دعا و روان از منظر متفکران معاصر

 

مقدمه /

دعا ونیایش قبل از اینکه ابزار زندگی باشد ابراز بندگی اند و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کنند حاجت دل را روا میکنند وبرتر از آنکه سفره نان را فراخی بخشند گوهر جان را فربهی می دهند.

دعا فقط صحنه خواندن خدا نیست که عر صه شناختن او هم هست .مونولوگ نیست دیالوگ هم هست .سخن گفتنی دو سویه است و در این مکالمه و مخاطبه است هم انس حاصل می شود و هم شناخت هم پالایش روح می شود هم تقویت ایمان هم دل خرسند می گردد هم خرد. وچنین است که آدمی به تمامیت خویش در محضرتمامیت طلب ربوبی حاضر می شود ونه دستار که سر را هم می بازد ونه به اضطرار عاقلانه که به اختیار عاشقانه می شکند.

معشوق همه وجود عاشق را از دل وجان و خرد می خرد و استیفا می کند و این سودای خوش عاقبت در صحنه پر صفای دعا صورت می گیرد که سیرابی سیرت سریریت در اوست.

در دعا هم از نیاز عاشق سخن می رود هم از ناز معشوق هم از احتیاج این هم از اشتیاق او.هم از انس هم از خوف هم از محبت هم از معرفت هم از توبه و انابت هم کرم و اجابت .هم حاجات زمینی و معیشتی هم از مطلوبات آرمانی وآسمانی . هم از تسلیم هم از تعلیم .  آدمیان پس از آنکه هستی می یابند دستخوش انواع تشویشها و اضطرابها می گر دند.از اضطرابات ساده عاطفی و عادی تا اضطرابات عمیق وجودی.ادیان به ما می آموزند که ناآرامیهای روحی انسان فقط در سایه ذکرخداوند و پناه جستن در محضر اوست که به آرامش تبدیل می شود.

به قول مولوی :

هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست

جز به خلوت گاه حق آرام نیست

 

علامه مرتضی مطهری

انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند :یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطرار گردد ،و یکی در وقتی که روح،خودش اوج بگیرد و خود ،خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند ... کمال نفس در این است که خودش ،خود را منقطع کند و اوج بگیرد.

فرق است بین خواند ن دعا و دعای واقعی .تا دل و روان انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد دعای واقعی نیست .

 

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

از مشکلات بزرگ انسان ،علی الخصوص انسان معاصر ،پریشانی و اضطراب روحی است ،که همواره او را رنج می دهد .باور به خدا و انس با وی بهترین آرامش روحی را برای مومن به ارمغان می آورد . صرف احتمال به وجود خدایی که ((تنها بایاد او دل ها آرامش می یابند ))  می تواند انگیزه ای برای تلاش در راه شناخت او باشد .

 

دکترعلی شریعتی

بعضی ها دعا را به معنای یک داروی مسکن و مخدر تلقی می کنند،به عنوان جبران ضعف ها ،گریز از مسئولیت ها، بیکارگیها ،تنبلی ها ودوری کردن از خطرها عدم تحمل مسئولیت اجتمائی و مقاومت در برابر زندگی . یعنی معمولا خیال می کنیم که به جای اندیشیدن ،کوشیدن،جهاد، مبارزه وامثال آن می توان دعا کرد.فلذا در معنی رایج کلمه ،دعا این است که فرد دعا خوان ،از خداوند چیزهایی را که باید با کوشش بدست آورد به خاطر تنبلی و ضعف از خدا بخواهد .

ماباید این تلقی اشتباهراتصحیح کرده و اینگونه بیندیشیم که دعا نه تنها جبران کننده ضعف انسان نیست بلکه تقویت کننده قدرت انسان و ادامه دهنده کار مثبت و تلاش سازنده فرد در ساختن زندگی فردی و اجتمایی است.  یعنی دعا در کنار کارو مسئولیت نیست بلکه دعای اسلامی ،پس از مسئولیت و در ادامه رنج و کار است .

 

الکسیس کارل فرانسوی

آثار نیایش و سنت و دعا در جوامع، وقتی رو به ضعف و فراموشی می رودمقدمات انحطاط آن ملت و جامعه فراهم می شود .  نیایش همچون امانت ،همراه کسی است که غالبا خداوند را نیایش می کند ، زیرا رقه نور دعا،از سیما و حرکات او ساطع است که آن را با خود به هر جا بخواهد میبرد .

امار جنایت ها نشان داده است که به طور متوسط ، کسانی که به عنوان مجرم و جنایتکار در جامعه شناخته شده اند کسانی هستند که یا هیچ و یا بسیاراندک و جاهلانه نیایش می کنند و برعکس درهمان سطح ودر همان مسیر  و در همان تیپ اجتماعی و طبقه اقتصادی ، غالبا انها که هنوز سنت نیایش را حفظ کرده اند ، از دست زدن به جنایت مصونند و گاه اگر دست می الایند  به صورت حرفه ای و سربندی و سرگرمی دائمی  شان و صفت مشخصشان نیست بلکه لغزشی است و یا حادثه ای است در زندگی شان .در هر سال موسسه  لورد ،آمار شفایافتگان بوسیله دعا را که بشکل معجزه آسایی با تصدیق اطبائ شفایافته اند ،رسما منتشر می سازد.

دعا باید دارای شدت ،تناوب ،استمرار،خلوص و تهاجم باشد مپل کودکی که از مادرش ،با شدت ،چیزی را مطالبه میکند.

دعای صبحگاهی ،زمانی بر روان تاپیر می گذارد که ما آن را تا شامگاه، با پیوستگی روح و وجدان حفظ کنیم .

 

دکترمصطفی ملکیان

دعا برای خود : هر وقت که احساس کنیم که خوبی‌ها، حقیقت‌ها، و زیبایی‌های جهان هستی منحصر در همانهایی که ما در اختیار داریم نیستند و بسا خوبی‌ها، حقیقت‌ها، و زیبایی‌ها هست که دست ما از آنها کوتاه است و در عین حال سخت مشتاق آنهاییم، حالت دعا در ما پدید می‌آید. دعا چیزی نیست جز آرزوی بهتر شدن در سه ساحت عمل(= خوبی)، نظر(= حقیقت)، و احساسات و عواطف (= زیبایی

دعا برای دیگران: وقتی که آدمی پی می‌برد که همان محدودیت‌ها و نقائصی که دامنگیر اوست، کمابیش، دامنگیر جمیع همنوعان او هم هست، نسبت به همنوعان خود احساس همدلی و همدردی ای می‌کند که ناشی از همین احساس سرنوشت مشترک است. در این حال، طبیعی‌ترین واکنش این است که شخص برای همنوعان خود دعا کند و بهتر شدنِ آنان را در همان سه ساحت مذکور بخواهد. دعا برای دیگران، در واقع، نوعی شفاعت برای آنان، در پیشگاه هستی، است.

 

دکترعبدالکریم سروش

آرامش حیوانی ،آرامش غفلت خیز کسانی است که کورانه در این جهان زندگی می کنند .یعنی قیامتش هنوز قائم نشده است .مگر ممکن است کسی قیامتش قائم شود و چشمان نگران در و دیوار این جهان را ببیند و باز هم حیوان صفتانه آرام بگیرد .به همین دلیل است که یک آرامگاه بیشتر وجود ندارد و آن آغوش خداوند است .

 

)محمد رضا حدادپور)