حیات برتر در اوای تفکر

 

از آنجا که انسان موجودی فکور است واز بدو تولّد، خدای سبحان نیروی فکر را به او بعنوان خلیفه الله، ارزانی داشت0 بارها وبارها به او توصیه شده که فکر تعقل را رها نکند حال اگر انسان ذاتاً موجود متفکری است چرا توصیه به تفکر شده است واین مثل این است که انسان بسیار تشنه راه توصیه به نوشیدن بکنید0 چنین توصیه ای عقلایی نیست چرا که او با لذات در می یابد که در موقع تشنگی باید به سراغ آب رود ودیگر نیازی به توصیه ما نیست؟

جواب می دهیم که گفته شده [انسان ذاتاً بعنوان موجودی متفکر که از خلاقیت فکری برخوردار است، آفریده شده] اما نگفته است که [ انسان دائماً ودر تمام مسیر زندگی تفکّر را سلاح لاینفک خویش قرار می دهد] بلکه آنجا که انسان، بدون فکر وتأملات انسانی مرتکب فعلی شود ودر مرحله ارتکاب با دیگر حیوانات مشترک است0 امّا در نحوه بر خورد با آن مسائل است که انسانیت وفکور بودنش جاوه می کند0

انسان فطرتی دارد که فطرتش، وسیع تر از فطرت غیر اوست0 فطرت انسان دو گونه است: 1- فطرتی که بدون اختیار ظاهر می شود که بدان فطرت جامده گویند ونیازی به فکر وتفکر ندارد 

2- فطرتی که نیاز به تفکر دارد وکمال صاحبش، ظهور آن فطرت بواسطه تفکر است که به آن فطرت ناطقه  گویند0

اولی نیاز به هدایت وتربیت ندارد، اما دومی چنان نیازمندتربیت است که خداوند بخاطر آن، انبیاء عظام را فرستاد تا انسان را به طرف فطرت دوم بکشاند بنابراین: حیات معقول، حیلت برتر است واگر در روایات وآیات قرآن کریم با مسئله حیات طیبه مواجه می شویم که محوریت آن، تفکر در لوای عقل سلیم است، همان عقلی که در مورد آن گفته شده «‌ ما حُکِمَ به العقل حُکِمَ به الشرع» نه عقل وفکری مشوب به گرد و خاک پاهای کسانی است که درمیادین شهوت، اسب نفس خویش را می تازد0

 

                                                                                                                               «محمد رضا حدادپور»