مطلب دوم) بنابر فرمایش اکثر مفسران، در احادیث نبوی (صل الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، مباحث «فقه الدوله» یا همان «فقه سیاسی» از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هرجا سخن از «ولات» و «ولایات» آمده است دلالت بر کارمندان و متصدیان مشاغل و مناصب دولتی و حکومتی میکند. اما نباید فراموش کرد که دو دسته ولات در روایات ذکر شده است:
1- ولات حلال: کارمندى و خدمتگزارى به فرمانرواى عادل است که خداوند به شناختن و (قبول) کارمندى او و خدمتگزارى به او در ولایت وى و در خدمت والیانش، کارگزاران و کارمندانش، در همان جهتى که خداوند فرمانرواى دادگر را مأمور داشته، بدون افزودن یا کاستن از آنچه خدا فرو فرستاده، و بىتحریف و تجاوز از امر الهى، فرمان داده است. پس اگر فرمانروایى دادگر بود، از این جهت خدمتگزارى و یارى و همکارى با او در فرمانروایى وى و همچنین تقویت او حلال است (و درآمدهاى حاصل از این راه نیز) حلال شده و کسب با آنها هم حلال است. و این از آن روست که در «ولایت» و خدمتگزارى فرمانرواى دادگر و کارگزارانش هر حق و عدلى زنده مىشود و هر ستم و جور و فسادى کشته مىشود و از این رهگذر کسى که در تقویت حکومت او بکوشد و در فرمانروایى دستیارش باشد، کوشنده در راه طاعت خدا و نیرو بخش دین اوست.
2 – ولات حرام: خدمت به فرمانرواى ستمگر و کارگزارى کارمندان اوست، از آن که رئیس است گرفته تا پیروان فرمانروا و زیر دستان او و از کارمندان کارگزارانش تا پایین رتبهترینشان در هر بابى از ابواب تصدّى مشاغل مردمى که بر آنها گماشته است. کارگزارى براى آنها حرام است و کسب درآمد از راه کارمندى ایشان حرام شده است و هر که کم یا بیش چنان کند در عذاب است زیرا هر خدمتى در جهت کمک به آنها (انجام گیرد) معصیتى بزرگ از گناهان بس بزرگ است و این از آن روست که کارگزارى حاکم ستمگر متضمّن پایمالى کامل حق و زنده کردن کامل باطل و ابراز ظلم و ستم و فساد و ابطال کتابهاى (آسمانى) و کشتار پیامبران و مؤمنان و ویرانى مساجد و تبدیل سنّت خدا و قوانین اوست. پس از این رو کار کردن براى آنها و یارى به ایشان و کسب در آمد از آنان حرام است مگر به سبب ناچارى مانند «ضرورت» در خوردن خون و مردار.
مسلّم است که هرکس حتی با اندک انصافی، نظام اسلامی ایران و نقش علما خصوصا امام راحل و رهبری فرزانه انقلاب را در تاسیس و معماری و ادامه آن بررسی کند، پی خواهد برد که این نظام، به لحاظ شکل و محتوا و آرمان ها و رهبریش، از نوع مشروع حاکمیت است که خداوند سبحان به ملّت و دولت این سرزمین عزیز ارزانی داشته است. لذا عقلا و شرعا حمایت و همکاری با چنین نظامی نه تنها مباح و مشروع است، بلکه بنا به فرمایش بسیاری از علما و مراجع تقلید، تضعیف آن به هرنوع حرام می باشد حتی با عدم همکاری فکری و اجرایی با آن در صورت نیاز.
نتیجه نکات اول و دوم: این است که عافیت طلبی و تنبلی علی الخصوص در قبال وظایف اجتماعی و سیاسی عقلا و شرعا مردود و حرام است و عدم همکاری با نظام اسلامی، به هیچ وجه و بهانه ای پذیرفته نیست. ضمن آنکه، روحانی عالم و فاضلی در این مسیر موفق عمل خواهد کرد که دلایل ورود به دستگاه های اجرایی و سیاسی را بر اساس عمل به تکلیفش تشخیص داده باشد.
3-احساسی بالاتر از «احساس کارمندی»
کارمندی شغل شریفی است اما یک روحانی اگر نگاهش کارمندی باشد و مثل بقیه، خدمت خویش را فقط در ساعات اداری خلاصه کند و تنها دغدغه اش فیش حقوقی و اضافه کاری و امثال ذلک باشد جایز نیست و نمی تواند آن اثری که باید و شاید، بگذارد.
قطعا کسی که صرفا بخاطر فشارهای مالی وارد دستگاه های اجرایی می شود با روحانی فاضلی که زندگی با شهریه طلبگی را تجربه کرده و خودش و خانواده اش را به پارسایی عادت داده، دارای دو بازده کاری کاملا متفاوت خواهند بود. لذا روحانی محترمی منشا آثار نیک خواهد بود که احساسی زلال تر از احساس کارمندی صرف داشته باشد.
4-عدم فاصله کامل از «درس و بحث حوزوه»
حضرت آیت الله جوادی آملی بارها در درس تفسیرشان می فرمودند: فاصله گرفتن از درس و بحث، اول خسران و زیان هر طلبه ای است که با انگیزه عالم عامل شدن پا در حوزه ها گذاشته است. حق هم همین است. چرا که جدا شدن به طور «کامل» از درس و بحث و تکیه کردن بر معلومات پیشین، سبب رکود علمی و فسیل شدن ذهن پویای انسان خواهد شد و پس از مدتی، انسان احساس می کند که با عوام مردم، از حیث ذهن و علم، چندان تفاوتی ندارد.
علاوه بر اینکه رابطه تنگاتنگ با عالم ربّانى علی الخصوص اساتید دوران تحصیل خود فرد که با آنها مانوس بوده، سبب تقویت خوف از مقام خداوند است. در حدیث مىخوانیم: «من مشى فى طلب العلم خطوتین و جلس عند العالم ساعتین و سمع من المعلّم کلمتین اوجب الله له جنتین کما قال: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»» هر کس براى تحصیل علم دو قدم بردارد و نزد عالم دو ساعتى بنشیند و از استاد دو کلمهاى فرا گیرد، خداوند براى او دو باغ بهشتى واجب مىنماید و آنگاه به این آیه قرآن استناد کرد.
5-اولویت و غلبه دادن «کار آخوندی و طلبگی» بر امور اداری
جمله فوق، از فرمان های مقام معظم رهبری(روحی فداه) در جمع روحانیون شاغل در نیروهای مسلح می باشد. قبل از آن، حضرت آقا عین همین عبارت را در جمع روحانیون شاغل در دانشگاه ها نیز فرموده و بر آن تاکید کرده بودند. دغدغه و انتظارشان از کل اعزّه روحانی شاغل در دولت و دانشگاه ها کار آخوندی است و ایشان در تعریف و تبیین کار آخوندی فرمودند: « طبیعت روحانی در نیروهای مسلح، مثل طبیعت حضور شما در مسجد، در دانشگاه، در محیط های کارگری و محیط های شهری و روستایی است. هیچ تفاوتی باهم ندارد... همچنین که شما در مسجد امام جماعتید یا منبری مسجدید و وظیفه هدایت مخاطبین خود را دارید، یا اگر در دانشگاه به عنوان روحانی فعال هستید وظیفه دارید که پای ابهام ها و سوال ها و گره های ذهنی دانشجو بنشینید.... یا همچنان که در یک روستا روحانی خود را موظف می داند که اولیات دین را به آن هایی که بلد نیستند تعلیم بدهد یا در محیط شهری مطابق با فکر و سطح ادراک مخاطبین مطلب آماده کند و در سفره فکری و ذهنی آن ها بگذارد تا استفاده کنند... همه این ها در محیط نظامی هم وجود دارد. چرا که روحانی به حیث روحانی، کارش کار «روح» است، کار «دل» است.»
6-نباید روحانی بودن، سبب «دور زدن» و یا «تمایز» در اجرای قوانین باشد.
قانون برای همه است و همه باید نسبت به آن تمکین کنند. روحانی بودن نمی تواند دلیل عدم اجرای قوانینی باشد که برای همگان وضع شده است. بعضی از آن قوانین عبارتند از: حضور به موقع سر کار، کارت زدن در هنگام ورود و خروج، عدم ترک محل کار بدون اجازه و هماهنگی با مسئول مربوطه، پر کردن فرم مرخصی ساعتی یا مرخصی های روزانه، تهیه گزارش مستند و واقعی از فعالیت ها، داشتن تقوای آماری و پرهیز از ارائه آمارهای غیرواقعی، ترجیح مصالح سازمانی بر منافع شخصی و...
متاسفانه بارها دیده و شنیده شده که بعضی دوستان روحانی در ارگان های مختلف از اجرا و تقید به موارد مذکور و امثال آن کوتاهی کرده اند و در نتیجه، اهمال و سرپیچی از آن دهان به دهان چرخیده و سبب ایجاد علامت سوال هایی درباره شخصیتشان شده است. ضمن آنکه نباید از این نکته غافل شد که این شلختگی رفتاری، گاهی به سهل انگاری آنها در دوران طلبگیشان برمی گردد و یا نتوانسته اند خود را با نظم سازمانی وفق دهند. هر کدام که باشد، دود آن به چشم کل مجموعه و خود شخص خواهد رفت.
7-«راز داری» و «حفظ اخبار طبقه بندی شده» از ضروریات کار سازمانی
از شایع ترین اشتباهات مسلّم بعضی آقایان در گذشته و حال، بیان مطالب طبقه بندی شده و نقل آن مطالب در جمع ها و گعده های طلبگی و خانوادگی و بر فراز منبرها و حتی خطبه های نمازجمعه بوده است. دشمنان در طول تاریخ انقلاب علی الخصوص در دوران جنگ تحمیلی از «خوش تعریفی» و این اشتباه آقایان بارها سود برده و نقشه ها کشیده اند. در پاکی و صداقت و نورانیت نفس حضرات شکی نیست اما «بصیرت» ایجاب میکند که مفت و مسلّم به دشمن قسم خورده، اخبار را تقدیم نکنند و ناخواسته مصالح و منافع ملّت و نظام اسلامی را به خطر نیندازند.
درباره رازداری علی الخصوص لزوم حفظ اسرار سیاسی در قرآن کریم آمده: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُون» دادن اسرار و اطلاعات به بیگانگان و یا آنان را مَحرم اسرار دانستن، حرام و نشانهى ضعف و بىایمانى و مورد هشدار و توبیخ است. وظیفهى مسلمانان، در برابر دشمنان خارجى جنگیدن و در برابر دشمنان داخلى، حفظ اسرار و رازدارى است و کسانى در آزمون ایمان موفّقند که اسرار جامعه اسلامى را جز با خدا و رسول و مؤمنان واقعى در میان نگذارند. طبق روایات متعدد، مومنانی که محرم واقعی اسرار اند رهبران آسمانی می باشند.
8-«سوء استفاده» عنوانی و دنیوی از مقام و موقعیت شغلی ممنوع!
از مهم ترین اسباب ایجاد و افزایش محبت روحانی در دل مردم این است که آن روحانی، از عنوان و موقعیت خویش سوءاستفاده نکند. سوء استفاده از این کونه مقولات، علاوه بر اینکه ارادت مردم را نسبت به آن فرد از بین میبرد، سبب مشکلاتی از جمله زیر سوال رفتن عدالت فرد، اشاعه فحشا و بی قانونی، بدبینی به دیگر علما و روحانیون، عدم انجام تکالیف و در نتیجه مدیون شرع و قانون شدن و ده ها موارد دیگر میگردد. آنچه از سیره اهل بیت عصمت و طهارت (علیم السلام) و بزرگان دین استفاده می شود، همه دلالت بر تاکید به عدم سوء استفاده از مقام و عنوان و موقعیت فرد و حتی خانواده و نزدیکانشان دارد. به عنوان مثال می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) وقتی شنیدند که از خزانه بیت المال، گردنبندی توسط دخترشان به امانت برده شده است، سریعا جریان را جویا شدند. وقتی دخترشان مدعی شد که ابن رافع خزانه دار بیت المال «او را نشناخته» و از اینکه دختر رهبر جامعه است اطلاعی نداشته و «مطابق مقررات» با او برخورد شده و حتی ضامن هم در این عاریه گرفته شده و سپس آن ابن رافع خزانه دار هم صحت حرفهای دخترشان را تایید کرد، خیالشان راحت شد اما امر کردند که گردنبد را سریعا به خزانه برگردان. سپس حضرت فرمودند: ««وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ» به خدا قسم پولهایى که بى خودى به کار رفته باشد، حتى اگر با آن پول ازدواج هم شده باشد، برمى گردانم و ازدواج را به هم مىزنم. اگر خرید و فروش هم شده باشد، آن را بر هم مىزنم.
ب) پزشکی در خاطراتش می نویسد: شب سرد زمستانی بود و من تا دیر وقت در مطبم مشغول طبابت بودم. حواسم به سالن انتظار بود و بیمارانی که منتظر بودند را میدیدم. دیدم دو خانم بسیار محجّبه با یک بچه مریض وارد مطب شدند و پس از نوبت گرفتن، دو سه ساعتی معطل شدند و وقتی نوبتشان شد وارد اتاق من شدند. بچه را روی تخت خواباندم و دیدم تب بسیار بالایی دارد. از آن دو بانو پرسیدم: چرا زودتر به اتاقم نیامدید؟ چرا چند ساعت این بچه را بیرون نگه داشتید؟ آن دو بانو ساکت و باوقار به حرفهایم فقط گوش دادند و تنها جمله ای که گفتند این بود: «چون بیماران دیگری هم در مطب بودند و اکثرشان حالشان خوب نبود و دلیلی نداشت که ما بخواهیم خارج از نوبت... » خیلی تحت تاثیر این حرف قرار گرفتم. وقتی خواستم نسخه بنویسم، چشمم به نام و نام خانوادگی این بچه افتاد که نوشته بود: سید مصطفی حسینی، فرزند سید علی. تازه فهمیدم که این بانو و فرزندش، «همسر و فرزند مقام معظم رهبری» هستند که به مطبی در یکی میکنند.
نتیجه گیری
آنچه از مطالب فوق استفاده می شود، بعلاوه ده ها موارد دیگر، الزامات حضور موثر روحانیون در مشاغل دولتی است که بخاطر رعایت اختصار، به هشت مورد بیشتر اشاره نشد. نتیجه رعایت این موارد، اعتلای فرهنگ حضور اعزّه روحانی در عرصه های اجتماعی و سیاسی است و بار تبلیغی و معنوی بالاتری را به عرصه عمومی القا خواهد نمود.
(منابع به علت طولانی شدن متن، محفوظ است)