سلام دوستان گلم، امیدوارم عصر جمعه خوشی را سپری کنید.
ساعت 4:30 امروز صبح رسیدم خونه. طاها از بس منتظرم مونده بود، نرفته بود سرجاش بخوابه و وسط حال خوابش برده بود.
نماز صبح که خوندم، چند دقیقه با خانمم صحبت کردیم و کم کم احساس میکردم داره چشمام بسته میشه. چون دیشب تا صبح به سوال چندتا از بچه ها جواب میدادم و از طرفی هم در طول این چند روز، حدودا سه چهار ساعت بیشتر نخوابیدم.
خواب جالبی دیدم: خواب دیدم با بچه ها هنوز توراهیم و داریم میریم مشهد!
وقتی بیدار شدم، دیدم یکی از بچه هایی که در این سفر باهامون بود پیام داده و نوشته:
سلام حاجی. خسته نباشی. خواب دیدم شما مُردید ولی خودتون هم توی تشییع جنازه تون حاضرید و دارین با ما حرف میزنید! راستی تشییع جنازه تون هم در مشهد بود!
بالاخره دوستان لطف دارن!!
خیره انشاءالله.
سفر خوبی بود. الحمدلله. تقریبا پانزده برنامه برنامه ریزی شده اجرا شد که دیدار با سه تن از مراجع محترم تقلید هم جزئی از برنامه ها بود که بسیار چسبید.
بچه ها ازم قول گرفتن که اگه ازشون راضی بودم و خدا لطف کرد و تونستم هزینه اش را جور کنم، تا قبل از پایان این ترم، یه بار دیگه هم بریم قم!
خلاصه جاتون خالی!
اینم چندتا از عکس های این سفر:
مزار شهدای گمنام دانشگاه
حبیبش اگر خوابه ...
حلقه ای با موضوع دعای خمسه عشر
عمه سادات سلام علیک!
قبل از دیدار با آیت الله جوادی آملی
من و مسجد جمکران؛ یهویی!
مهم ترین قسمت برنامه!
مرکز جهانی اَسراء
باب الانبیاء مسجد جمکران
صحن بزرگ