سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 535039
  • بازدید امروز: 15
  • بازدید دیروز: 86
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،


سلام خدمت همه دوستان

یه سفر مهم پیش اومده که احتمالا چندروز نتونم به وبلاگم سر بزنم.

اما قبلش به نظرم اومد یه کم درباره موضوعی که چندشب ذهنم درگیرش هست یه چیزایی بنویسم.

آقا من چند شبه که ذهنم درگیر دلسوزی های بی جای بعضیاست که واقعا کفر آدم را درمیارن. چند نمونه که در هفته گذشته باهاش برخورد داشتم را عرض میکنم:


1 - دلسوزی واسه بچه ای که میدونه داره اشتباه میکنه اما نباید جلوی دوستاش کم بیاره


2 - دلسوزی واسه دختری که به خاطر کنجکاوی وارد رابطه ای میشه که میدونه بزرگترین بازنده اش هست


3 - دلسوزی واسه پسری که اهل کار و تلاش نیست اما شدیدا به ازدواج علاقه داره که مثلا نخواد به گناه بیفته


4 - دلسوزی واسه زن شوهرداری که از زندگیش راضی نیست اما بی عرضگی اش را به خواست خدا ربط میده


5 - دلسوزی واسه طلبه ای که درس درست و حسابی نخونده اما به موفقیت های بقیه حسادت میکنه


6 - دلسوزی واسه روحانی که هیچ اثری از مشی طلبگی در زندگیش نیست اما توقع داره زن و بچه اش حمایتش کنه


7 - دلسوزی واسه بچه بسیجی که همه وقت و فرصتش را به جای درس و کسب مهارت های زندگی، فقط صرف بسیج و مسجد محلشون میکنه و اسم اونا میذاره احساس تکلیف!!


8 - دلسوزی واسه متّهمی که دوس نداره به خودش کمک کنه و نجات پیدا کنه


9 - دلسوزی واسه جوونی که اهل فیلم های مستهجن و... است اما از شدت فشارهای جنسی و آماده نبودن شرایط ازدواجش ناله میکنه


10 - دلسوزی واسه کسی که فکر میکنه عقل کُلّه و حاضر نیست حتی باهم حرف بزنیم.


اینا هیچکدومشون ارزش دل سوختن ندارن اما دست خودمون نیست. بعضی وقتا حتی ممکنه آدم دلش واسه دشمنش هم بسوزه چه برسه به بالایی ها.


راستی یه چیز دیگه، از همه بچه هایی که دارن میرن کربلا التماس دعا دارم.


یاحسین




برچسب ها : حدادپور، دلسوزی، ممنوع




مجلس ایران، از فعال ترین و شایسته ترین مجالس جهان خواهد ماند به شرطی که:


1 - نمایندگان محترم تلاش کنند که از تعداد غیبت های خود در جلسات علنی کم کنند.


2 - فرصت های خود را که باید صرف خدمت به ملت شریف کنند از گرفتن عکس های دست جمعی و راه رفتن های بیهوده بین راهروهای صحن مجلس خودداری کنند.


3 - شب قبل از جلسات، استراحت کافی کرده باشند تا با چرت زدن ها و خوابیدن در جلسه علنی، سوژه بعضی خبرنگاران قرار نگیرند.


4 - از اشراف کافی بر قوانین و مقررات برخوردار باشند تا بیشتر وقتشان به تذکرات آیین نامه ای صرف نشود.


5 - از شرکت در دوره های آموزشی بودجه خوانی و مطالعات بودجه ای(که از دشوارترین تکالیف قانونی نمایندگان است) و مهندسی فرهنگی دریغ نکنند تا بتوانند درست تصمیم بگیرند.


6 - از وظیفه مهم نظارتی بر قوای دیگر شانه خالی نکنند و دیده بانان خوبی در این مسیر باشند تا بتوانند دولت و دستگاه قضا را به درستی رصد نمایند.


7 - قولی که از توانش عاجزند و یا حتی احتمال عدم انجامش وجود دارد به مردم ندهند.


8 - به خاطر آباد کردن دنیای مردم، خود را جهنمی نکنند.


9 - از مسائل بین المللی و جهان اسلام غافل نباشند و به قول معروف: جهانی بیندیش، محله ای عمل کن!


10 - به جای اندیشه لابی گری در مراسمات رای اعتماد و امثال ذلک، به اصل شایسته سالاری پرداخته شود.


11 - در روزهای فتنه و غبارآلود، مواضع خویش را صریح و شفاف بیان کنند و از هر اقدام لازم فروگذار نکنند.


12 - از به راه انداختن مباحث جنجالی و بی ثمر در جلوی چشم ارباب رسانه های بیگانه خودداری کنند.


13 - به دغدغه های  مقام معظم رهبری علی الخصوص در زمینه فرهنگ و جهان اسلام، بهای بیشتری بدهند و در آن مسیر تلاش بیشتری نمایند.


14 - از رعایت انصاف و ادب و احترام به مخالفانشان دریغ نکنند و موقعیتشان را فرصت تسویه حساب با مخالفانشان قرار ندهند.


در پایان، فرارسیدن سالروز شهادت آیت الله حسن مدرّس را گرامی داشته و روز مجلس شورای اسلامی(نه روز نمایندگان) را خدمت همه نمایندگانی که با صداقت و جدیت خدمت میکنند تبریک عرض میکنم.









 

همشهریان عزیزم سلام

خبرهای دلخراش این روزها همه را ناراحت کرده و اخبار بعد از آن، دلسوزان را شوکه کرده است.

اما چند نکته نباید از قلم بیفتد و ذهن ما باید به آن ها نیز توجه ویژه نماید:


1 - اگر از خدا میترسیم و به معاد اعتقاد داریم، نباید حس ماجراجویی و معرکه گیری و یک کلاغ چهل کلاغ در ما تشدید شود و در نتیجه، به تشویش اذهان عمومی دامن زده شود.

امنیت و احساس امنیت، چیزی نیست که به این راحتی ها به دست آمده باشد تا نادانی بخواهد با دو کلمه حرف گزاف و اضافه، جوّ رعب و وحشت را دامن بزند.


2 - لطفا اجازه بدهید دلسوزان نظام و انقلاب و مسئولان مربوطه با اقتدار و دقت کافی به حل و فصل این ماجراها بپردازند. نباید با ایجاد مزاحمت و مطرح کردن گمانه زنی های آبکی و غیر کارشناسانه در راه مسئولین و مراجع ذی صلاح، مشکلات بزرگتری به وجود بیاوریم. پس لطفا از تقوای زبان غافل نباشیم.


3 - لطفا مدام اسم از بسیج و بسیجی و متدینین شهر نیاوردید و نادانسته آب در آسیاب دشمن قسم خورده مان که منتظر تخریب چهره بسیج و انقلاب است نریزیم. مردم، اسم و فامیل دارند پس لطفا در اشاره به کسی که در معرض اتهام است(حالا حق یا ناحق) از صفت بسیجی و مسجدی و امثال آن استفاده نکنیم.


4 - گوش به حرف امام جمعه عزیز و یاران انقلاب باشیم و اگر ما را دعوت به آرامش کردند به حرف آنان گوش دهیم. طبق فرمایش امام جمعه عزیز جهرم نباید برای قاضی تعیین تکلیف کرد اما میتوان به دادستان محترم مراجعه نمود. پس اجازه بدهید به جای تحریک بیش از اندازه شاکیان، قضات محترم دادگاه به تکلیف الهی خویش عمل کنند.

اما از مسئولین خواهشمندیم که توصیه های پیشگیرانه امام جمعه و دلسوزان انقلاب را جدی بگیرند و نگذارند کارد به استخوان برسد و فتنه ای رخ بدهد.


5 - گناه کسی به پای عزیزانش نیست. پس لطفا در معرفی متّهم، نامی از خانواده و عزیزانش نبرید. برای خانواده اش همین غم و غصه بس است و نباید مدام از آنان در هر محفلی اسم برده شود به گونه ای که عرصه اجتماعی و امنیت روانیشان تنگ تر گردد.


6 - متخصصان و کارشناسان باید مثل همیشه، ریشه های ناامنی و خشونت های اجتماعی را مورد مطالعه میدانی قرار بدهند. اما لطفا نتایج تحقیقاتشان را در اختیار مردم بگذارند تا جامعه از دست اظهارنظرات سلیقه ای در امان بماند و هرکس، چیزی به فراخور حال و هوایی که در آن به سر میبرد نگوید.


7 - لطفا علما و سخنرانان محترم مساجد و هیئات، به تبعیت از امام جمعه محترم، مردم را به نحو احسن کنترل و هدایت کنند. سکوت اختیار کردن و بال قبا و عبا را بالا گرفتن و از دغدغه های مردم و جامعه دوری کردن ثمره ای جز بدبین شدن مردم و در تحیّر ماندن نداشته و ندارد.

اگر سکوت علما و سخنرانان کارساز بود و با سکوتشان قرار بود اتفاق خوبی بیفتند، باید تا حالا جواب میداد. پس مردم را با انتخاب موضوعات اجتماعی ناب و بدرد بخور، ارشاد کنید نه موضوعات و مقولات کلیشه ای و انتزاعی. اجازه بدهید مردم احساس کنند با آنها در یک جامعه زندگی میکنید و دغدغه هایشان با دغدغه های شما یکی است.


در پایان: الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا.




برچسب ها : جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه



 

مدتیه که مُد شده بعضی افراد حقیقی(که هیچ کاره هستند و یا دوس داشتن یه کاره ای باشند اما نشدند) در بیماری و مرگ و ترحیم بعضی بزرگان، اعم از بزرگان دینی و سیاسی، چنان با پیامک ها آخرین اخبار لحظه به لحظه را بسیار موزیانه و هدفمند به افراد ارسال میکنند که نگو و نپرس! با اینکه مراکز ذی صلاحی وجود داره که اگه لازم شد، آن اخبار را به سمع و نظر مردم میرسونند. اگه بعضیا واقعا نیّتشون خیر هست و قصد سواستفاده از اسم و بیماری و مرگ حضرات را ندارند، باز هم نباید افراط بکنند و در نتیجه، خودشون را در معرض تهمت بیندازند.

اگه هم نیّتشون خیر نیست و مقاصد دیگری دنبال میکنند، نظرشون را به چند خط زیر جلب میکنم:

1- چرا فقط موقع بیماری و مرگ کسی یادشون میاد که باید به جایگاه های رفیع و علمیشون ارج نهاده بشه؟ چرا حرفها و مواضع عالمانه آنها را در زمان حیاتشان به این دقیقی رصد نمیکنند؟ به نفعشان نیست یا از بیماران و اموات بهتر میشه سواستفاده کرد؟!

 

2- چه معنایی داره که یهو بعضی بزرگان برای بعضی افراد، اینجوری کانون توجه قرار میگیرند؟ معناش چسباندن خود به آن بزرگان است یا چسباندن آن بزرگان به خود است؟ خب اگر آن بزرگان نیازی به چسبیدن به شما داشتند، قبل از بیماری یا مرگشون سراغتون میومدند! پس یاد حرف مرحوم آیت الله شریعتمداری جهرمی میفتم که در شرح حال این رفتار عُمَرگونه میفرمود: جمله (لولا علی لهلک عمر) تعریف امام علی نبود. بلکه دلالت بر پدر سوختگی عمر داشت که میخواست به مردم بگه: ببینید! علی هم با من است!

 

3- واقعا چرا فکر میکنید مردم نمیفهمند؟ چرا فکر میکنید غش و ضعف کردن در تشییع بزرگان و چسبیدن و شانه به شانه حضرات مراجع در تشییع و ترحیم بزرگان بودن و در قاب دوربین و عکس آنان به زور جاشدن، سبب بزرگی و آقایی میشه؟ بابا مردم میخندن بهتون!

 

4- اگه هم میخواید خودتون را صاحب عزا معرفی کنید و از این طریق، اعتباری کسب کنید بازم این راهش نیست. چون اگر قرار بود این روش جواب بده برای سلف و پدرانتان جواب میداد. بابا چرا شرمنده میشید که بگید:( انا وجدنا علیه آبائنا...)؟

 

5- بزرگی به علم و هنر خود فرد است نه از اسم و رسم دیگران خرج کردن:

 

همچو آیینه مشو محو جمال دگران

از دل و دیده بشو عکس خیال دگران

 

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز

که پریدن نتوان با پر و بال دگران

 

6- خدا حفظ کنه حضرت آیت الله واحدی. شب آخری که میخواستند از جهرم به قم بروند، فرمودند:

الهی شکر که زنده هستم و بعضی ها را شناختم! اگر جهرم بمانم، به اندازه ای که برای مردم خدمت بکنم، مجبورم میکنند به موقعیت نداشته بعضی ها خدمت کنم!!

عجب! ایشان از سوریه به خاطر حملات جبهه النصره و داعش و تکفیری ها هجرت کردند و از جهرم هم به خاطر سوءاستفاده افراطی ها!!

 





برچسب ها : سوءاستفاده، اموات



 

اصلا قادر نیستیم بفهمیم در کربلا چه گذشت و چه به دل امام سجاد علیه السلام گذشت.به نمونه زیر توجه کنید:

محدّثین و تاریخ ‌نویسان آورده اند: پس از واقعه دلخراش کربلا، و بعد از وقوع تحوّلاتى در حکومت بنى امیّه ، مختار ثقفى روى کار آمد.

و یکى از فرماندهان مختار ابراهیم فرزند مالک اشتر بود، که بعد از آن که عبیداللّه بن زیاد ملعون را دست گیر کردند، توسّط ابراهیم ، فرمانده لشکر مختار در کنار رودى به نام خازر به هلاکت رسید و سپس سر آن خبیث را به همراه چند سر دیگر از جنایت کاران و قاتلین - در صحنه عاشوراى حسینى - را براى مختار فرستاد.

و مختار نیز بى درنگ و بدون فوت وقت ، سر عبیداللّه ملعون را براى امام سجّاد، حضرت زین العابدین و همچنین عمویش محمّد حنفیّه ارسال داشت .

 

هنگامى که سر آن ملعون را حضور امام سجّاد  آوردند، آن حضرت کنار سفره طعام نشسته بود و غذا تناول مى نمود.

و چون چشم حضرت بر آن سر افتاد، فرمود: هنگامى که ما را به مجلس ‍عبیداللّه بن زیاد وارد کردند، آن ملعون با اصحاب خود مشغول خوردن غذا بود و سر مقدّس و مطهّر پدرم، حضرت ابا عبداللّه الحسین را نیز مقابلش نهاده بودند.

و من در همان حالت از خداوند متعال تقاضا کردم : پیش از آن که از این دنیا بروم، سر بریده ابن زیاد ملعون را ببینم .

 

شکر و سپاس خداوند متعال را به جا مى آورم که دعاى مرا مستجاب نمود.

پس از آن، امام سجّاد سر آن ملعونِ خبیث و پلید را به دور انداخت و سر بر سجده شکر نهاده و چنین اظهار داشت:حمد مى گویم و سپاس به جا مى آورم خداوند متعالى را که دعاى مرا به استجابت رساند و در این دنیا انتقام خون به ناحقّ ریخته پدرم را از دشمن گرفت .

و سپس افزود در پایان : خداوند، مختار را پاداش نیک و جزاى خیر عطا فرماید.

اعیان الشّیعة : ج 1، ص 636.







 

با اینکه دیروز از صبح تا ساعت 10:30 شب سرکار بودم، اما معتقدم که همیشه باید از پیرامونمون درس بگیریم.

درس هایی که گاهی اینقدر تلخ است که جنبه عبرت و درس آموز بودنش فراموش میشه و فقط گرفتار مصائبش میشیم.

خلاصه درس های مصیبت بار دیروز که با چندنفر از نمایندگان محترم مجلس هم مطرح کردیم و با کمال تعجب، اونا هم تایید میکردند اما هیچ برنامه ای برای عملیاتی شدنش نداشتن و حتی عزم جدّی بر طرح و پیگیری این مطالب دیدیه نمیشد خلاصه میشه در سه مطلب:


اول اینکه: تا نمایندگان محترم درگیر مسائل اجرایی و عمرانی و شهردارچی و... بشن و بمونن، دردهای قانونی و چاله چوله های قانونی ما آنگونه که باید برطرف نخواهد شد. چون دیگه وقت و فرصت مناسبی واسه مطالعات و مطالبات قانونی وجود نخواهد داشت.

من دیروز چندبار گفتم: اگه شهید مدرس، کسی شد که امام خمینی او را به عنوان الگو مطرح نمودند، حتی یک وجب از خاک جایی را آسفالت و یا فضای سبز نکردند. ایشان به عنوان اسلام شناس و قانون شناس در مجلس به وظایف قانونی خودشون مشغول بودند نه برنامه ریزی برای جلب آراء دوره بعد!

 

دوم اینکه: امام راحل عظیم الشان فرمودند: مجلس در راس امور است. نه اینکه نمایندگان در راس امور اند!

معنا نداره که خرد و کلان شهر و بخش ها طبق میل و باند نمایندگان تعیین و اداره شوند. بلوایی شده که نگو. بعضی شهرها اینجوری شده که هر کس در وقت انتخابات، در دفتر و تیم انتخاباتی نماینده شهرشون باشه از آتیه و سمتی بهتر برخورداره و حتی امکان سر کاررفتنش تقریبا قطعی میشه. این مسئله با شعارهای انقلاب و تاکیدات و دغدغه های رهبر فرزانه انقلاب خیلی فاصله داره.

 

سوم اینکه: مجالس کشورهای نظام سلطه و نمایندگانشون، شدیدا اوضاع خارجی و بین المللی را رصد کرده و حتی پیشنهاد و دستور ترور بعضی شخصیت های انقلابی و جهانی را هم صادر کرده و لیست تروریسم بودن و یا نبودن گروهک ها و یا دولت های مخالفشون را صادر و اعلام میکنن.

 

سوال اینجاست که حضرات نمایندگان ما کجا هستند؟ اصلا قصه این نیست که نمایندگان ما هم لیست ترور و ... بدهند. چون اصل مکتب و آموزه های انقلابی و مذهبی ما یه چیز دیگه است. حرف من اینه که چرا از مجلس ما جز چندتا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و چندتا قطعنامه کلی و امثال ذلک، چیز دیگری که پشت نظام سلطه را بلرزونه نمیبینیم؟ فقط عکس های دسته جمعی با چفیه و راهپیمایی کفن پوش در آخرین هفته های فتنه و کلی وقت بعد از اقدام ملت شریف ایران وارد صحنه شدن، نه تنها پشت استکبار را نخواهد لرزاند بلکه...

 








از وقتی خودمو شناختم، بسیجی بودم و یا لااقل بهتره بگم: عضوی از خانواده بزرگ بسیج بودم.

اصلا به خاطر همینه که وقتی بین دعوت بسیجیا و جاهای دیگه در برنامه سخنرانیام تداخل پیش میاد، اولویت را به بسیج و هیئت میدم.

همیشه هم مخالف بودم با کسانی که بسیج را مکان علافی و شستشوی مغزی و امثال این چیزا میدونستند.

اما امروز بسیج و بسیجی بودن حالت حیثیتی پیدا کرده.

چطور؟

وقتی سوریه را جیش الوطنی(همون بسیج خودمون) حفظ کرده نه ارتش اسد


وقتی حلب را انتظام الوطنی(همون بسیج خودمون) آزادش کرد نه نظامیان دمشق


وقتی در الانبار جیش الانبیاء(همون بسیج خودمون) راه میفته و همه را انگشت به دهن میذاره


وقتی در کردستان عراق فقط میشه روی هیکل پیشمرگه های العراقیه(نیروهای مردمی) حساب کرد نه دیگران


وقتی در لبنان میشه فقط به اسم بچه های حزب الله قسم خورد نه دولت و نظامیان اونجا

.

.

.

بالاخره بهترین چیزی که میتونیم صادر کنیم تا انقلابمون صادر بشه، فرهنگ بسیج و شکل و قواعد وطنی اون هست.


حالا بهتر از همیشه میفهمیم که چرا صدای آمریکا و بی بی سی و تیر و طایفشون همیشه از بسیج به بدی و کدورت یاد میکنن.


الحمدلله امروز داریم فرهنگ و شکل بسیج را صادر میکنیم و این ینی بهترین اتفاق در دنیایی که همه جهان کفر دست به دست هم دادن تا اسلام هراسی کنن.

شاید اگه داعش(دولت اسرائیلی...) حمله ور نمیشد و به جون جهان اسلام نمیفتاد، اینجوری بسیج در دیگر بلاد اسلامی شکل رسمی پیدا نمیکرد.


در یک کلمه بگم و رد بشم:


بسیج ینی این که جوونای غیر نظامی شیعه و سنی کنار هم نماز میخونن

شونه به شونه همدیگه میجنگن و جون و خون میدن و همشون میگن: لبیک یا حسین!








وقتی خیلی چیزا میدونی اما نباید دم بزنی

وقتی خیلی ها را میشناسی اما نباید تو ذوقشون بزنی

وقتی خیلی جدی باهاش  شوخی میکنی که به طور مستقیم بهش برنخوره

وقتی باید لبخند بزنی و به روی خودت نیاری که فهمیدی چه اشتباهی مرتکب شده

وقتی باید به حرفهای بی سر و ته کسی گوش بدی و سر تکون بدی تا شرمنده جمع حاضر نشه

وقتی چندان خوشت نمیاد اما باید با بعضی ها بعد از جلسه روبوسی کنی تا فکر نکنن باهاش پدر کشتگی داشتی

وقتی تازه بعد از جلسه، کلاس میذاره که با فلانی بحث کردم اما اون هیچی نگفت

.

.

.

.

خدایا ! چرا نمیفهمه که نمیفهمه؟

 

چرا نمیفهمه که دلسوزش هستم و اگه کسی قرار باشه بهش راستشو بگه، اون منم؟

 

چرا حالیش نیست بهترین دوستش منم که رُک حرف میزنم؟

 

چرا زبون تلخ منو از شکلات لبخندها و تاییدات دیگران پر سودتر نمیدونه؟

 

خدایا ! قراره این مثلا آقای دکتر کت و شلواری، نفهم بمیره یا قراره پپلیستی بمونه و با حرفای چرند و ضد دینی که تحویل جوونا میده گمراهشون بکنه؟

 

حالا کاش نون خور دولت و نظام نبود!!







 

اصلا لازم نیست نقش دیگران را بازی کنیم. خودت باش! و اصلا از اینکه خودت هستی شرمنده نباش. چون امروزه، خودت بودن، به اندازه کافی جذابیت داره. نه اینکه بخوایم از اینکه جای یکی دیگه نیستیم رنج ببریم و ادای اون بودن را از خودمون دربیاریم.

دیروز رفته بودم.... دیدم کسانی را که واقعا خودش نبودن از رفتارش داد میزد. دلم سوخت براشون. حقیقتا دلم سوخت از اینکه چرا بعضیا اینقدر از خودشون بودن احساس کوچکی دارند که میخوان با کسی دیگه بودن جبرانش کنند.

وقتی سوار اتوبوس شدم که برگردم سر خونه و زندگیم، خیلی خسته بودم و داشت خوابم میبرد. قبل از خواب این اشعار بسیار زیبای قیصر امین پور را با خودم زمزمه میکردم که چشمای نیمه بازم بسته و بسته تر شد...

 

در این زمانه هیچکس خودش نیست

کسی برای یک نفس خودش نیست


همین دمی که رفت و بازدم شد

نفس-نفس-نفس-نفس خودش نیست


همین هوا که عین عشق پاک است

گره که خورد با هوس خودش نیست


خدای ما اگر که در خود ماست

کسی که بی خداست، پس خودش نیست


دلی که گرد خویش میتند تار

اگر چه قدر یک مگس، خودش نیست


مگس به هر کجا به جز مگس نیست

ولی عقاب در قفس، خودش نیست


تو ای من ای عقاب بسته بالم

اگر چه بر تو راه پیش و پس نیست


تو دست کم کمی شبیه خود باش

در این جهان که هیچ کس خودش نیست


تمام درد ما همین خود ماست

تمام شد، همین و بس: خودش نیست!








صفحات :
|  <  1  2  |