وقتی خیلی چیزا میدونی اما نباید دم بزنی
وقتی خیلی ها را میشناسی اما نباید تو ذوقشون بزنی
وقتی خیلی جدی باهاش شوخی میکنی که به طور مستقیم بهش برنخوره
وقتی باید لبخند بزنی و به روی خودت نیاری که فهمیدی چه اشتباهی مرتکب شده
وقتی باید به حرفهای بی سر و ته کسی گوش بدی و سر تکون بدی تا شرمنده جمع حاضر نشه
وقتی چندان خوشت نمیاد اما باید با بعضی ها بعد از جلسه روبوسی کنی تا فکر نکنن باهاش پدر کشتگی داشتی
وقتی تازه بعد از جلسه، کلاس میذاره که با فلانی بحث کردم اما اون هیچی نگفت
.
.
.
.
خدایا ! چرا نمیفهمه که نمیفهمه؟
چرا نمیفهمه که دلسوزش هستم و اگه کسی قرار باشه بهش راستشو بگه، اون منم؟
چرا حالیش نیست بهترین دوستش منم که رُک حرف میزنم؟
چرا زبون تلخ منو از شکلات لبخندها و تاییدات دیگران پر سودتر نمیدونه؟
خدایا ! قراره این مثلا آقای دکتر کت و شلواری، نفهم بمیره یا قراره پپلیستی بمونه و با حرفای چرند و ضد دینی که تحویل جوونا میده گمراهشون بکنه؟
حالا کاش نون خور دولت و نظام نبود!!