سلام دوستان جان


شب سرد زیبای بارانی برفی زمستانیمون بخیر


بالاخره امروز هم با تمام مشغله ها و برنامه های فشرده ام به خیر تموم شد و خیلی خدا را شاکرم.


امروز که واسه برنامه راهیان نور تصمیمات جدی گرفتیم(مثلا راوی نبریم و از علقمه شروع کنیم و...) و قرار شد از هیچ دانشجویی پول نگیریم و رایگان ببریم، به خیر و خوشی گذشت.


امروز که جلسه هماهنگی برای برنامه شام میلاد حضرت زینب برای اکران فیلم داشتیم، به خوبی گذشت.


امروز که چهارساعت بعداز ظهر به انتخابات کانون های دانشگاهی مصوب وزارت علوم گذشت و حداقل 10 معاون گیرم اومد، به خیر و خوشی گذشت.


امروز از بس جلسه و نشست داشتیم، حتی فرصت دستشویی رفتن هم نکردم و فقط 10 دقیقه واسه نهار فرصت داشتم، به خوبی گذشت.


امروز از بس فکر کردم و طراحی چندتا برنامه داشتیم، که سر سجاده نماز مغرب داشتم میفتادم، به خوبی گذشت.


در لابه لای مشغله های امروز؛


خواهرا اومده بودن و تقاضا کردن که: چون مشهد را با پسرا رفتم، راهیان نور را باید با خواهرا برم !! اما قبول نکردم.


پیشنهاد شد که یکی از نقش های تئاتر آیینی را من بازی کنم!!! با این پیشنهاد کلی ذوق کردم اما برخلاف میل باطنیم، شاید نتونم قبول کنم!


راستی دم غروب کلی برف اومد و ماشینم سفید شد. خدا را شکر کردم که هم برف اومد و هم یه کمی ماشینم تمیز شد!!


از همش باحال تر اینه که امروز تونستم یکی را عضو بسیج کنم و تشکیل پرونده داد... پسری با موهای لاس خرمایی و شلوار جینفرمن آبی!!


دیگه از خستگی داره سرم گیج میره


شب همتون بخیر


لطفا از دعای خیرتون محرومم نکنین