سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 540214
  • بازدید امروز: 47
  • بازدید دیروز: 15
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

حدادپور

سلام رُفقا. روز شما به خیر و ایام به کام .


ارسطو مینویسه: یه روز از مردی که سوار بر اسبش بود و به سرعت داشت میتاخت پرسیدند: کجا؟ گفت: نمیدونم! از اسب بپرسید. چون این اسب است که داره میتازه نه من!


با خودم فکر میکردم حکایت حال این مرد، حکایت حال بسیاری از ماست که در زندگی به بسیاری از امور دست زده ایم و یا جدیدا دست میزنیم که فقط یک دلیل داره. و اون «عادت» هست. ینی ما سوار بر عادتمون شده ایم و داریم چهار نعل میتازیم اما نمیدونیم قراره تا کی اینجوری بتازیم و به این عادت تکراری ادامه بدیم؟!


مثلا عادت کرده ایم وقتی به هم میرسیم و یا دور هم جمع میشیم، سوالاتی از وضعیت مالی و شغلی و زار و زندگی همدیگه میپرسیم که هیچ ربطی به ما نداره و اگه اون بنده خدا از هزارتا مشکل هم رنج ببره حتی ما قادر نیستیم دلداریش بدیم چه برسه به اینکه بتونیم مشکلش را حل کنیم! فقط عادت کرده ایم که ابتدا به نحو کلی بپرسیم چه خبر؟ بعد از دقایقی میپرسیم: دیگه چه خبر؟ بعدش هم دلمون طاقت نمیاره و راضی نمیشیم و لابه لای این دو مرحله کلی، سوالات ریز بی ربط از زیر و بم زندگی مردم مطرح میکنیم!


و یا مثلا عادت کرده ایم به طور بی رویه کپی برداری میکنیم! خیلی هم با احتیاط و حرفه ای کپی برداری میکنیم. چرا؟ چون معتقدیم بهتر از هیچی هست! چون عادت نداریم خلاق باشیم. سوار بر این عادت هستیم که پُز آثار دیگران بدیم و معلوم نیست کی از این کار خسته میشیم؟


و یا مثلا عادت کرده ایم که اول بدون انتخاب درست رای میدیم و بعدش یا میشینیم الکی توجیه عدم کفایتش میکنیم و این فاجعه را به زمین و زمان ربط میدیم الا به منتخبمون! و یا عادت کرده ایم همه بدبختی های دیگه را هم به اون نسبت بدیم! خب عادت کن درست انتخاب کنی نه اینکه بگی حالا تا ببینیم بعدا چی میشه؟


و یا مثلا عادت کرده ایم فقط پول جمع کنیم و تعداد صفرهای حساب بانکیمون را زیاد کنیم و اسمش بذاریم کار و تلاش و دوری از محرومیت ها و ... اما کلا به اندازه ای که به رختخواب راحت فکر میکنیم به خواب راحت فکر نمیکنیم!


و یا دقت کردین؟ معمولا مذهبیامون به اندازه ای که عادت دارن ادعیه و زیارت و قرآن را تموم کنند و ختم دعا و ختم زیارت و ختم صلوات و ختم قرآن و انواع و اقسام دیگر ختم ها را ابداع کنند و تمومش کنند تا بلکه زندگیشون دگرگون بشه، اما در روش زندگی و چگونه زندگی کردنشون تجدید نظر نمیکنن! عادت کردیم که مشکلاتمون را فقط با ذکر و ورد درستش کنیم و اگه هم نشد بگیم خواست خدا بود!


و یا مثلا بعضی از علما! خب یکی نیست بگه اگه روشنفکری و دقت و نو آوری و حرکت نرم افزاری با سرعت نور چیز خوبیه، پس چرا در خونه و حجره بیشترتون از این خبرا نیست؟ چرا فقط با سرعت نور به چاپ و عرضه کتب و سی دی هایی روی آوردید که تکرار مکررات تلقی میشه؟ به قول قیصر امین پور خدابیامرز: اگر سنّت ماست نوآوری، نگاهی هم از نو به سنّت کنیم!


چرا بعضیامون فقط عادت کردیم سخنرانی دعوتمون کنند و نقد بگیریم؟ چرا به نسیه دنیای مجازی و اثرات بلند مدتش عادت نمیکینم و انواع کارگاه های آسیب شناسی برگزار کنیم؟


حالا اینا به کنار!


چرا عادت داریم ظرف غذامون تموم بشه حتی اگه سیرمون هست؟ چرا عادت داریم از زندگی و روزگارمون بد بگیم و همش تظاهر به فقر و بدبختی کنیم؟


چرا عادت داریم وقتی رای آوردیم پشت سرمون نگاه نکنیم تا انتخاب بعدی؟ چرا عادت کردیم جلوی دوربین کفن بپوشیم اما پشت دوربین کفن کنیم؟


چرا عادت کردیم به شعارهای بلند و تظاهرات طولانی اما در بازار دنبال برندهای کشورهایی میگردیم که تا دیروز در راهپیمایی اگه چاره ای داشتیم به جایشعار مرگ بر.... بد و بیراه بهش میگفتیم.


عادت کردیم که خودمون را متخصص مسائل اقتصادی جا بزنیم و مدام فقط به تاریخ واریز یارانه نقدی ماهی 45 هزار تومان فکر کنیم اما واسه کسانی که در هر لیگ داخلی به اندازه کل سرمایه ما و پدرانمون و نسل و نتیجه مون پول پارو میکنند و آخرش هم معمولا جوانمردانه میبازند (!!!) بریم در ورزشگاه و یا پای تلوزیون با یک کیلو تخمه و پسته نامرغوب تشویقشون کنیم و آخرش هم که معمولا میبازیم خیلی روشنفکرانه بگیم: ما به ناداوری باختیم!!


بیشتر از همه از این تعجب میکنم که عادت داریم که فکر کنیم هر کس بالاست و قدرت داره باید به ادنی دلیلی نقد بشه! اگه همین برجام را طایفه و تیره و ترکه ما امضا کرده بودند که افتخار ملی و دستاورد انقلاب و رهنمودهای رهبری محسوب میشه! اما اگه کسی دیگه دنبالش بوده و امضاش کرده، عادت کردیم که فکر کنیم لابد خیانتی در کار بوده و چرا اینقدر به اشتون نزدیک نشسته و اصلا چه معنی داره که همش پاشن برن وین و مملکت کفر؟! چرا نیان امامزاده داوود خودمون و...


ملت قشنگی هستیم! صفحه ثابت روزانه در روزنامه مون داریم که درباره مسائل اخلاقی هست و صدای بوقش آدم و عالم را کر کرده و هر هفته از آبروی مردم و حسن ظن به مردم و توصیه به تقوای الهی و نظم در امور دم میزنیم اما عادت کرده ایم که اگه کسی یا هنرمندی به هر دلیلی به  خارج از کشور سفر کنه، اول بگیم فرار کرده! بعد بگیم پناهنده شده(نگیم تبعه شده!) بعدش بگیم دستش با ضدانقلاب هم کاسه است و بعدش هم اگه مریض شد بگیم خودش را به سرماخوردگی زده که جلب توجه کنه!


عادت به خندوندن مردم داریم اما اغلب با تمسخر و گناه و غیبت! و یا بعضیا که شبکات ماهواره ای خود را تبدیل به عزاخونه کرده اند و مدام دهه مسلمیه و دهه محسنیه و دهه باقریه و دهه صادقیه و دهه ... درست میکنن و خنده و شادی را از مردم دزدیدند اما اگه کسی خندوانه ساخت اول میگن چرا کچله؟ منظورش چیه که عروسکش از آبادانه؟ چرا الکی میخندند؟ مگه نمیدونن خنده الکی دل را میمیراند؟!! مهموناش سیاسی انتخاب میشن؟ آهنگاش تنده!



خلاصه باید در عادت ها تجدید نظر کرد چرا که قطعا ترک عادت همیشه موجب مرض نیست!


التماس دعا / یازهرا









سلام دوستان، شبتون بخیر، ایام به کام!


اول از همه باید معذرت خواهی کنم که چند روز مطلب ننوشتم. چون در طول این سه چهار شب گذشته، چندتا مباحثه گروهی مجازی داشتیم که بنظرم مباحثه دیشب با موضوع «معیارهای همسر ایده آل» خیلی خوب بود. مباحثه های ما به صورت گروهی و دو ساعته به صورت گفتمان آزاد صورت میگیره. با محاسبه معمولی، حدود هفت جلسه شاید هم بیشتر، بیان مطالب سلسله وار تا دوران نامزدی است. البته بچه ها پیشنهاد دادند که بعضی شبها جلسه پرسش و پاسخ برگزار بشه که منم با محدودیتی که سر رساله دکترام دارم اما قبول کردم و قرار شده که زمانش را بهشون اطلاع بدم.


چرا این حرفها را زدم؟ نمیخوام دلتون بکشه و تقاضای پیوستن به گروه بکنید و... چون نه مدیر گروه هستم و نه چنین قصدی داشتم. بلکه هدفم از بیان این مسئله این بود که بگم شما هم مباحثه کنید. به جای کپی برداری از مطالب گروه های مختلف، ساعتی را به صورت مشخص و با موضوع معین مباحثه گروهی راه بیندازید تا از برکات گفتمان و فواید هدفمندی وقت و عمرتون نهایت استفاده را ببرید. ما هرشب مباحثه نداریمچون وقتش هم نداریم. شما هم هرشب نه، بلکه مثلا هفته ای دو سه شب مباحثه کنید تا ذهنتون فعال بشه و کلی چیز یاد بگیرید.


دوستان! از این حرفها که بگذریم میخواستم امشب چند کلمه درباره آستانه تحمل هر کسی در برخورد با مشکلاتش حرف بزنم. همونطور که میدونید هرکسی یه ظرفیتی داره و تا یه حدّ مشخصی میتونه دربرابر ناملایمات و انتقاد منتقدان و حسادت حسودان و طرفندای رقبا و امثال ذلک تحمل داشته باشه. اما کمتر کسی دقت کرده که چطوری میشه آستانه تحمل خودش را بیشتر کنه. قصد بیان انواع متدهای افزایش و کنترل آستانه تحمل ندارم ولی میخوام روشی را که دارم حدود شش ماه روش کار میکنم واستون بگم تا ببینم نظرتون چیه؟


من فهمیدم که اگه بخوام بشینم و آستانه تحملم را ببرم بالا و انسان خیلی صبوری باشم طول میکشه و باید خیلی وقت پیش این کار را میکردم. اما الان نیاز به روشی دارم که کوتاه مدت جوابگو باشه و بتونم به عنوان یک متد خوب برای ادامه زندگی حرفه ای و کاری (مخصوصا وقتی اطرافم را آدم های باتجربه و سطح سواد بالا و سیاستمدار فراگرفته) روش حساب کنم.


خلاصه بعد از کلی فکر و سکوت و خلوت با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر میخوام کسی که میدونم انسان مضری است را از میدون به در ببرم یا کسی را که بد انتقاد کرده و یا انتقادات بی جا و بی منطقی پراکنده کرده را سر جاش بشونم یا کسی که از دستورات منطقی و قانونی کاریم سرپیچی میکنه را به راه بیارم و یا لااقل حجت را بهش تموم کنم و یا بی ادبی که داره مسخره ام میکنه را خفه کنم و یا کسی که به رقابت منفی با من مشغوله را یه جورایی دست به سرش بکنم و ....... فقط یک راه داره!


فقط یک راه داره: روش دیپلماتیک! راهش اینه که با این افراد وارد مذاکره بشیم. همین.


اصلا هم سخت نیست. فقط کافیه که کم کم یاد بگیریم مذاکره کنیم. حتی اگر انسان حرّاف و سر و زبون داری هم نیستید اما روش های مذاکره را یاد بگیرید.


مذاکره ینی بری باهاش حرف بزنی. ما باید با همه حرف بزنیم. باید هنر نشستن روبروی حتی دشمنمون هم یاد بگیریم.


روش من اینه: فرد مورد نظر را میکشونم کنار و یا اگر در جلسه ای هستیم، وقتی را درخواست میکنم و خیلی آرام و معمولی در جمع باهاش حرف میزنم. اگه آدم خوبی باشه کوتاه میاد و تازه میشه اول رفاقت و همکاری. مثل تجربه ای که امروز ظهر داشتم.

ا

گر هم آدم جالبی نباشه و کُلّا جونش بخاره، در مذاکره، وقتی چهره آروم و کلمات شمرده شمرده و حالت معمولی شما را که میبینه، خلع سلاح میشه! چرا خلع سلاح میشه؟ چون دنبال این بوده که ناراحتت بکنه و حالت را بگیره اما تو این لذت را ازش سلب میکنی.


بچه ها! یاد بگیرید مذاکره کنید. خیلی بُرد داره. فقط با کسی وارد رقابت و یا دشمنی و یا جنگ بشید که خود طرف مقابلتون راه های مذاکره را ببنده و حاضر نشه با شما در خلوت و جمع صحبت کنه. دیگه اینجوری باید راه های مقابله غیر مستقیم را یاد بگیرید که در یک فرصت دیگه توضیح میدم.


بهترین متدهای مذاکره خوب:


1-با فاصله کم باهاش حرف بزنید.


2-خیلی کتابی حرف نزنید اما جوری حساب شده کلمات را به کار ببرید که شیفته بشه.


3-یه کم تعریفش کنید تا ذهنیت مقابله با شما را از دست بده و گیج بشه.


4-بعد از اینکه صورت مسئله را مطرح کردید از خودش جوری راهکار بخواید که حرف شما را تکرار کنه و بشه همون چیزی که شما میخواستید.


5-روی کلمات و دعواهای لفظی خیلی تکیه نکنید و اشتباهاتش را مستقیما متوجه خودش نکنید. مثلا بگید لابد حواستون نبوده که اینجوری گفتید!


شروط زیادی داره اما اینا را رعایت کنید خودش کلی ثمرات داره.


آروم باشید و به جای دعوا و انتقام و تیکه بار هم کردن، فقط به کلمات کلیدی فکر کنید که بتونه طرف مقابلتون را از نظر احساسی به شما نزدیک کنه.


نیاز نیست دست به یقه بشیم و یا تیکه بارش کنیم. همینکه با مذاکره، میدون عمل را ازش میگیرید کافیه.


التماس دعا / یازهرا









سلام به همه همراهان جان.

امیدوارم روز جمعه پرباری سپری کرده باشید.


بعضی بچه ها انتقاد کرده بودند که چرا اون یکی سایت، چندان فعال نیست. به احترام رفقا و با توجه به همه محدودیت های زمانی، سایت www.haddadpour.blog.ir  به روز شده است.


التماس دعا / یازهرا








حدادپور


سلام. صبح روز جمعه بخیر و امیدوارم روز جمعه منفعل و بی ثمری نداشته باشید.

روز جمعه و کلا همه روزهای تعطیل، برای تا لنگ ظهر خوابیدن نیست، برای اینکه بیحال و کسل، مدام روی کاناپه لم بدیم و غر بزنیم نیست، برای اینکه اصلا به وضع و تیپ معمول و آراسته مون نرسیم نیست، برای اینکه بچه ها و کودکان خونمون امروز را بیصدا بازی کنند چون بابا خونه است نیست، برای اینکه خانممون خونه را جارو برقی نزنه چون ما حوصله شنیدن صداش را نداریم نیست، روز بیکار نشستن و با کانال تلوزیون ور رفتن نیست، روز تعطیلی فکر و مطالعه و خلاصه بی ثمر گذشتن نیست...


روز جمعه و هر روز تعطیل، روز به اصطلاح «رِفرِش» فکری و معنوی ما باید باشه. روز خواندن کتابها و صفحاتی که در طول هفته فرصت مطالعه اش را نداشتیم، روز سر زدن به پدر و مادر حتی اگه عمرشون را داده باشن به ما، آراسته ترین روز هفته ما چون داریم با شریک زندگی دنیا و آخرتمون سپری میکنیم، روز گیر ندادن به بچه ها و کودکان تا طعم یه بابای خوش اخلاق را تجربه کنند، روز سر زدن به سایت ها و وبلاگهای ایده پرداز و خوش فکر، روز مرتب کردن میز تحریر و وسایل کیف و جیبمون، روز جواب دادن به پیامکها و تماس هایی که در طول هفته نتونستیم از شرمندگیشون در بیاییم، روز تماس و یا سر زدن به برادرها و خواهرامون بدون هیچ دلیل و بهانه ای، روز رفتن به دامن طبیعت بدون قلیون و دود و آشغال و نامحرم، روز شرکت در سیاسی ترین میتینگ عبادی دینمون یعنی نماز جمعه، روز نشستن پای درددل خانممون، روز ور نرفتن با موبایل و گرو ه های مجازی هنگام حرف زدن با مقدس ترین گروه حقیقی یعنی خانواده، روز محاسبه نفس و حساب و کتاب کشیدن از خودمون بابت حرفها و کارها و نگاه های حلال و حرومی که انجام دادیم، روز خواندن غریب ترین دعای آخرالزمان یعنی دعای سمات که بیشتر مردم حتی به اندازه یک خطش هم خبر ندارن چه گنجی در اون مخفی شده، روز برنامه ریزی برای هفته آینده، روز مَچ کردن با همکارها برای جلسات اولین روز هفته، روز ...


خلاصه این همه کار واسه جمعه و روزهای تعطیل وجود داره. چرا واسه اینا وقت نمیذاریم؟ تعجب میکنم از ملتی که مدام منتظر روز جمعه و آخر هفته و تعطیلات است اما هیچ ایده و نگاه مثبتی جز خواب و انفعال برای اون روز ندارند!


حالا روز توجه ویژه به تنها امام حیّ و حاضر و توجه به آداب دینی و معنوی مخصوص روزهای جمعه و زیارت اهل قبور و مستحب ترین غسل ایام هفته در روز جمعه و روز صلوات بر محمد و آل محمد ... به کنار!


فقط تنها کاری که بعد از یه روز بیکاری و بی ثمری گذراندیم اینه که مدام بگیم: از عصر جمعه بدم میاد! چرا اینقدر دلگیره؟!

 


غافل از این که حدیث داریم که فرمودند: از بیکاری و بی ثمری بپرهیز که روحت را آشفته و خاطرت را مکدّر و زندگیت را بی حاصل میکند.


التماس دعا / یازهرا









سلام. صبح زیبای ماه ذی القعده شما بخیر


چون امشب شب میلاد حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا ست و مردم در این روزها پایانی فصل تابستان به زیارت این امام رئوف میروند بنظرم رسید برای استفاده هر چه بهتر زائران محترم، مهم ترین نکاتی را بگم که شایسته است در حرم با خودشون خلوت کنند و به اون موضوعات فکر کنند.


مطمئنم که عزیزان اینقدر ذکاوت و شعور دینی بالایی دارند که از غسل زیارت و ذکر و اذن دخول و زیارت نامه مجمل و زیارت نامه مفصل و صلوات خاصه و... خودشون را محروم نکنند، اما بیشتر عزیزان مکرر پرسیده اند که چیکار کنیم که فضیوضات بیشتری را درک کنیم. در این پُست، چند تا نکته عرض میکنم که ارزش داره در حرم مطهر رضوی با خودتون خلوت کنین و به این مسائل فکر کنین:


1- به این فکر کنین که چرا باید خداوند سبحان در زمان پیری امام رضا علیه السلام به ایشان فرزند عنایت کنه؟ چرا باید یه کمی دیر بشه و مردم برای امام رضا حرف در بیارن و اونوقت خدا به ایشان امام جواد سلام الله علیه را تفضل کنند؟


2- به این فکر کنین که چرا امام رضا اینقدر تاکید داشتند که : تا حالا کودکی به برکت فرزند من نیامده است؟ مگر پدر و پسر چه خصوصیاتی داشتند که خدا باید با برکت ترین فرزند را به امام رضا سلام الله علیه عنایت کنند؟


3- چرا این پدر وقتی به طوس رفتند خانواده را نبردند؟! واقعا چرا خانوادشون را نبردند؟ چرا باید همسر و پسر خردسالشون را در مدینه بگذارند با اینکه یقین داشتند که از سفر طوس، زنده بر نمیگردند؟


4- چرا باید حتما زمان شهادت امام رضا علیه السلام، فرزند نوجوون بلکه کودکشون یعنی امام جواد سلام الله علیه با اعجاز به طوس طیّ الارض کنند؟ چرا باید حتما امام رضا در دامن امام جواد جون میدادند؟


5- چرا امام رضا علیه السلام وقتی به طوس(تقریبا مشهد فعلی) اومدند مامون را ترغیب کردند که از طوس به سوی سرزمین آباء و اجدادیش یعنی بغداد برود؟ امام رضا که چندان دخالتی در مسائل حکومتی نمیکردند چرا برای انتقال پایتخت تلاش کردند؟


6- چرا وقتی داشت پایتخت منتقل میشد، امام رضا علیه السلام خیلی تاکید کردند که مامون به منطقه عراق فعلی برود و در بغداد فعلی زندگی کند؟ چه خصوصیتی در عراق فعلی و بغداد و سامرا وجود داشت؟


7- اصلا عبارت «وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى» ینی چی؟ چرا این تعبیر برای بقیه ائمه اطهار علیهم السلام در زیارت نامه ها وجود نداره؟ من هنوز در پیچ و خم عبارت «وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى» موندم .


8- شرط اینکه مشمول این عبارت «کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ» قرار بگیریم چیه؟ این همه خرج کردیم اومدیم مشهد، مگه میشه جواب سلاممون هم ندهند؟!


9- از اینا که بگذریم، چرا یهو خیلی وقت طول میکشه اما نمیتونم بریم زیارت؟ بعضی وقتها پول داریم، وقت هم داریم اما انگار یه چیزی کم داریم که نمیشه بریم مشهد.


10- چرا معمولا یکی دو روز اول زیارت حال داریم؟ با اینکه چندان ممکنه حال معنوی چندانی هم نداشته باشیم، چرا وقتی داریم وداع میکنیم به هر قساوت قلبی هم که باشیم بازم دو سه بار برمیگردیم پشت سرمون و به گنبد نگاه میکنیم؟


و خیلی مسائل دیگه که جا داره مدتها درباره اش فکر کنیم و اصلا شب تا صبح ها در حرم بشینیم و خلوت کنیم و فقط و فقط فکر کنیم.


اللهم ارزقنا توفیق الفکر و العبودیه و اکرمنا بالهدی و الاستقامه.


آقا از این حرفها که بگذریم، همه میرن مشهد و اس ام اس میدن که: نائب الزیاره شما هستیم و به یادتیم و...


دستت درد نکنه آقاجان که میندازی تو دلشون که یادم بکنند اما منم دوس دارم بیام ببینمت و بتونم با زبون الکنم پیش خودت برای بقیه دعا کنم و اس ام اس بزنم که به یادتونم...


امام رضا جان، التماس دعا.









سلام. صبحتون بخیر و برکت و صحت و سلامت


این روزها دارم روی چندتا پروژه تحقیقی کار میکنم و حتی یه جورایی فرصت کار پایان نامه ام را هم ندارم. چون با توجه به حساسیت موضوعات و علاقه وافر خودم، دوس دارم تا از دهن نیفتاده و کوره اش در جامعه ما داغه، درباره اش تحقیق کنم و بنویسم. لذا اگر کمتر پست میذارم شرمنده روی ماهتون هستم و فراموشون نکردم و نمیکنم.


فقط یه خواهشی دارم از دوستان؛ انشالله فرداشب به مناسبت شب میلاد امام رضا علیه السلام در جوار مزار مطهر شهدای گمنام دانشگاه صنعتی سخنرانی دارم. لطفا چند موضوع مهم و جذاب و کاربردی بهم پیشنهاد بدید تا اگر صلاح بود، تا فرداشب بتونم کار کنم و ارائه بدم.


قطعا در ثوابش شریک هستید و بنده هم از نظراتتون استفاده میکنم. لطفا تا امشب نظراتتون را بفرمایید تا چندساعتی فرصت داشته باشم درباره اش فکر کنم.


منتظرم. التماس دعا / یازهرا






صفحات :
|  <  1  2  |