سلام عزیزان، شبتون بخیر


گُل ترین دوست دوران نوجوونیم تا حالا یه پیام واسم گذاشته که تقدیمش میکنم به همه بچه هایی که دوران مجردیم و اوایل متاهلیم که هنوز خیلی منو نمیشناختن باهم میرفتیم مسجد جامع جهرم و معتکف میشدیم:


سلام

یاد اعتکاف بخیر

هیچ دغدغه ای نداشتم... هیچ غصه ای نبود ... فقط شعف بود و دوستان پاک و خدای بخشنده ...

دلخوش بودم که خدا گناهایی رو که با شیطنت های جوونی و زیرزیرکی انجام داده بودیم میبخشه...

بعدش فهمیدم خدا وقتی گناهات رو میبخشه که قلبا از گناهت پشیمون باشی!!!

ولی من هیچ وقت پشیمون نشدم...

نمیدونم چرا ... ولی همون یه ذره نگاه حروم ، همون حرف های لهو و چرت و پرت ، همون ها هنوز مزه اش زیر زبونمه...

دیگه حسی برای گناه کردن هم ندارم...

بی تفاوت شدم به همه چی ...

نه که فکر کنی به درجات معنوی رسیدم ؛ نه ...

مُردم ... فقط زیر خاک نرفتم ...

کاش برمیگشتم به همون دورانی که با هم رفتیم اعتکاف ...

کاش پیش ما بودی حاج آقا ...

کاش مهدی بود ... (مرحوم مهدی ایمانیان)

کاش همه تو همون نوجوونی میموندیم ...

چه دورانی بود

بچه ها ماشاالله همه به جاهای خوب رسیدن فقط من ته صف موندم...

ته صف که چه عرض کنم ...

دیگه از رده خارج شدم ...

کسی هم نیست بیاد من رو اوراق کنه و بفروشه...

کاش جرات معتاد شدن داشتم ...

ولش کن ...

تهش بخوام بگم اینه که خیلی دلتنگم

دلتنگ همه ...

دلتنگ تو حاج آقا ... دلتنگ خودم ... دلتنگ دوستان ... دلتنگ خدا ... دلتنگ عشق ... دلتنگ ...

مواظب خودت باش حاج آقا و من هم دعا کن


...............................................


سلام «ص» عزیزم


هم دلتنگ خودت هستم هم دلتنگ مادر مهربون و خوش قلبت که همیشه منو مثل تو دوس داره.


بیش از ده بار این پیام را خوندم و تا به خودم اومدم دیدم داره صفحه کیبوردم از اشک چشمام خیس میشه.


خیلی دلم هوای مهدی خدابیامرز، امین، رضا، سید حسین، پیام، سینا، سید محسن، علی، ایرج و ... کرده اما دلم واسه تو که همه کاره برنامه هام و رفیق واقعیم هستی یه جور دیگه است.


یادته احمدرضا زد به یکی از معتکفا و تا صبح بهش میخندیدیم؟


یادته علی میومد میچسبید بهم و میگفت: من میکروفن ثابت آقا هستم!


یادته مهدی چطور میخندید؟ ما از خنده مهدی خندمون میگرفت.


یادته امین خالق بی نظیر تکه کلام بود؟


یادته چه بر سر بنیامین آوردیم جوری که حتی به خاطر رحلت مادر بزرگش هم سور داد؟


خونه آبی محمد .... یادته؟ یادته آبیشون اومده بود خواب یکی از بچه ها گفته بود اگه اومدین برزخ، قلم پاتون خرد میکنم؟


یادته سفره اعتکاف که مینداختن چقدر بچه ها ... لا اله الّا الله!


یادته شب وفات حضرت زینب که میشد نصف شب چه سینه زنی میشد؟


یادته موقع اعمال امّ داوود ...


یادته غروب آخر چقدر دلمون میگرفت که بهترین بهانه دور هم بودنمون داره تموم میشه؟


یاد همش بخیر


یاد همتون بخیر