باسلام وعرض معذرت از اینکه وبلاگم را دیر به روز کردم
دین و دنیای جدید؟
مقدمه:
دین اسلام برای تدبیر جامعه بشری آمده است و از طرفیدیگر در دنیایجدید پدیدههایمتنوعیظهورمیکند کههر کدامبهسهمخود بر نحوهزیستو زندگیانسانها تأثیر میگذارند. دراینوضعیتممکن است درذهن جوان کنجکاومسلمان این سوال جریان پیدا کند که نسبتدیناو با دنیایجدید چیست؟ البتهاینسؤالبسیار کلیو مبهماستو برایآنکهپاسخخود را بیابد چارهایجز ایننیستکهدر مرحلهاولمولفهها و ابعاد و ارکاندنیایجدید را یکایکتفکیککنیمو نسبتهر یکرا با دینارزیابینماییمو در مرحلهبعد پساز جمعبندیاینارزیابیها بهآنپرسشمهمپاسخدهیم.اما ابتدا لازم است مقدمه بحث رابا طرح چند سوال اینگونه آغاز کنیم:
-1 میزاندخالتدیندر سعادتمندشدنجامعه بشری چقدر است؟
2- آیا تکنولوژی مورد تائید دیناست؟
3- نقش دین در ترغیببهبهرهوریاز مواهبطبیعیچیست؟
مکتبهاییکهخطوط بایستگیو شایستگیجامعهانسانیرا چهدر قلمرو زندگیاین جهانی و چهدر حیاتجاودانیترسیممینمایند، خطوطکلی خواهد بود نه ورود درمسائلجزئی.اما شناختآنخطوط کلیو قرارگرفتندر جریانجزئیاتو تطبیقکلیاتبر آنها، بهعهدهخود مردماستو بهمین دلیلمیگوییم: مکتباسلامدو جنبه دارد:
الف:جنبهپیشروی
ب: جنبهپیروی.
لذا همه آموزه های دین مربوطبهنیازهایثابتمادیو معنویانسانها است، مکتباسلامبا جنبهپیشروی، انسانها را روبهکمالتشویق می کند و اما در جزئیاتو موضوعاتو انتخابطرقزندگی[ مادامیکهمخالفعقلو مقرراتثابتشده اسلامینباشد ] مکتباسلامخواستههایمعقولمردمرا امضا، نمودهو بهاصطلاحرویکرد پیرویدارد وشاید به همین علت استکهاسلامتازگیو سازندگیخود را در ذاتخود دارد و در نتیجهجاودانگیمقتضایذاتآناست.
اگر فردیا جامعهایبهعلل مختلف فاقداستعدادلازم باشد،دراین صورت هیچخللیبر کمال دین وارد نمیآورد.
البته جامعه بشریممکناستبدونشریعتاسلامینیز برقرار باشد.اما بر اساس مبانی دینی معتقدیم نیاز انسان[ بهجهتاستعدادهایبسیار متنوعیکهدارد ] بههدایت فکریاز طریق خالق هستی ضرورتی غیر قابل انکاراست.
زیرا هدفحیاتانسان منحصر در زوایای حیوانی نیست.
هنگامی که زندگی اجتماعیبرایاو ضروریشد؛ زمانی محتوایی این زندگی مستند بهسیاستعقلیاستوگاهی مستند بهشریعتالهیاست اماهنگامی که آنمستند بهسیاستعقلیاست،منافعشتنها در دنیا، حاصلمیگردد. بنابراین، قوانینشریعتاسلامیمجموعهایاز احکامشرعیو آداباخلاقیو قوانینطبیعیاستکهمراعاتآندنیای جدیدی را پیشروی انسان باز می کند، در نتیجهزندگیبر مبنایدیناز زندگیبر مبنایتعقلمحض[ اگر امکانپذیر باشد ]، کاملتر و جامعترخواهد بود. جامعیت زندگیدینیاز آنجهتاستکهسعادتهر دو جهان را تامین میکند. اما زندگیبر مبنایسیاستغیردینیاین فرجام اندیشی را ندارد.
منظوراز «تکنولوژیدینی» چیست؟
در آنهنگامکهنیازهایاساسیجامعه بشری شکل می گیرد، موجبابداعو ابتکار صنعتی می شود تا نیازهای خودرا مرتفعنماید ، قرآن نیزتاکید کرده است «و اعدوا لهممااستطعتممنقوة» (و هر چهمیتوانید قوایخود را برایدفاعاز حیاتو شرفو کرامتخود در برابر دشمن آمادهکنید.) انفال/60.
در گذشته عدهایسادهلوحمیکوشیدند اصولهمهابتکاراتو تکنولوژیهاییکهبشر بهآنها دستیافتهاست، از قرآنو احادیثاستخراجنمایند و اینیککار بیهوده ایبود، زیرا وظیفه مستقیممکاتب آسمانیو منابعمعارفدینیایننیستکهبرایبشریت،علومریاضی، فیزیکی، شیمی، گیاهشناسی، زمینشناسیرا با تمامیمسائلو قوانینآنها تعلیمبدهند، آنچهکهوظیفه دین است، تعلیمبشریتدر عرصه«حیاتمعقول» و آموزشهمهنیازهایاصیلوبنیادی او است. اما کمیتو کیفیتآن، موکولبهحواس، تعقل، انواعدرک، دریافتهایاکتشافیوانواعتکاپوها استکهخداوند این سرمایه رابهبندگانخود عنایتفرمودهاست.
همانگونهکهلزومو کیفیتآمادهکردنوسیلهبرایکشاورزی، ابزار خاصبرایساختنمسکنو تهیه انواعدواها برایمعالجهبیماریها، وظیفه پیامبرانو کتبآسمانینیست، چنانکهبیانطرقبهوجود آوردنانواعتکنولوژیها، ساختنکامپیوترها، تجزیه، تحلیلذراتاتمیو غیره...بهعهده دین نیست.
پس هر کسکهتواناییتهیهو تنظیمعلوموتکنولوژیمزبور را داشتهباشد [ اعماز دولت, جامعهو فرد ] و با اینحالاقدامنکند،بلحاظ تفکر دینی مسئولو مجرممحسوبمیگردد.
از اینرو وضعیتاقتصادیو معیشتیثابتیدر تمامدوره ها برایانساننمیتواندر نظر گرفتو اسلامنیز بر همیناساسعلماقتصاد ثابتیرا برایحیاتبشریمعرفینکردهاست،اساساًهیچمکتبیا علمینیز نمیتوانداین شیوه را دنبال نماید.زیرا ذاتعلم متناسببا شرایط و اوضاعزماندر تغییر و تحولاست.
در عینحالاسلاماز دو جهتبر دانش های مورد نیاز جامعه نظارتدارد؛
الف: بلحاظ نظام فقهیو حقوقی
ب: بحاظ نظام اخلاقی.
و بهاینجهتسیستماقتصاد اسلامیمانند فقهو فلسفهاسلامیباز است. لذا آنعلمو دانشی، فرصتظهور و بروز در جامعهاسلامیمییابد، کهخود را با قواعد اخلاقیو فقهیو حقوقیاسلامیهماهنگکند. با ایناوصافبرای دین در برابر دنیای جدیدچالشی نخواهیم داشت.
بعضیاز متفکرانغربیو پیروانآنان جایگاه دین را تغییر دادهوآنرا از همه پدیدهها و شئونحیاتمادیو معنویتفکیک کردند و در حقیقتبا ایناقدامقهرمانانه!! هویتدینرا از موجودیتانسانیجدا کردند و بقولمردانخردمند مغربزمین،انسان را تا حددندانههایماشینناآگاهپایینآوردند و برایدلخوشداشتناو دستبهداماناپیکوریانشده، با سرخوشیو مستیو تخدیر او را سرگرمنمودند، تا آنجا کهبقولمولوی: ذکر و فکر او را بهپایینکشاندند.حتیبعضیها کار را بهآنجا رساندند کهبا کمالوقاحتبگویند: اندیشهیکنوعبیماریاست.در حالی که دین به اندیشه و اندیشیدن بهای فراوانی داده است .البته اینسلاحمخربهویتانسانیدر کارگاهفکریامثالسارتر تیز میشود کهمعتقد است: «انسانتاریخدارد و نهاد ندارد»!
همهآنآیاتقرآنیکهدستور بهمطالعهو بررسیجهانهستیمیدهند، برایآننیستکهچند رشته دانشمجرد از عملو سازندگیرا بهدستبیاوریمواسم آن را دنیای جدید بنامیم. بلکهدر ایندنیا باید شخصیتآدمیبهثمر برسد و اینبهثمررسیدنسنتز یا محصولیاز علومو معارفو گسترش«منانسانی» بر جهانعینیاستکهبدونساختنجهانبرایبهرهبرداریدر حیاتمعقولامکانپذیر نیست.تلاش مسلمانان برای بدست آوردن بهترین ابزارهای توسعه زندگی ایده آل؛ هیچ تعارضی با اصول اسلامی ندارد.
امامباقر(ع) فرموده: انیلا بغضَالرجلانیکونکسلانا عنامر دنیاهو منکسلعنامر دنیا، فهو عنامر آخرتهالکسل(الفروعمنالکافی، 5/85) (مندشمنمیدارممردیرا کهدر امر زندگیدنیویافسردهو کسلباشد و هر کسدر زندگیدنیویکسالتداشتهباشد آنشخصدر امور اخرویکسلتر است).
امروز ما شاهد بروز یکنظامعالیحقوقجهانیبشر از دیدگاهاسلامهستیمکهبا تکیهبهنصوصو قواعد مستند بهنصوصالهیو بهجوامعبشریعرضهمیشود, پیشرفتتکاملیبشر نهبا گسترشفراگیر تکنولوژیاستو نهبواسطه علمبرایسلطهگریو نفعگراییو لذتپرستی، بلکهبوسیله اخلاقوالایانسانیاستتااز این طریق فرهنگ انسانی را به فرهنگ اسلامی نزدیک سازد.
رابطه دین و توسعه:
میخواهماز نسبتدیناسلامبا توسعهبهعنوانیکیاز مولفهها و ارکاندنیایجدید بحث کنم تا نتایج شفاف تری از موضوع ارائه شود.
واژه«توسعه» کهمعادلآندر زبانانگلیسی(Development) است، یکواژهکاملاًگمراهکنندهو فریبندهاست. در واقعمفاد اینمفهومحکایتاز یکنوعوسعتیافتندر سطحمیکند و بههمینجهتهیچدلالتیبر وسعتیافتندر «عمق» و بهعبارتدقیقتر رشد خودجوشو درونییکجامعهندارد. ایندامو سرابیکهاز آنبا عنوانتوسعهیاد میشود، کاملاًمتناسباستبا برخیاز روشهاییکهبهآراستگیظاهر و تخریبباطنیکجامعهمنجر میشود. معمولاًدر کشورهایجهانسوم، بعد از تغییر گروه«مرجع» و نفی«سنتو هویتخود»، اهدافتوسعهمطرحمیشود و همیناهدافبهافراد کمتجربهکهنسبتبهغربیها احساسحقارتمیکنند تلقینو از طریقآنها در برنامهریزیکشورها برایتعیینسطحتوسعهتدوینمیگردد. مثلاًکسانیچوندانیللرنر در تعیینضوابطتوسعهجوامعبهمعیارهای«کمی» ذیلاشارهمیکنند.
-1 میزانگسترششهرها، -2 میزانباسوادی، -3 استفادهاز وسایلارتباطجمعیمانند، روزنامهو کتابو تلویزیونورادیو، -4 میزانمشارکتدر انتخابات.
البتهگو اینکهبرخیاز اینضابطهها در شرایطیخاص، گویایاطلاعاتمفیدیبرایبخشیاز جامعهمیتوانند با شند، اما قطعاًاینضوابطبههیچوجهبرایسنجشمیزانپیشرفتو رشد و تعالیحقیقییکجامعهحتیدر کمترینحد نیز کافینیستند. از ایننکتهنیز غافلنباشیمکهدر مورد مفهومو محتوایواژهپیشرفت(Development)(کهدر جامعهما از آنبهتوسعهتعبیرمی شود) هیچاتفاقنظریحتیدر محافلعلمی به اصطلاح دنیای جدید(اروپاوآمریکا)وجود ندارد. هنوز معلومنیستمراد از رشد و توسعه، رشد تکنیکیاستیا رشد معنوییا رشد بیولوژیکییا رشد سیاسیو یا ترکیبیاز اینها. اما اگر ما معیارهایپیشرفتو رشد یکنظاماجتماعیرا عبارتاز، امکانارضائ نیازهایاساسی، کاهشپیچیدگیاجتماعی، نظماجتماعی، کمکبههمنوع، توافقو وحدتارزشی، انسجاماجتماعی(صرفنظر از نابرابریهایاجتماعی) بدانیم.
بهنظر میرسد هیچیکاز معرفهایکمیکهاشخاصیچونآقایدانیللرنر مطرحمیکردند، در ارزیابیاینمقولاتاساسی، کامیابو موفقنخواهند بود. آنتوسعهایدهآلیکهما باید بهدنبالآنباشیمنوعیتوسعهدر عمقو بهتعبیر قرآن، رشد و تعالییافتناست. توسعهایدهآلتوسعهو پیشرفتیاستکهدرآنسطحتفکر و فرهنگافراد بیشتر از سطحبهرهوریاز ابزارشاناستاما توسعهدر مصداقامروزیاشبگونهایاستکهسطحداراییابزاریافراد بسیار بسیار بالاتر از سطحداراییفکریو فرهنگیآنها است، در نتیجههمهچیز برایچنینافراد و جوامعتبدیلبهابزار میشود فعالیتهایابزاریتبدیلبههدفمیگردد. متاسفانهآنچهکهتوسطغربیها - مراد سرمایهدارانغربیاست- بهعنوانالگوهایتوسعهبهکشورهایجهانسومالقأ میشود، همانبُعد مادیو ارزشهایمادیتوسعهاست.که رویکردصرفاً«مصرفکننده» دارد؛ مصرفکنندهفرهنگغرب، تکنولوژیغرب، سیاستغرب، تفکر غربو دیگر شئونزندگیسرمایهداریو صنعتیغربی. ممکن است دین با چنین رویکردی چالش داشته باشد.
اگر دنیای جدید را به معنایی توسعه یافتگی بدانیم در این صورت دین اسلام نه نتها مخالف توسعه درعمق نیست بلکه به بخش دوم آن ( توسعه در سطح ) نیز ساختارو مدل می دهد.لذا پاردوکسی مشاهده نمی شود, تا بین دین ودنیای جدید عدم سازگاری حاکم گردد.
بهنظرنگارندهنهتنها دین از یک ساختار و نظام درونی مستحکمی برخوردار است بلکه این دنیای جدید است که در مواقع متعدد از درون گرفتار نقاط کور وابهام های فروان در عرصه های مختلف است.در چنین دنیای جدیدی حرکت در چارچوب سیاست دین؛ راهبردی است که حتی مورد توصیه عقلانیت جامعه بشری نیز قرار می گیرد.
منابع:
برای مطالعه بیشتر.
1-مقدمهایبر جهانبینیاسلامی،جعفر سبحانی.
2-تعامل های دین و دولت - علیرضا شجاعی زند.
3-قبسات ,ش, 1, 4 ,5,7.
4-توسعه و تضاد, رفیع پور.
5-مجموعه مقالات دین و مدرنیته.
6-اصول وفروع کافی،ج،5،ص،85.
7-قرآن کریم.