سلام عزیزان ، عزادارای شما قبول.


دیروز با هزار دل امید و کوله باری از حاجت های مختلف ، پاشدم رفتم سینه زنی.


نوحه دسته ما این بود: باید که چشم شیعه بر من خون فشاند - تا روز محشر قبر من مخفی بماند - اشهد انّ علیا ولی الله.


هرطور فکرش کردم نتونستم ربطی بین این سه جمله پیدا کنم!! بالاخره سینه زدیم و رفتیم اما هیچ ارتباط مفهومی و منطقی که حاوی درس و یا لااقل شعائری از مکتب ما باشه در این نوحه وجود نداشت. البته نوحه بقیه جاها هم تا جایی که من شنیدم تعریفی نداشتا. حالا بگذریم. خدا از هممون قبول کنه!


من همیشه با دعوت کردن از بعضی مداحان غیر بومی مخالف بوده و هستم. نه با فرهنگ ما آشنا هستن و نه رعایت بسیاری از مطالب میکنن.


دوتا مداح دعوت کرده بودن و کلی هم درباره اونا تبلیغات شده بود. اما واقعا موجبات تاسف هر آدم فهمیده ای را فراهم میکرد. از بس اشعار با ریتم های ترانه های اونور آبی خوندن! یکی داشت پشت سر من به بغل دستیش میگفت: این آهنگ شعر هایده نیست؟! اونم تاییدش کرد و خندیدن!


آخه که چی؟ مگه بارها حضرت آقا نفرموده که مواظب باشین تا مسائل ناجور را قاطی اشعار و روضه ها نکنید؟ خب لابد آقا یه چیزی میدونن و دارن میبینن که اینقدر حرص میخورن.


تا یه چیزی هم بگی، میشی بد روزگار و همه چپ چپ نکات میکنن.


هرچی صبح خوش نگذشت، مجلس عصر خیلی خوش گذشت. مجلس عصر خونه یکی از طلبه های خوب حوزه به نام آقای رضا شاکری بود. منبر رفتم جوری که هم به خودم خوش گذشت و هم مردمی که جمع شده بودن، از بس ساکت و مهربون بودن آدم به وجد میومد.


تا دیشب!


دیشب نماز رفتم غدیریه. هروقت نماز را پشت سر حاج آقای دژکام میخونم، آرامش وصف ناشدنی پیدا میکنم. خدا به حق زهرای اطهر سلام الله علیها حفظشون کنه.


بعد از نماز، دیدیم آقای ابوترابی هم اومدن نماز. همه ریخته بودن دور و بر آقای ابوترابی و با ایشون روبوسی میکردن و نوبتی از هم عکس میگرفتن!


دوتا از آقایون هرکاری کردن تا منم برم جلو و .... نرفتم. با اینکه از بعد از اینکه آقای ابوترابی در مجلس جواب علی مطهری را داده بود خیلی ارادتم به آقای ابوترابی بیشتر شده و دوسش دارم اما خوشم نمیاد که برم دور کسی و شلوغش کنم.


برگشتم خونه و تا حدود ساعت 10 . بعدش پاشدم رفتم یادمان یاس کبود که این روزا خونه دوم بیشتر بچه حزب اللهی های جهرم شده. داشتن فرش و موکت جلسات روضه را جمع میکردن.


دیروز دوتا نکته توجهم را بیشتر جلب کرد:


یکی اینکه بخش سازه های یادمان که به خاطر بارندگی آسیب زیادی دیده بود، طی یه صبح تا ظهر به صورت معجزه آسا ترمیم شد و آماده بازدید شد!!! این چیزی جز معجزه نیست!


دوم اینکه معمولا وقتی کارها و برنامه ها تموم میشه، بچه ها حوصله جمع کردن چیزا را ندارن اما دیشب میدیدم که بچه ها دارن مثل روز اول کار میکنن! اینا واقعا نظر شده خود صاحب مجلس اگه نبودن ، با این انرژی کار نمیکردن. دمشون گرم.


فعلا


یاعلی