سلام


این، اولین پُستی هست که در سال 94 در محل زندگیم مینویسم.


بذارید از این چند روزی بگم که جهرم بودم:


جهرم خوب بود اما عالی نبود. حتی به عالی هم نزدیک نبود. از همه لحاظ میگم.


من در طول این بیست روز ، ساعت های زیادی در خیابون رانندگی کردم و راه رفتم و مهمونی ها و جلسات مختلف شرکت کردم اما بازم دارم میبینم خیلی مسائل وجود داره که آزاردهنده است و متاسفانه نمیشه نادیده گرفت. اینقدر نمیشه نادیده گرفت که حتی لذت بعضی چیزای خوب را هم کمرنگ میکنه.


مثلا هنوز رویکرد سازمان هایی خدمات رسانی هست که اصلا کارشون چیز دیگه ای هست!


و یا مثلا شلختگی خاصی در سیستم مدیریت فرهنگی دیده میشه که به هرکی بگیم بهش برمیخوره و فورا میخواد خودشو تبرئه کنه!


و یا مثلا هنوز بساط غیبت و حسادت در کسانی هست که اصل کارشون نفی و نهی از اینجور معضلاته!


و یا هنوز اومدن به جهرم و کار کردن در جهرم ، واسه بچه هایی که سرشون به تنشون می ارزه اما خارج از جهرم هستن، چندان جاذبه ای نداره! مثلا دوست عزیزی که برای اجلاسیه ای به جهرم اومده اما از بس کارشکنی و تحریف در طرح اولیه اش دیده تصمیم گرفته هرچه سریعتر فرار کنه!!


و یا مثلا بچه هایی که تشنه معارف هستند ، علی الخصوص آقایون، در به در دنبال یک سری جلسات مستمر هستند اما اونی که میخوان پیدا نمیکنن!


بهار نارنج و بوی خوش بهار جهرم جای خود


اما بوی تفرقه اصولگراها و انواع سازهای مختلفی که داره واسه انتخابات آتی شنیده میشه ، بوی خوشی نیست.


دیدن سرسبزی درختان خیابون های جهرم جذّابه اما وقتی جذابتره که بالای شاخه درخت سیب، هلو ننشسته باشه!!


اینا رو گفتم که عریضه خالی نباشه وگرنه منکر زحمات حضرات نیستم. چه حضراتی که کار خوشون را نشون مردم میدن و چه حضراتی که کار دیگران را پوشش میدن! بالاخره خدا خیرشون بده چون نمیخوان مردم در ریاکاری بیفتن لذا کار خلق الله را به اسم خودشون مطرح میکنن تا مردم ریا نکنن!