سلام همراهان، شب زیبای شما بخیر!


سه شب منبر به مناسبت دهه اول ماه شعبان گذشت. الحمدلله خوب بود و فکر کنم تونستم احساس نیازی که برای امروز و فرداهای مهندسان و مدیران نظام مقدس جمهوری اسلامی هست را درست منتقل کنم. بحثی که همه بچه های موثر و انقلابی بهش نیاز پیدا میکنن و آنها را آماده میکنه تا هم تصور واقعی تری نسبت به جامعه و تاریخ و امور اجرایی پیدا کنن و هم بتونن وقتی در بن بست قرار گرفتن، کم نیارن و تصمیم بگیرن.


دارم روی یه پروژه کار میکنم که برام حکم آبروی علمی داره و دوست دارم جوری بشه که درس هایی که خوندم به درد نظام بخوره و مثل بیشتر طلبه ها انتزاعی و حفظ کردنی و بدون ثمر عینی مدرک نگیرم. دعا کنین چیز خوبی از آب دربیاد. چون پروژه خاصی هست نمیتونم تشریح کنم اما کار به درد بخوری میشه ان شاءالله. امروز هم یه کم روش کار کردم اما خیلی پیش نرفت. چون تمرکز بالا و دقت فوق العاده ای میخواد.


امشب دوس دارم درباره یکی از روش های اجراییم براتون حرف بزنم. یه کم حرص دربیاره اما حوصله کنین و به دقت بخونین تا بفهمین چقدر آدم چیزی هستم!


یه هفته است که پیشنهاد «هم اندیشی بزرگ مهدویت و جهان معاصر» با رویکرد «تحولات منطقه و مدیریت پنهان» مطرح کردم. خیلی گرفت و مورد استقبال قرار گرفت و چندتا کار گروه تشکیل دادیم و تقسیم کار کردیم. همشون تقریبا فعالن و دارن تلاش میکنن.


کاری که به عهده من هست امروز حلش کردم و در حال انجامه. قراره پوشش استانی هم بشه و با طرح دکور عجیب و غریبی که دادم، تقریبا یک و نیم میلیون تومن از سازمان بوووووووق گرفتیم و قرار شده کارشناساشون تشریف بیارن و بسنجند که آیا سالن همایش ها ظرفیت طرح دکور منو داره یا نه؟ (فقط خدا خودش باید رحم کنه و بس!)


اینقدر حجم کار بالاست و زمان هم محدوده که همه دارن دوندگی میکنن. این بار حجم کار روی شونه دانشجوها خیلی کم گذاشتم و همکارای محترمم را درگیر کردم. چون بچه ها دارن میان ترم میدن و دوس ندارم درگیر بشن.


تا اینجاش خیلی طبیعی داره میگذره و کسانی که با من کار اجرایی کردن میدونن که روال کار تا اینجا تقریبا مشترکه.


اما نکته این همایش اینه که: کسی خبر نداره که من قرار نیست در همایش باشم و از سه روز قبل از همایش باید به ماموریت برم! ینی دست همه را گذاشتم توی رنگ و میخوام چهار روز آخر نزدیک به هم اندیشی که میهمانانی از قم و تهران هم داریم، برم ماموریت و اصلا در دانشگاه نباشم.


دوس دارم بدونم :


1- وقتی طراح اصلی نیست چیکار میکنن؟ چطوری هماهنگی میکنن و چقدر میتونن هماهنگ عمل کنن؟ (با اینکه هر کردومشون بیش از 20 سال سابقه کار دارن)


2- میفهمند که کار نباید قائم به فرد باشه یا نه؟ میفهمند که قرار نیست همیشه شخص طراح و مسئول پروژه بالای سر کار باشه یا نه؟


همین دوتا بسه. هرچند میدونم که همکاران محترم میتونند از پس بلای کار کردن با من بربیایند.