئله جدا با خط جداست.

12- شبهه کشتار مردم سوریه توسط اسد: رفتار بد دولت و ارتش اسد با مردم یک حرف است اما ادعای کشتار مردم توسط دولت اسد، ادعایی است که شبکات خارجی فقط مطرح میکنند بدون اینکه اسناد محکمه پسندی طرح کنند. این منطقی نیست و حتی خود گروه های تکفیری هم ادعا نکرده اند که به خاطر «کشتار» مردم سوریه سوریه توسط اسد، در سوریه جمع شده اند. ادعای کشتار مردم سوریه توسط رییس جمهوری که حاضر است در کنار مردمش بمیرد اما قبول نکند که از مقرّش خارج شود حتی وقتی داعش به 300 متری کاخش رسیده بود، اصلا منطقی نیست و نیاز به دلیل و مدارک محکم و قطعی دارد.

حرف آخر:


 اهمیت دمشق برای تکفیری ها اینقدر زیاد است که به چشم کلید فتح منطقه یا گورستان تاریخیشان بدان مینگرند. این مسئله، حقیقت ماجراست. مخصوصا وقتی عدنان محمود رسما از طرف خلیفه خود خوانده داعشی اعلام میکند که دمشق، کلید فتح تهران و کربلا، کلید فتح مشهد است. حالا یا این سخنگوی داعش، رجز خوانده و قُمپز در کرده یا بالاخره نگاه غایی و نقشه دراز مدتشان را بیان کرده است. در هر حال، انقلابی بودن ما اقتضا میکند که به ندای هر مظلومی جواب دهیم. چنانچه رهبر معظم انقلاب فرمودند که هرجا یک سر دعوا اسراییل باشد سر دیگرش ما هستیم. و یا فرمودند هر مسلمان مظلومی که با استکبار در بیفتد میتواند روی ما حساب کند. استناد تفکر انقلابی ما، فرمایشات آقایی است که خود را انقلابی میداند نه دیپلمات!







حدادپور

شب بر همه همراهان خوش!

1-موقعیت ژئوپولیتیکی سوریه: سوریه، عمق استراتژیک ماست. نقطه مواصلاتی ما و متحدانمان در آسیای غربی و اروپای شرقی است. مهم ترین ضلع مثلث محاصره ما در منطقه پس از عراق و افغانستان. منتهی الیه منطقه صفر امنیتی در برخورد ما با 65 گروه تروریستی و محکمترین سّد مسدّی است که میتوان برای مقابله مستقیم با کسانی رسم کرد که دمشق را کلید فتح خراسان و استانهای شمالی ما و سایر مناطق آسیای غربی تعریف کرده اند.

2-شبهه اخلاقی حضور ما: ما در سوریه «فقط» برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی «خودمان» نمیجنگیم تا شبهه غیر اخلاقی بودن حضور ما در آنجا پیش آید. هرچند که اگر حتی فقط همین هم بود، باز هم عمل ضداخلاقی محسوب نمیشد. چرا که اولا ما به دعوت و استمداد دولت و ملت جنگ زده آنجا قدم در آنجا نهادیم و ثانیا اگر به کمکشان نمیشتافتیم قطعا از سوی همیشه منتقدان، مورد نقد قرار میگرفیتم که چرا به ندای یاللمسلمین امّت سوریه و شمال عراق گوش نمیدهیم و عکس العمل به خرج نمیدهیم؟!

3-علت حضور همه همسایه ها در سوریه: بحران سوریه، فقط بحران سوریه نیست بلکه چندان اهمیت دارد که دمشق، یا کلید فتح الفتوح تکفیری هاست یا گورستان تاریخی آنها. و این را همه اهالی منطقه و خود تکفیری ها هم میدانند. اما علت حضور اکثر کشورهای خلیج در سوریه، انتخاب اسد یا تکفیری هاست. بسیاری از همسایه های ساده لوح ما گمان میکنند که تنها چاره حذف بشار اسد، حمایت از جبهه النصره و ارتش آزاد و دیگر گروه های تکفیری است. با اینکه حذف اسد، اولین و نقد ترین سدّ تروریست ها را از همه خواهد گرفت و این حتی به نفع رژیم سعودی که خواستگاه بدوی تفکر تکفیری است نخواهد بود چرا که تروریست ها از دو سال پیش، حتی حاکم مکه و حاکم مدینه را هم مشخص کرده اند!

4-علت حضور ما در سوریه: علت حضور ما، سهم خواهی نیست. چرا که این بحران، بحرانی است که حتی پس از حل و فصلش، سهم دندان گیری نخواهد داشت و اصلا نگاه انقلابی نظام جمهوری اسلامی ایران هم به حضورش در مناطق مظلوم، نگاه سهم خواهانه نبوده و نیست. اما اصلی ترین دلیل حضور ما، در نطفه دفن کردن خطری است که اولا و بالذات امنیت مردم سوریه، و ثانیا و بالعرض ثبات کلّ منطقه را به هم خواهد زد.

چرا که تغییر شکل و ماهیت کشورهای عربی منطقه که به عنوان اصلی ترین هدف داعش معرفی شده، با اینکه دل خوشی هم از اکثر دولتشان نداریم، اما ملت ها را در آستانه نسل کشی و فاجعه انسانی قرار میدهد حتی اگر دولتهایشان باعث و بانی هزاران مشکل باشند.

5-داعش، سوال انحرافی برگه صهیونیست: در هیچ دوره ای، به اندازه الان، رژیم صهیونیستی دارای حاشیه امن نبوده است. و این فقط به لطف رها بودن سگ حارِ دست آموزشان به نام تکفیر و داعش در منطقه است. غافل شدن از داعش، سقوط نقطه مواصلاتی استراتژیستی ماست و غفلت از اسرائیل، مخاطره شدیدتر خطّ مقاومت را به دنبال خواهد داشت.

6-امنیت رفراندمی و رفراندم درباره امنیت؟! : بعضی از گروه های اجتماعی مطرح کرده اند که چرا درباره حضور ما در سوریه و عراق، رفراندم نمیگیریم؟

مقدرات ملت را باید با تدبیر و کارشناسانه حل کرد و نه ضرورتا با رفراندم! چرا که در هیچ جای دنیا برای امنیتشان و مسائل استراتژیکی و ژئوپلوتیکی، رفراندم برقرار نمیکنند. چرا که اصلا مجرای اظهار نظر مردمی که از بسیاری از مسائل آگاهی لازم ندارند نیست. جنس رفراندم حتی در دموکراتیک ترین کشورهای دنیا با عده ای از مسائل مثل سیاست های کلی و امنیتی کاملا بیگانه است. ضمن آنکه؛ مجلس و نمایندگان بارها چه در کمسیون امنیت ملی و چه در صحن عمومی، از حضور انقلابی ایران دفاع کرده اند.

 

7-عدم عقلانی و اخلاقی ایجاد شبهه در این شرایط: حالا که خانواده های رزمندگان، بچه هاشون را با اختیار و اعتقاد به سرنوشت ساز ترین نبرد آخرالزمان تا کنون فرستاده اند، عقل و اخلاق حکم میکند که درباره لزوم و عدم لزوم حضور ایران در این بحران و یا بحث های روشنفکری که فقط حاصل لم دادن روی کاناپه منزل هست و چیزی جز نگران تر کردن خانواده ها و ایجاد شک و شبهه در مردم دارد پرهیز شود. این سخن بدان معنی است که از هر چه باعث ایجاد جوّ ملتهب و شک و شبهه در دل مردم و رزمندگان میشود باید فاصله گرفت تا شرمنده وجدان و تاریخ نشویم.

یازهرا







سلام خدمت همه دوستان عزیزم

امیدوارم خوب و سرحال باشید و خدا عزاداری های همه را به نحو احسن قبول کند.

دهه محرم امسال الحمدلله خوب و خوش گذشت. جوّ حاکم بر ایران و منطقه هم بی اثر نبود و مردم هم واسه امام حسین علیه السلام کم نذاشتند. خدا به همشون خیر کثیر عنایت کنه.

امسال، 5شب به مسجد الزهرا (سلام الله علیها) شاهین شهر و 5شب هم مسجد دانشگاه و 5شب به هیئت جوانان سیدالشهدای خمینی شهر و 3شب به هیئت ثارالله اصفهان و 7شب به هیئت قرآن و عترت دانشگاه و 5شب هم به دعوت امام جمعه محترم شاهین شهر در مسجد المهدی منبر داشتم که هنوز هم تا سه شب دیگه ادامه داره. به علاوه اینکه پنج روز ظهرها بعد از نماز عصر هم در پژوهشکده و مسجد الرسول(صلی الله علیه و آله) شرف حضور در منبر داشتم.

مباحثی که مطرح کردم پیرامون پاسخ به هفت شبهه رایج درباره قیام امام حسین علیه السلام و تحلیل تاریخ قبل از عاشورا و تشریح خدمات امام سجاد علیه السلام بعد از واقعه کربلا و تحلیل شخصیت های منفی عاشورا و... بود. شاید از همه اش مهمتر برای من، بحثی بود که در هیئت قرآن و عترت مطرح کردم و تحلیل پنجاه سال پس از شهادت پیامبراکرم بود که به نظرم لزوم طرحش واسه بچه ها روشن بود.

مردم خیلی از طرح و پاسخ به شبهات راضی بودند و ابراز لطف میکردند. میگفتند: چرا روحانی ها فکر میکنند اگر این مباحث را مطرح کنند و کمی عقلانی تر بحث کنند ما نمیفهمیم؟! چرا بعضیا حاضر نیستند عقلانی و کلامی تر منبر بروند؟!

حرفشون را کاملا قبول دارم. راست میگن. این انتقاد به رفقای وعاظ و منبری وارده و باید بیشتر به طرح شبهات و پاسخ به نیازمندی های عقلانی مردم بپردازند. مخصوصا هیئت هایی که از جوون خوش فکر و منتقد اشباع هستند.

امسال هم مثل هرسال، به سبک خودم روضه خوندم. ینی به جای روضه های معمول، به ذکر نکات تاریخی و تشریح مختصری از سیره اصحاب پرداختم. فقط چهار شب مقتل خوانی کردم. که از بابت مقاتلی که خوندم از روی ماه امام عصر ارواحنا فداه و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها شرمنده هستم که اون حرفها را زدم و هنوز زنده هستم.

اتفاق جالبی سر مجلس شیرخوارگان حسینی افتاد. روز جمعه ای که شیرخوارگان بود، در مجلس شیرخوارگان منطقه 11 اصفهان شرکت کردم که ماشاءالله بسیار شلوغ و پر تب و تاب بود. اولش فکر کردم که بیشتر از یه ربع کشش منبر ندارند اما وقتی بحث مراقبتهای جسم و جان کودک و مادر شدن مطرح کردم، حدود پنجاه دقیقه منبر ادامه داشت و اکثر قریب به اتفاق هم توجه میکردند و بدون اینکه من بگم، عده ای هم مینوشتند و فیلم برداری میکردند.

بعد از اینکه اومدم خونه، فردای اون روز، چند نفر از عزیزان منطقه 13 اصفهان اومدند و واسه چهارشنبه ینی پنج روز بعد از جمعه شیرخوارگان به مراسمشون دعوتم کردند! گفتم مگه روز شیرخوارگان جمعه نبوده؟ گفتند: چرا، بوده اما ما میخوایم دوباره مراسم شیرخوارگان بگیریم و شما هم همون بحثی که در منطقه 11 مطرح کردید در منطقه ما هم مطرح کنید!!! خلاصه بعد از یکی دو ساعت که درباره اش فکر کردم پذیرفتم و توفیق زیارت امام زاده ها بی بی حکیمه و بی بی رشیده منطقه 13 هم پیدا کردم. ماشاءالله جلسه خوب و بسیار شلوغی بود. اونجا هم 50 دقیقه شد. خلاصه امسال توفیق شد و دو جا در دو روز متفاوت در جلسه شیرخوارگان شرکت کردم.

یه هفت جلسه مونده که برای دانشجوهای صنایع قولش را هفته دیگه دادم و یه هفت جلسه هم واسه خوابگاه خواهران که این هم هفته دیگه است. خدا توفیق بده تا بتونم مثل پارسال بحث جدید مطرح کنم.

الحمدلله. با اینکه امسال هنوز توفیق نشده به زادگاهم جهرم برم، اما کمتر احساس دلتنگی کردم چون دلتنگی و احساسات هم وقت و فرصت خودش را میخواد که...

 

یاحسین







حدادپور

سلام دوستان، عزاداری های شما قبول!

داغ بودن بازار«مذاکره با غرب» و جدل حامیان و منتقدان داخلی و خارجی آن، بسیاری را از نگاه قرآن و آموزه های سیره ائمه اطهار(علیهم السلام) غافل کرده است. با اینکه میتوان با دقت در متون دینی، اصول مذاکره ای را استفاده کرد که اولا در بر دارنده عزت مسلمین و ثانیا راهبرد اهداف بلند نظام اسلامی باشد.

نوشتار زیر، بخشی از مقاله ای است که در شماره 195 ماهنامه مبلغان حوزه علمیه قم ویژه ماه محرم نوشتم. ابتدای مقاله به بررسی مبانی قرآنی پرداختم و در ادامه به مطلبی اشاره کرده ام که مدتی است تحت عنوان مذاکره امام حسین علیه السلام با عمر سعد مطرح است. در اینجا به علت محدودیت در ارسال مطلب بیش از 3000 کلمه، فقط بخش پایانی مقاله را تقدیم میکنم:

مذاکره امام حسین با عمرسعد؟!

بسیاری از مردم علی الخصوص جوانان حق طلب و حقیقت جو این پرسش را مطرح میکنند که آیا امام حسین(سلام الله علیه) با عمرسعد ملاقات و مذاکره ای داشته اند یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا به نقل تاریخ مورّخان میپردازیم:

چون عمرسعد با لشکر عظیمى به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود امام(علیه السلام) ایستاد. فرستاده عمرسعد نزد امام(علیه السلام) آمد. سلام کرد و نامه ابن سعد را به امام تقدیم نمود و عرض کرد: مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟

امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْهُمْ» ؛ اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت!

خوارزمى روایت کرده است: امام(علیه السلام) به فرستاده عمرسعد فرمود: «یا هذا بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ»؛ از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.

وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت: امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین(علیه السلام) برهاند. آنگاه این خواسته امام را به اطّلاع «ابن زیاد» رساند ولى او در پاسخ نوشت: «از حسین بن على(علیه السلام) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت...!».

چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت: «تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست». عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(علیه السلام) فرستاد.

امام(علیه السلام) فرمود: «لا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ اَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ» من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!

همچنین در عصر تاسوعا، امام حسین(علیه السلام) قاصدى نزد عمرسعد روانه ساخت که مى خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم. چون شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(علیه السلام) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند. امام(علیه السلام) به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها عبّاس برادرش و على اکبر فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقیّه دستور داد، دور شوند.

ابتدا امام(علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود: «وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى» واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.

ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(علیه السلام) فرمود: «أَنَا أَبْنیها لَکَ»؛ من آن را براى تو مى سازم. ابن سعد گفت: من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام فرمود: «أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجاز» من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم.

ابن سعد گفت: من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].

امام حسین(علیه السلام) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، فرمود: «مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً» تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى. ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت: «وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ» جو عراق مرا کافى است!

نکات قابل تامل در جریان مذاکرات امام حسین

در جریان مذاکرات مذکور، نکات فراوان تاریخی و دیپلماتیک وجود دارد که به بیان بعضی از آن موارد و تطابق آن با اصول مستفاد از آیات قرآن میپردازیم :

1-اگر امام حسین(علیه السلام) به نامه های کوفیان و یا نامه های ارسالی از سوی دشمن را نمیدادند، برای همیشه تاریخ محکوم به این میشدند که چرا جواب دادخواهی مردم و یا پاسخ دیپلماتیک به طرف مقابلشان ندادند. آیندگان حق داشتند بپرسند که اگر امام حسین پاسخ داده بودند آیا باز هم جنگ رخ میداد؟ آیا جنگ طلب بودن امام و یارانشان اثبات نمیشود؟

اگر امام حسین(علیه السلام) قائل به حرمت ابدی و بدون استثنای گفتگو با دشمن بودند هیچگاه قدم های مذکور را برنمی داشتند. ایشان به درخواست کوفیان جواب مثبت دادند با اینکه علم امامت مبنی بر خیانت آنان داشتند و همچنین با دشمن گفتگو کردند با اینکه علم امامت مبنی بر عدم فایده ظاهری آن داشتند.

2-به خوبی پیداست که نگاه امام حسین(علیه السلام) درباره جایگاه انتخاب حکومت دینی از سوی مردم، همان نگاه پدر بزرگوارشان در اولین روز هجوم مردم به در خانه شان بعد از مرگ عثمان است. حضرت امیرالمومنین(سلام الله علیه) درباره خاطره آن روز فرمودند: «... اما و الذى فلق الحبة، و برأ النسمة، لولا حضور الحاضر، و قیام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذ اللَّه على العلماء ان لا یقارّوا على کظّة ظالم و لا سغب مظلوم لألقیت حبلها على غاربها ....» به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید سوگند که اگر دعوت و حضور این انبوه بیعت‏کنندگان نبود، و اگر آمادگى یاران، حجت را بر من تمام نمى‏نمود، و اگر خدا از دانشمندان و اصلاحگران و روشنفکران پیمان نگرفته بود تا ستمکاران شکمباره را برنتابند و به یارى و نجات ستمدیدگان و گرسنگان بشتابند، بى‏گمان همچنان رشته کار را وامى‏نهادم و پایانش را بسان آغازش مى‏انگاشتم.

امام به درخواستهای مکرر کوفیان جواب مثبت دادند و علاوه بر دلیل فوق، عدم ظالم پنداشتن همه آنان را مدنظر داشتند. در غیر این صورت، جهاز یکی از شتران را مملو از نامه های کوفیان نمیکردند. حتی ساده ترین اذهان هم اگر دقت کنند میفهمند که ایشان به قصد جنگ، مدینه را ترک نکردند بلکه صرفا برای «حفظ عزت مسلمین» و «عدم برقراری روابط دوستانه و بیعت با دشمنان» مدینه را ترک کردند.

3-امام(علیه السلام) در هر گام به اتمام حجّت مى پردازد تا هیچ کس فردا، ادّعاى بى اطّلاعى نکند، جالب این که فرمانده لشکر دشمن نیز تلویحاً حقّانیّت امام(علیه السلام) و ناحق بودن دشمن او را تصدیق مى کند، تنها عذرش ترس از بیرحمى و قساوت آنهاست و این اعتراف جالبى است! این مسئله، همان تاکید و اقرار گرفتن از دشمن درباره مشترکات فیمابین بود که عرض شد.

4-تمام تلاش امام(علیه السلام) خاموش کردن آتش جنگ است و تمام تلاش دشمن افروختن این آتش است، غافل از این که این آتش سرانجام شعله مى کشد و تمام حکومت دودمان بنى امیّه را در کام خود فرو مى برد. تلاش امام برای خاموش کردن آتش جنگ، به شهادت دوست و دشمن، به خاطر ترس از جنگ و آوارگی نبود. بلکه حتی دیگر عقلای قوم نیز جنگ در آن شرایط را به نفع اسلام و مسلمین نمی دانستند. اما یزید و یزیدیان، بزرگترین اشتباه استراتژیکی دوران بنی امیه را مرتکب شدند و دست به قتل بهترین فرزندان امّت دراز کردند که همین امر، سبب ویرانی کاخ آرزوهای بنی امیه شد.

5-امام حسین(علیه السلام) با یزید مذاکره نداشتند و هیچ سند معتبر تاریخی مبنی بر مذاکره کتبی یا شفاهی بین آنان وجود ندارد. چرا که بین آنان چیزی برای مذاکره وجود ندارد. مثلا امام حسین(علیه السلام) در طیّ مذاکرات با یزید قرار است چه بدهد و چه بگیرد؟ یزید، رای و بیعت امام را میخواهد و امام هم اهل معامله رای و بیعت خویش با مثل یزید نیست.

تنها چیزی که در تاریخ وجود دارد و به نقل آن نیز اشاره کردیم، صحبت هایی است که بین امام و عمرسعد در دو نوبت، یک به صورت کتبی و یکی به صورت شفاهی صورت گرفت. حتی اگر اسم آن صحبت ها را مذاکره میگذارند، لطفا رجال سیاسی ما، امام حسین(علیه السلام) را یک شخصیت عاشق میز مذاکره و اهل اتلاف وقت با دشمنان دین معرفی نکنند. چرا که ادعای آنان با واقعیت تاریخ منافات دارد.

6-وقتی امام، حجت را بر عمرسعد تمام کردند و عمرسعد هم عمق خباثت و فریب خوردگی دنیا و وابستگی اش به ایادی کفر را به نمایش گذاشت، امام حسین(علیه السلام) مذاکره را ترک کردند و حتی حقایق تلخ سرنوشت نکبت بار عمرسعد را پیش بینی نمودند.

قرار نیست ما همیشه تا آخرین لحظه حضور دشمنان بر مذاکرات بمانیم بلکه گاهی شرایط جوری رقم میخورد که باید طرف مذاکره را رها کرد و مجلس را ترک کرد. این رفتار امام، همان تلاش برای «عدم تسلط دشمنان بر رای و شرافت مسلمین» میباشد.


   - تاریخ طبرى، ج 4، ص 311؛ ارشاد مفید، ص 435 و بحارالانوار، ج 44، ص 383

- مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 241

- اخبار الطوال، ص 253

- فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 164-166 و بحارالانوار، ج 44، ص 388-389

- نهج البلاغه، خطبه 3

- عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص 386







حدادپور

سلام همراهان، شب و روز و روزگارتون نورانی !

باورم نمیشه امسال هم زنده باشم و ماه محرم و مجلس روضه امام حسین علیه السلام را ببینم. الهی شکر.

دیشب چند کلمه با چند تا از بچه های دانشگاهمون بعد از نماز حرف میزدیم. حرها و سوالات و ایده های خوبی درباره ماه محرم مطرح شد. اما اون چیزی که نظر اکثرمون را جذب کرد پیرامون لزوم توجه به جهانبینی امام حسین علیه السلام بود.

تا نگاه ما فقط به افعال و کارهایی باشد که شخص مورد علاقه مان انجام داده و میدهد، فقط مقلد رفتارش میشویم و اگر روزی به مخاطره ایدئولوژیک بیفتیم، قهرمانمان نه تنها هیچ جاذبه ای در تصورمان نخواهد داشت بلکه ممکن است به این نتیجه برسیم که یک عمر تقلید کرده ایم به خاطر هیچ! احساس پوچی عمیقی سراغمان می آید.

اگر امام حسین را فقط دوست داشته باشیم و فقط از زخم ها و روضه و شجاعت ها و رشادت ها و مکالمات و رفتارش به چشم عشق و معشوقمان نگاه کنیم، طبق روایات معتبر، ممکن است عاقبت به خیر بمیریم اما هیچ وقت نتوانسته ایم او را به عنوان یک انسان کامل سبب اتصال عرض و سماء که عامل تکامل عقول و باطن انسان ها میشود کشف کنیم.

تقلید از رفتار امام حسین علیه السلام خوب است اما حداکثر ما را با شکل کار و ظاهر ماجرا آشنا میکند اما از شکل و ظاهر فراتر نخواهیم رفت. همین میشود که ما به ایشان به چشم یک عشق، یک شخصیت دست نیافتنی، یک رفتار متعالی، ظاهر حماسی، رواج دهنده حوائج و شنوای ادعیه، شافع امّت، انیس شب های تنهایی قبر و امثال ذلک نگاه میکنیم. این ها کم نیست اما جسارتی آشکار و مسیحی گونه از انسان کاملی است که برای ارتقاء و تکامل ما آمده است نه برای رفع حوائج ریز و درشت ما! چرا که نگاه مسیحیت به مسیح همین است. معتقدند که مسیح برای شستن گناه بشر خود را فدا کرد و الباقی که خود بهتر میدانید...

تا نگاه نکنیم و نفهمیم که اساس رفتارها و تصمیمات امام حسین علیه السلام و هر معصوم دیگر چه بوده، عالِم به زمان که قرار است در برابر انواع فتنه ها بایستد و قشنگترین تصمیم را بگیرد نخواهیم شد: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ کافی، ج 1، ص 26.

تا نفهمیم که در چه شرایطی و چگونه باید سینه را سپر آماج تیرها قرار داد فقط سینه میزنیم و محکم هم سینه میزنم اما بعد از مدتی دیگر آن شور و شعف عزا به ما نخواهد چسبید.

تا ندانیم که چه زمان، وقت سر دادن است و چه زمان وقت سر حفظ کردن، فقط به سر و صورت میزنم اما ممکن است در برابر هر حقیقتی تاب نیاوریم و رو از حقیقت برگردانیم!

تا نیاندیشیم که رگ گردن را کی و چگونه وزیر تیغ چه کسی باید قرار داد، فقط با روضه ها زار میزنیم و شدت اندوهش را تحمل میکنیم اما هیچوقت به فکر گردن و رگ و شاهرگ خودمان نمیافتیم و دشمنمان را انتخاب نمیکنیم!

اگر به جهانبینی بیمه کننده اسلام و حقیقت(امام حسین) توجه و دقت نکنیم، بدون شک معنی نصیحت و توپ و تشر امام حسین را در برابر دشمنانشان و یا در میان لشکر، حمل بر مذاکره برد برد خواهیم کرد و مصادره به مطلوبش میکنیم.

تا جهان را همانگونه که حسین میبیند نبینیم، جهان را خلاصه در صف مقابلمان دانسته و خودمان را با دنیا گلاویز نخواهیم کرد! معنی جهان را امام حسین فهمید که فرمود: اگر در برابر دینمان بایستید، در برابر تمام دنیایتان خواهیم ایستاد!

جهانبینی امام حسین علیه السلام یعنی علت همه تصمیماتی که گرفت. علت آوردن زن و کودک! کشف علت نماندن در مکه! کشف علت اینکه بدهکارها و مدیونین را از لشکر خارج کرد! کشف اینکه در اوج تنهایی باشی و باج ندهی! کشف اینکه باور نکنی منزوی هستید و لاجرم باید با دنیا آشتی کنید!

جهانبینی امام حسین علیه السلام یعنی دست یافتن به علت العلل عزت و افتخار! یعنی دقت در اینکه کی باید افتخار کرد و کی باید شرافتمندانه مُرد و مرگ را انتخاب کرد! حتی چگونه قاتلت را انتخاب کنی! و اینکه چه کسی در برابرت صف بکشد و تو در برابر چه کسی بایستی!

روضه تنهایی ایده مجاهدت اباعبدالله الحسین علیه السلام در عصر فکر و فناوری از سوی مسلمانان، روضه بدنام کردن شهادت و شهادت طلبی به دست جوانان تکفیری امت، عمیق ترین روضه ای است که میشود خواند و بارها گریست و به خود لطمه زد و اگر کسی به این روضه بمیرد، قطعا خورده ای بر او نیست!

انسان وقتی به مظلومیت جهانبینی و ایدئولوژی امام حسین کمی دقت میکند، تازه به اوج روضه ها و عمق جنایات طرف مقابل پی میبرد! و از آن بالاتر، به شدت بی مهری بعضی سخنرانان و مداحان دیروز و امروز ...


 وقتی که شیفته جهانبینی و علت العلل انتخاب هایش شدی، جدیدتر و دردناکتر بودن روضه ها ملاکِ حال و روز خوشت نمیشود. بلکه فقط کافی است بگویند: «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین!»

محرّم خوب و باصفا و پرمعرفتی داشته باشید.

یاحسین








حدادپور

سلام. روزتون بخیر و نورانی!

داخل و خارج شروع کردند از شهید همدانی گفتند! قشنگ مشخص بود که خیلی وقت بوده که حرفهایی توی دل بعضیا مونده بوده که اگه نمیگفتن معلوم نبود چی میشد! اما خدا را شکر که این خون ریخته شد و نظام، دوباره برای حقانیتش قربانی داد نه برای اثبات جایگاهش! با اینکه قلم های بسیاری به کار افتاد تا شهادت همدانی و همدانی ها را جوری جلوه بدهند که ازش پیام تبریک و شادباش بیرون بیاد! مخصوصا برای ماجراجویان سال 88 که محترمانه ترین اسمی که براشون بکار میره «فتنه جو» و «فتنه گر» هست. ببینید عقده و کینه از کجا و چه جوری بوده که این القاب را برای شهید همدانی استفاده کردند: قصاب جنبش سبز! آدمکش! نوکر خامنه ای! و...

فقط کسانی میتوانند از شهادت شهید همدانی و همدانی ها خوشحال بشنوند و یا حتی بی تفاوت بمانند که:

1-معنی ناامنی را نچشیده باشند حتی اگر روزی زیر آتش حزب بعث بودند و یا حتی اگر روزی رزمنده جبهه ها بودند اما امروز...! معنای ناامنی را کسی میفهمد که جلوی چشم خودش، فرزندش را با اره برقی تکه تکه کنند و سر خودش را هم با کارد غیرتیز ببرند! معنای ناامنی را کسی میفهمد که به جای کپی پیست پیام های این و آن در فضای مجازی و پُک و فور بک کردن مخاطبانش، نگران همسرش باشد که قرار است روز اول ماه محرم همین امسال، در بازار سیطریه شهر حُمص به 30 دلار به فروش برود! معنی ناامنی نمیفهمند کسانی که آروق روشنفکری میزنند و در رویای جهانی بدون جنگ و حال و هوای گفتگوی تمدن ها شبها در رختخوابهایشان به پیامهای این و آن لایک میفرستند!

2-مهم ترین مشکلشان رابطه حسنه با دنیا باشد و رونق بازار تهران را به بند ناف رونق بازار لندن و نیویورک متصل بدانند! ما هم معنای اثر و موثر بازار جهانی بر رونق اقتصادی کشور را میفهمیم. اصلا به خاطر همین اقتصاد مقاومتی که مقاوم در برابر بید و باد آن سوی مرزهاست ترسیم و تعریف کردیم! اما نباید اقتصاد مقاومتی جان میگرفت! چرا؟ چون دیگر نمیشد به بهانه رونق اقتصادی و نان شب مردم، به نروژ و آمریکا رفت و حیثیت هسته ای را کف دست گرفت و ثمن بخس برجام را خرید! شهادت همدانی برای اینها کاملا بی معناست. چرا؟ چون باور نکرده اند که مذاکره، همه جا و همیشه راه آخر دشمن است! اگر دشمن حاضر شده که مذاکره کند و حتی خودش پیشقدم شده، فقط به خاطر این است که دانسته نمیتواند به ایران، به چشم عراق و افغانستان و سوریه نگاه کند! چون این اقتدار را همانهایی به دست آوردند که سرهنگ بودند نه دیپلمات و حقوقدان! این خیلی ساده است! شما از جهان بپرسید! ببینید اگر خدایی نکرده مویی از سر ظریف کم بشود ناراحت میشوند یا همدانی مورد اصابت مستقیم تک تیرانداز قرار بگیرد؟!

3-کسانی که یا در ازدحام خیابون پاستور بودند و یا همین قدر جرات نداشتند اما دلشان با رفقای ماجراجویشان بود! کسانی که ده سال از واژه های چماقدار و ریشو و انگل و... واسه نیروهای انقلابی استفاده کردند اما یک کلمه خس و خاشاک یه بابایی را بُلد کردند! قصد تاییدش ندارم. نباید این حرف را میزد اما باید برای کسانی که ادعای تغلب 20 میلیونی مطرح میکردند و تمام دنیا هم از این حرفشان تعجب کرده بودند چه کلمه ای به کار برد؟ برای کسانی که اختلاف اندک کاندیدای مورد نظرشان را با جناب روحانی دیدند و حرفی نزدند و به خیابان ها نریختند باید چه کلمه ای به کار برد؟

باید هم از همدانی عصبانی باشند! چرا که همدانی برخلاف پیشبینی آنها، تعداد بسیاری را به وساطت شخص خودش آزاد کرد و معتقد بود که آنها فتنه گر نیستند و فقط در ازدحام جمع شده بودند.

باید هم از همدانی عصبانی باشند! چرا که برخلاف انتظار فتنه گران، هیچ کدام از نیروهایش حق حمل سلاح نداشتند و اجازه شلیک به 45 هزار بسیجی که در صحنه بودند نداده بود!

این ها و صدها اقدام عقلانی دیگر سبب به هم خوردن معادله اتاق فکر فتنه بود. این ها بود که مقام معظم رهبری در دیدار با سردار همدانی فرموده بودند: یکی از کسانی که به اسم هر روز برایش دعا میکنم شما هستید!

 

باید هم از او عصبانی باشند و حالا که رفته، برایش تیتر بزنند: همدانی در سوریه کشته شد!







حدادپور

سلام بچه ها. شب و روز و روزگارتون بخیر!

امشب آخرین شب جمعه ماه ذی الحجه است. ماهی که واسه من خیلی بوی امام حسین میده. ماهی که کم کم به فکر ایده های جدیدتر واسه منبرهای ماه محرم و صفر میفتم. مخصوصا امسال که در 15 روز اول ماه محرم، انشاءالله حدود 40 تا منبر دارم و حتی امسال توفیق آمدن به جهرم هم ندارم الا دهه آخر ماه صفر. که میدونم دیگه اگه نرم جهرم، دیوونه میشم.(البته همین حالاش هم خیلی حالم خوب نیست)

بچه ها مدتی هست که ذهنم درگیر یک جمله از حضرت امام خمینی شده که می فرمایند: «اسلام منهای روحانیت خیلی خطرناک است!» سبب التقاط و اجتهادهای ماستکی بعضیا و به اسم روشنفکری، با تبر به ریشه اعتقادات و اعتماد مردم زدن و .... میشه. این سخن امام خمینی خیلی حرف دقیقی هست. من پیشنهاد میکنم هیئت ها و مجالسی که در ماه محرم برگزار میشه، گل وقتشون را به سخنرانی علما و روحانیون باسواد اختصاص بدهند. اجازه بدید مردم یه چیزی یاد بگیرن. نه اینکه بخوایید با سخنرانی مجلس را شروع کنید و طولش بدید که مردم واسه سینه زنی و مداحی جمع بشن.

من حتی از مجالسی که سکولارها برگزار میکنند و اندیشه و خط فکری انقلابی و فعلی جامعه را چندان قبول ندارند هم خواهش میکنم که از سخنرانی روحانیت در مجالسشون و حضور علما در جلساتشون غافل نشوند. حالا بروند هر عالمی که با فکر و خط و ربطشان جور است بیاورند اما حتما این کار را بکنند.

اجازه ندید هیئت ها و مجالس روضه با اسلامی پرورش یابد که از دامن روحانیت فاصله داشته و فقط بر اساس ظنیات و شبهات و احساسات بنا شده باشه! این خیلی خطرناکه که کسی بدون روحانیت باسواد مهذّب مسلمان بشود و مسلمان بماند. این آخرش میشود داعش. آخرش میشود گروه های تکفیری شیعه. پس سر خودمون را شیره نمالیم و بهترین فرصت را در اختیار روحانیت باسواد مهذّب قرار بدید.

اما بچه ها!

از یه چیز دیگه خیلی بیشتر نگرانم! از این بیشتر نگرانم که گرفتار «روحانیت منهای اسلام» بشیم. امام اون روز هشدار دادند که از اسلام منهای روحانیت فاصله بگیرید. اما امروز شرایط به سمتی داره میره که شدیدا باید از روحانیت منهای اسلام هم نگران بود و بلکه بیشتر نگران باشیم.

روحانیت منهای اسلام ینی کسی که فقط لباس روحانیت را یدک میکشه اما کتاب در اثبات مسائلی مینویسه که قطعا سبب وهن و سستی دین میشه. مثلا مقاله درباره قمه زنی مینویسه و به جای اثبات مسائل فقهی و بحث جاندار علمی پیرامون قمه زنی، درباره شعائر بودن قمه و قمه زنی حرف میزنه و از 28 صفحه ای که نوشته، حتی به اقرار پسرش، یک برهان هم ازش درنمیاد و فقط به حس و حالی که انسان زیر خون قمه زدنش پیدا میکنه و اینکه یه حال خوشی داره(!!) حرف زده. از اون احمق تر کسانی هستند که این متن را به عنوان رساله علمی در فضای مجازی و حقیقی پخش میکنند و حتی نصف این مطالب را نخونده اند!

روحانیت منهای اسلام ینی کسی که لباس شیک و لباده خوشکل روحانیت بر تن داره و ردیف چین های عمامه اش دل مردم پارچه سبز بسته دور مُچشون را میبره اما کتابش درباره استحاله جهانی سازی بدون در نظر گرفتن مقولات دینی و جهانی پیرایه از دین و شریعت سخن میگه و همه دستاوردهای مملکت و دیپلماسی دوست و رفیقاش را هم به خاطر چاپ این کتابش میدونه! این بابا حتی پدرش هم گفته بود که ازش میترسم! گفته بود که پسرم فکرش التقاطی هست و غرب باور شده! خنده دارتر از همه اینه که توهم زده بود و فکر میکرد که هانتیگتونِ مشرق زمینه!

روحانیت منهای اسلام ینی کسی که وقتی بازجو ازش میپرسه: چرا با باورهای مردم ساده دل بازی کردی و خودت را مرجع تقلید جا زدی، در حالی که حتی تا پایه ششم حوزه هم درس نخوندی، میگه: «چون صدام خوب بود! چون مردم حقیقت را نمیخواستند! مردم کسی را میخواستند که دورش بگردند و واسشون جوری استخاره کنه که خوششون بیاد و سوالات شرعیشون هم جوری جواب بده و چیزی بگه که اونا میخوان بشنوند!»

روحانیت منهای عدالت و اسلام ینی همون آخوندی که ولی فقیه را تا جایی قبول داشت که میشد باهاش رای جمع کرد و با چندتا جمله کلیشه ای مثلا ثابت کرد که با رهبری زاویه ندارن. اما وقتی حضرت آقا فرمودند که باید به خاطر اتهاماتی که به زندان بان ... زدید و او را متجاوز معرفی کردید و واسه تقلب 25 میلیونی ادعاییتون مدرک ارائه کنید و حق ندارید مردم را بکشونید کف خیابون و... ، حضرت آقا را دیکتاتور و مستبد معرفی کردند!! چطوره وقتی سر کارید آقا را ولی امر مسلمین جهان میدونید اما وقتی مردم شما را پس میزنند آقا میشه دیکتاتور و مستبد؟!

روحانیت منهای عدالت و اسلام ینی شیخ جوان لندن نشینی که الان دو سال هست که به شبکه بی بی سی و سی ان ان و... داره میگه بهش بگن آیت الله اما اونا هنوز زیر بار نرفته اند!! ینی اینقدر خار شده که حتی کتاب «حکومت دینی، دین حکومتی» که نوشته الان پس از پنج سال هنوز کرسی تدریسش در دانشگاه مربوطه اش بهش ندادند با اینکه قریب 10 سال هست که این کتاب را نوشته و برای بار اول که میخواست چاپ بشه، روی جلدش نوشتن: چاپ بیست و دوم!! یادمه وقتی اوین بود میگفت: اگه این کتاب به خارج عرضه بشه، واسه کرسی ارائه اش به من التماس میکنند!! حالا کو؟!

روحانیت منهای اسلام ینی شیخی که بالا منبرش از کسی تعریف و حمایت میکنه که حتی یکبار هم سخنانش را نشنیده ولی چون بانی مجلس این را خواسته باید بگه و کاریش هم نمیشه کرد! به یکی از همین ها گفتم که وقتی میشینی روی منبر حسینیه.... میدونی عکسی که روبروته کیه؟ گفت آره میدونم اسمش چیه اما نمیدونم رسم و خط فکریش چیه؟ گفتم پس چرا حرفایی که بهت دیکته میکنند را میگی؟ گفت چون پول خوبی میدهند و میترسم سال دیگه دعوتم نکنند!!

روحانیت منهای اسلام ینی همون مرجع خود خوانده ای که هر از گاهی نامه به پاپ مینویسه و اهل سنت را گوسفند میدونه و 21 شبکه ماهواره ای داره که هر روز، روزی سه بار از همه اش زیارت عاشورا پخش میشه و شرح احادیث کافر بودن خلفا تفسیر میکنند و ... اما درباره قتل عام مردم غزه ساکتند! حتی از حجاج کشته شده در واقعه منا هم حرفی نزدند!

 

مصادیق روحانیت منهای اسلامی که فقط اسم و لباس روحانیت را یدک میکشند فراوان است. خطر اینها بیشتر از طلبه کم سوادی است که حتی ممکنه گاهی وقتها به خاطر اشتباهاتش از سر صداقتش از مردم عذرخواهی میکنه. خطر اینها از هزارتا دشمن قّدار بیشتره. اینا را نه میشه حذف کرد و نمیشه اضافه نمود. فقط باید صبر کرد و منتظر ماند و دید که تاریخ با آنها چگونه میکند؟

یازهرا







حدادپور

سلام همراهان. روزتون بخیر و نورانی

مدتی هست که قصد دارم یکی از دو وبلاگم را در خدمت قرآن و تفسیر و ترجمه و شرح قرآن قرار بدم. چیزی مثل کلاس هفتگی تفسیر، موضوعی یا ترتیبی و ... اما نیاز به ایده های جالبتری دارم. تامین محتوا و غنای مباحث با من. طرح و ایده پردازی جهت چگونه برگزاری آن با شما مخاطبین محترم.

بنظرتون باید چیکار کنم؟ چطوری باید این کار انجام بگیره و ایده شما در این زمینه چیه؟ چند روز در هفته؟ مطالب در چه سطح باشه؟ رویکردش چطوری باشه؟ چیکار کنیم متفاوت و اثرگذارتر باشه؟ در کدوم وبسایتم باشه؟ این وبسایت یا اون وبسایت؟

منتظرم ایده هاتون هستم و حاضرم با هم یه تصمیم مناسب و اثرگذار بگیریم. پس لطفا ظرف مدت سه روز، نظراتتون را ارسال بفرمایید.

یازهرا






صفحات :
|  <  <<  6  7  8  9  10  >>  >  |