امشب وقتی از نماز برمیگشتم، یکی از بچه های دانشجوی انقلابی یکی از دانشگاه های جهرم با من تماس گرفت.

پسر گلی هست و خیلی دلش میخواد کارای فرهنگی متفاوت انجام بده.

اولش یه کم گلایه کرد که چرا از جهرم رفتم و کسی واسه خیلی از مراسمات آنچنانی ندارن و از این حرفا (خدا خیرش بده. محبت دارند. اما اینو قبول ندارم که کسی ندارن. اهل شکسته بندی هم نیستم)

بعدش گفت: حاجی! انشالله میخوایم به مناسبت عید غدیر، با همکاری چندتا دانشگاه جهرم، یک جشن بزرگ در سالن سینما برگزار کنیم. نظرتون چیه؟ چیکار کنیم که بشه قشنگ کنترلش کرد و به انحراف کشیده نشه؟ و...

بهش گفتم: ببین داداش! شما لطف داری که منو محرم میدونی و با من مشورت میکنی. اتفاقا فلانی و فلانی هم زنگ زدن و اونا هم محبت داشتند اما خودتون که روحیه منو میدونین. من با اینجور جشن ها خیلی موافق نیستم که چندتا علتش از این قراره:

1- چون فرهنگ درستی جا نیفتاده، اکثر بچه های دانشگاه برای فیلم آخرش و خنده و جک و جفنگش میایند یا برای .... در نتیجه شما نمیتونین با این فرصت اندک چند روزه کار خاصی بکنین

2- معمولا سخنران های اینجور مجالس، زینت المجالس هستند و گمون نکنم بزرگواری بتونه مثل جشن ازدواج حضرت زهرا سه سال قبل بنده در دانشگاه جهرم، بچه ها را ساکت کنه. اینم که من دارم میگم فایده چندانی نداره و با اینکه حرفای اونشب را چندین سایت پوشش داد اما خودم چندان راضی نبودم و میدونم که عزیزان دیگر هم نمیتونن از فرصت یک ربعی که در اختیارشون میذارن معجزه بکنن.

3- هیچ نظارتی روی شعرهای مداحان وجود نداره و دلمون خوشه که میایند و شعری میخونند و کف زنی هم میشود و یه عده هم کل و جیغ میکشند و مسئولان جلسه هم ذوق میکنن که: وای خدا چقدر جلسه گرفته و بچه ها با جلسه ارتباط برقرار کردند!!!

4- کدوم دانشجو در شب غدیر، فکر کرد؟ متحول شد؟ اندیشید؟ این همه خرج میکنین که چی؟ که چی بشه؟

اصلا جلسات جشن اینچنینی حتی هیئاتمون مردم را تشویق به فکر کردن میکنن؟ والله ما که به اندازه ای که دیدیم مردم را تشویق به صدای بلند صلوات و محکم کف زدن و حالا دستات را بیار بالا و... کردند، کسی به اصل مفهوم غدیر و اتمام نعمت و حق تشیع و... توجه نمیکنه.

من با اصل جشن و شادی مخالف نیستم و خودتون هم منو میشناسین که چقدر مخصوصا در مجالس آقایون شوخی میکنم. اما دلم گرفته از این همه انرژی و بودجه ای که (نگم تلف) خرج میشه برای بازده 10 درصد!

گفت: حاجی بخدا قبول دارم حرفاتونو. پیشنهادتون چیه؟ چیکار کنیم؟

 

گفتم: آفرین! همینو بپرس.

توی دانشگاهی که من الان در اصفهان هم تدریس میکنم و هم امور فرهنگی دانشجوییش رابه عهده دارم، طرحی را داریم پیاده میکنیم که به نظرم تیر آخره.

حالا نگیم تیر آخر، حداقل بهترین تیری هست که توی کمچه داریم.

 

ما اومدیم جشن را واگذار کردیم به هیئت، و خودم اومدم وسط میدون برای برگزاری «کارگاه تولد دوباره بچه شیعه دانشجو» که انشاءاللهبه مدت سه روز برگزار میشه و با پذیرایی کامل و لوح تقدیر به نشانه تولد دیگر داده خواهد شد.


در این کارگاه، که با ثبت نام قبلی انجام شده، تا همین حالا به اندازه دو سه برابر جمعیت شلوغترین شب هیئت دانشگاه ثبت نام کردن.

اما خداییش نباید از تبلیغات جذاب و ذکر فوائد این کارگاه در بنر تبلیغاتیش غافل شد.

بنده خدا گفت: حاجی دمت گرم! عالیه. خوش به حالتون. حاجی بنظرت مطرح کنم؟

گفتم: اگه میدونی که ضایع نمیشه و آدمش دارین که بتونه کارگاهش اداره کنه و انقلابی بیاد وسط، یا علی!

گفت: نمیدونم. خودمم میدونم که اگه بشه جشن در سینما ، مثل هر سال میشه و فایده چندانی نداره.

گفتم: توسل به امیرالمومنین پیدا کن و اگه دیدی میشه برو دل میدون. بقیش با صاحب جلسه.

گفت: حاجی معمولا در این جلسات گناه خیلی میشه و حتی کنترل جو مذهبی جلسه و کنترل دختر و پسرای آخر مجلس از دستمون کنده میشه.

گفتم: نمیدونم. اما اگه اینجوری باشه که میگی، فقط یه جمله از شهید کاظمی میگم بعدش هرچی خودت تصمیم گرفتی عمل کن.


شهید کاظمی میگه: برای خوشایند و اوقات خوش دیگران، به جهنم نروید!