سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 535015
  • بازدید امروز: 77
  • بازدید دیروز: 80
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

حدادپور

 

 

حدادپور

 

 

حدادپور

 

 

حدادپور

 

 

حدادپور









سلام، شبتون بخیر!


وقتی کسی به مردم شهر شاه پریون نیاز نداره چون میدونه مردم شهر شاه پریون حمایتش نمیکنن


وقتی کسی میگه باید اجماع نظرها در شهر شاه پریون خورد بشه و باید به روستاهای پشت قلّه قاف پرداخت


وقتی کسی میگه باید کوتوله ها زیاد بشن حتی به قیمت پرداخت همه هزینه هاشون


وقتی کسی تا امروز معلوم نشده مسیر قایقش کدوم طرفه و باد از کدوم طرف داره میاد


وقتی کسی مهم ترین هنرش حضور در صف نانوایی هایی هست که چند ساله پُخت نمیکنن


وقتی مهم ترین حربه اش لبخند به قیمت دندان به هم فشرده است


وقتی هندونه را هنوز نمیتونه با چاقو بخوره و باید حتما با داس بشکافتش


وقتی نمیدونه که نون باید بوی گندم بده نه بوی کاغذهای کاهی


وقتی ماشینش کول و شونه مرد آهنگره


وقتی چشمش دنبال آسانسوره


وقتی جیبش از خالی ها پر شده و همه خالی ها را خریده است


وقتی غروب شده و سایه کوتوله ها داره بلند و بلند تر میشه


این همه ماجرا نیست


تازه قراره شب بشه


مگر اینکه ...











سلام رفقا ! حالتون چطوره؟


امیدوارم ماه رجب خوبی تا حالا سپری کرده باشید و دچار روزمرّگی نشده باشید.


عده ای از عزیزان تقاضا کرده بودن که از جلسات اعتکافی که رفتم چند خط بنویسم.


خب برنامه اعتکاف مسجد دانشگاهمون به عهده من و چندتا از بچه های گُل دانشگاه بود. من خطوط کلّی را گفتم و اونا هم عملیاتیش کردن.


 خیلی حلقه های مختلف تشکیل میدادیم و تلاش میکردیم موضوعات به دلخواه خود بچه ها باشه. حتی موضوع سخنرانی ها هم بنا به درخواست خود دانشجوها صورت گرفت. دوتا روحانی ثابت در جمع معتکفها داشتیم و چند نفر روحانی دیگه را هم دعوت کردیم تا در فواصل مختلف به تشکیل سخنرانی و حلقه بپردازند.


بچه ها بعدش در نظرسنجی ها گفتن:


نماز هیچ کس از اوقات مخصوصش به تاخیر نیفتاد.


هیچکس موسیقی گوش نداد حتی با هندزفری.


همه در حلقه هایی که دوس داشتن شرکت داشتن و کسی بی تفاوت نبود.


گفتن حلقه ها و کارگاه ها زمانش محدود بوده!!!  (بترکن الهی)


گفتن سال های بعد هم تمایل دارن شرکت کنن و انگیزه شون بیشتر از امساله.


و حرفهای دیگه که دلالت بر ارتباط خوبی داشت که بچه ها با جوّ اعتکاف برقرار کرده بودن.


این چند روز خیلی بهم فشار اومد و جسما بهم فشار اومد اما من دیوونم(جهرمی ها بخوانند: گَنا)


چرا؟ چون هنوزاعتکاف تموم نشده، امشب دارم طرح دوازده روزه ای را برای ماه رمضون طراحی میکنم تحت عنوان: «بهار قرآن ، چالش جهان بینی هاست!»


در این پروژه، حداقل پنجاه کارگاه در زمینه «اصلاح جهان بینی و ارتقاع تفکر دینی دانشجوی مسلمان» طراحی کردم و دارم از وزارت اجازه میگیرم که اگه بشه از یکی از معشوقه هام که در خارج زندگی میکنه(آقای پرفسور محمود خاتمی) هم دعوت کنم و با سه نفر از اساتید برجسته ملّی این طرح صحبت کنم.


حتی اگه قبول هم نکنن، جنمش دارم که دهه آخر ماه رمضون واسه بچه های ارشد اعتکاف بگیرم و به جای 10 میلیون تومان، 3 میلیون خرج کنم اما نذارم بچه ها از سحر تا ظهر ماه رمضون در شهر و دهاتشون بگیرن بخوابن! والله!


راستی جهرم چقدر گرم شده! یک ساعت جهرم بودم پختم! حتی وقت نکردم به مادرم سر بزنم. (مامانم از پسر شانس نیاورد)


شب خوبی داشته باشید.


یاعلی












سلام دوستان، شبتون به خیر!


اعتکاف کسانی که معتکف شدن و اونایی که دلشون با معتکفا بود اما به هر دلیلی نتونستن شرکت کنن قبول باشه انشالله!


خدا به من توفیق داد و بیش از سی جلسه حلقه معرفت و سخنرانی و کارگاه در مدت این سه روز داشتم.


دیگه داشتم از پا در میومدم.


امسال فقط به مساجد و محافلی میرفتم که آقایون معتکف بودن. چرا که به نظرم کیفیت جلسات آقایون خیلی باید بهتر بشه و بیشتر هم نیازه. چون بیشتر حضرات علما بیشتر برنامه شون معطوف کردن به جلسات خانم ها. چون هم زودتر و هم بیشتر دور هم جمع میشن و حتی ممکنه راحت تر بشه جلسات را جمع و جور کرد! اما من تصمیم گرفتم امسال فقط به جلسات اعتکاف آقایون قول بدم. ثمرات و برکات عجیبی هم داشت.


امشب ی کم خستم و هنوز تفسیرم را کار نکردم.


انشاءالله در نوبت های بعد بیشتر عرض خواهم کرد.


یاعلی








 

 

 

بابا !


تو قبل از اینکه نام خانوادگیم باشی، سایه بالای سرم هستی!


و حتی آسمان بالای سرم هستی.


بابا ! روزت مبارک!







 


سلام ، عصر آدینه تون بخیر!


این پُست اختصاص به خانم های محترمی داره که قصد رفتن به اعتکاف دارن. چندتا نکته کوچولو خدمتشون عرض میکنم:


1- تلاش کنید به مساجدی برید که برنامه شون از بار معنوی مناسب تری برخوردار هست. چون معمولا دست اندرکاران برنامه ها درباره خانم ها و نیازمندی هاشون چندان دقت و ظرافتی به خرج نمیدن. چون با خودشون فکر میکنن که برنامه خواهرا هرچی هم که باشه، هم جمع کردنشون راحتتره و هم هرچی باشه بازم شرکت میکنن و از خداشون هم هست!


2- خانم های محترم! تصور فوق را از برنامه ریزها سلب کنید و اجازه ندید فقط وقتتون را پُر کنند. ازشون انتقاد کنید. بهشون پیشنهاد بدید. برنامه ها و اشخاصی که باید دعوت کنند را بهشون بگید. اجازه ندید برنامه اعتکاف بشه کُلکسیون آخوند و مداح! اما چیزی تهش درنیاد.


3- مواظب پوششتون باشید و به کسی اعتماد نکنید. چه فیلم ها و عکس ها که در این برنامه ها تهیه نمیشه! مخصوصا خانم هایی که در شهرها و بلاد گرمسیر زندگی میکنن مواظب باشن که پوشش جوان ترها بیشتر حفظ بشه.


4- خانم های جوان تر و دَم بخت مواظب باشن که خیلی با زن هایی که نمیشناسن اُنس نگیرن و تمام زار و زندگیشون را مفت و مسلّم به اونا نگن. عده قابل توجهی از اون خانم ها یا دارن واسه پسر خودشون دنبال دختر میگردن یا برای پسر اقوامشون. تعارف که نداریم. مواظب ارتباطات درون اعتکافتون باشید و با همه گرم نگیرین.


5- وقتی سخنران و مداح میاد در مکان اعتکافتون، با چادر رنگی و پوشش نامناسب (که شرحش صلاح نیست) جلوی سخنران و مداح ننشینید. هم گناهه و هم کسی معصوم نیست و حتی ممکنه مقدمات گناه دیگران را ناخواسته فراهم کنید.


6- خیلی لازم نیست با پیرزن ها و خانم هایی که خودشون را صاحب دین و شریعت مردم میدونن اما ذره ای سواد این کار ندارن، بحث کنید و دهن به دهن بشید. خب اینجوری شکل گرفته و تو نمیتونی ظرف مدت دو سه روز عوضش کنی. به کار خودت برس و ولشون کن.


7- اگر وسط اعتکاف عذر شرعی ماهانه پیش اومد که مجبور شدید اعتکاف را ترک کنید، حمل بر عدم توفیق و اینکه خدا دوس نداشته شما هم معتکف باشین و عدم لیاقت و ... نذارید. یه مسئله کاملا طبیعی رخ داده و اصلا نمیتونه مُثبِت این حرف و فکرها باشه. خیلی آروم از مسجد خارج بشید و برید خونه تون!


8- متاهل ها حتما از شوهرشون اجازه بگیرن. لطفا اجازه بگیرید! نه اینکه به شوهر بدبختتون بگید: «دارم میرم اعتکاف! اگه دوس نداری نمیرم اما گردن خودت!» اصلا گردن کسی نیست و دین و خدا و پیغمبر به شوهرتون اجازه داده که اگه خواست مخالفت کنه. حالا به هر دلیل موجّه یا ناموجّهی. کاری نکنید که تا برمیگردید ملائکه لعنتتون کنن.


9- مطالعه کنید. مخصوصا معانی دعاها و سوره هایی که میخونید. حیلی اثر داره. اینجوری هم کمتر غیبت میکنید و هم کمتر غیبت میشنوین. یه چیزی هم یاد میگیرین.


10- به کسی خیلی دقت نکنید و آرامش و خلوت کسی را به هم نزنید. علیکم اَنفُسَکم! به خلوت لطیف دخترانه و زنانه تون با خدا برسید و لااقل واسه یکساله تون کار کنید.


لطفا من حقیر را هم از دعای خیرتون محروم نکنین و دعا کنید در این مدت اعتکاف، به چندتا مسجد و شهری که قول دادم بتونم درست نوکری کنم و مورد پذیرش حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بگیره.


یاعلی










سلام عزیزان، شبتون بخیر


گُل ترین دوست دوران نوجوونیم تا حالا یه پیام واسم گذاشته که تقدیمش میکنم به همه بچه هایی که دوران مجردیم و اوایل متاهلیم که هنوز خیلی منو نمیشناختن باهم میرفتیم مسجد جامع جهرم و معتکف میشدیم:


سلام

یاد اعتکاف بخیر

هیچ دغدغه ای نداشتم... هیچ غصه ای نبود ... فقط شعف بود و دوستان پاک و خدای بخشنده ...

دلخوش بودم که خدا گناهایی رو که با شیطنت های جوونی و زیرزیرکی انجام داده بودیم میبخشه...

بعدش فهمیدم خدا وقتی گناهات رو میبخشه که قلبا از گناهت پشیمون باشی!!!

ولی من هیچ وقت پشیمون نشدم...

نمیدونم چرا ... ولی همون یه ذره نگاه حروم ، همون حرف های لهو و چرت و پرت ، همون ها هنوز مزه اش زیر زبونمه...

دیگه حسی برای گناه کردن هم ندارم...

بی تفاوت شدم به همه چی ...

نه که فکر کنی به درجات معنوی رسیدم ؛ نه ...

مُردم ... فقط زیر خاک نرفتم ...

کاش برمیگشتم به همون دورانی که با هم رفتیم اعتکاف ...

کاش پیش ما بودی حاج آقا ...

کاش مهدی بود ... (مرحوم مهدی ایمانیان)

کاش همه تو همون نوجوونی میموندیم ...

چه دورانی بود

بچه ها ماشاالله همه به جاهای خوب رسیدن فقط من ته صف موندم...

ته صف که چه عرض کنم ...

دیگه از رده خارج شدم ...

کسی هم نیست بیاد من رو اوراق کنه و بفروشه...

کاش جرات معتاد شدن داشتم ...

ولش کن ...

تهش بخوام بگم اینه که خیلی دلتنگم

دلتنگ همه ...

دلتنگ تو حاج آقا ... دلتنگ خودم ... دلتنگ دوستان ... دلتنگ خدا ... دلتنگ عشق ... دلتنگ ...

مواظب خودت باش حاج آقا و من هم دعا کن


...............................................


سلام «ص» عزیزم


هم دلتنگ خودت هستم هم دلتنگ مادر مهربون و خوش قلبت که همیشه منو مثل تو دوس داره.


بیش از ده بار این پیام را خوندم و تا به خودم اومدم دیدم داره صفحه کیبوردم از اشک چشمام خیس میشه.


خیلی دلم هوای مهدی خدابیامرز، امین، رضا، سید حسین، پیام، سینا، سید محسن، علی، ایرج و ... کرده اما دلم واسه تو که همه کاره برنامه هام و رفیق واقعیم هستی یه جور دیگه است.


یادته احمدرضا زد به یکی از معتکفا و تا صبح بهش میخندیدیم؟


یادته علی میومد میچسبید بهم و میگفت: من میکروفن ثابت آقا هستم!


یادته مهدی چطور میخندید؟ ما از خنده مهدی خندمون میگرفت.


یادته امین خالق بی نظیر تکه کلام بود؟


یادته چه بر سر بنیامین آوردیم جوری که حتی به خاطر رحلت مادر بزرگش هم سور داد؟


خونه آبی محمد .... یادته؟ یادته آبیشون اومده بود خواب یکی از بچه ها گفته بود اگه اومدین برزخ، قلم پاتون خرد میکنم؟


یادته سفره اعتکاف که مینداختن چقدر بچه ها ... لا اله الّا الله!


یادته شب وفات حضرت زینب که میشد نصف شب چه سینه زنی میشد؟


یادته موقع اعمال امّ داوود ...


یادته غروب آخر چقدر دلمون میگرفت که بهترین بهانه دور هم بودنمون داره تموم میشه؟


یاد همش بخیر


یاد همتون بخیر










سلام عزیزان، شبتون بخیر!


بوی خوش اعتکاف میاد و اهل این عبادت نورانی، خودشون را برای این ایام آماده میکنن.


من وکیلانی را میشناسم که جوری برنامه ریزی میکنن که در روزای اعتکاف دادگاه نداشته باشن و بتونن معتکف بشن.


کارمندانی را میشناسم که مرخصی نمیگیرن تا بتونن در ایام اعتکاف مرخصی بیگرن و معتکف بشن.


حتی دانشجویانی میشناسم که جوری تعیین واحد میکنن که در ایام اعتکاف، میان ترم و پایان ترم نداشته باشن!


کسانی که اهل این فصل نورانی  و عبادی باشن، میدونن که از چند روز قبل از اعتکاف، لذتی مثل انتظار رفتن به مشهد و یا حتی کربلا در دل آدم میفته. لحظه شماری میکنن بلکه زنده باشن و با یه کیف دستی و دوتا پتو به مسجد برن. خیلی ساده و خودمونی کنار هم وسایلشون را میذارن و میشینن سر سجاه هاشون و منتظر اذان صبح روز اول میشن تا نیت اعتکاف کنن و اولین نماز جماعت صبحشون را بخونن.


بعدش کمی استراحت میکنن...


اما من همیشه وقتی همه خواب بودن، بین معتکف ها راه میرفتم و چندتا صحنه بسیار زیبا نظرم را جلب میکرد: بعضیا چشمشون نیمه باز بود و با تسبیح داشتن آروم ذکر میگفتن. بعضیا قرآن گذاشته بودن روی سینه شون و خوابیده بودن. عده کمی بیدار بودن و به دور از چشم همه داشتن مناجات و دعا میخوندن. بعضیا هم جزوه های درسیشون آورده بودن و داشتن تا دوستاشون خوابن مطالعه میکردن. حتی قیافه و چهره بچه هایی که خواب بودن هم خیلی دیدنی بود و یاد عکس های شهدا بعد از شهادتشون میفتادم!


اینقدر دل ها آماده است و تشنه معرفت اند که تا میبینن یه روحانی یه جایی نشسته، مثل پروانه دورش جمع میشن و باهاش حرف میزنن و حتی کسانی که سوال ندارن، به حرف ها و چهره اون روحانی که داره به بقیه جواب میده توجه میکنن و گوش و چشم و دل میدوزن.


واسم جالبه که اینقدر دل ها در اعتکاف آماده است که فقط کافیه بعد از سخنرانیت بگی: السلام علیک یا اباعبدالله!


موندم که اعتکاف چه خبره که دل ها اینجوری آماده است؟ کربلاست؟ بقیعه؟ مشهده؟


من سال ها در جمع معتکفا بودم اما هنوز نمیدونم چرا وقتی توی اعتکاف گریه میکنی، به اندازه تمام عمرت سبک میشی؟ اصلا لازم نیست زور بزنی که اشکت دربیاد. فقط کافیه دم غروب، به مناجاتی که پخش میکنن دل بدی! همین کافیه! اونوقته که گریه ها خودش سرازیر میشه و قطرات اشکت روی لبای خشک و روزه دارت میریزه.


چه حالی داره وقتی اذون مغرب میگن.


آدم لطیفی نیستم اما میفهمم که دَم غروب، وقتی اذون مغرب میگن، چطوری دل آدم سبک میشه ولی نگرانه که یک روز از اعتکاف گذشت!


آیا آمرزیده شدم؟


خیلی فرصت ندارم. اگه افطار کنم اما آمرزیده نشده باشم چی؟


اگه آب به لبای خشکم بخوره اما هنوز منو نبخشیده باشه چی؟


اگه یهو یکی بفهمه که چقدر من آدم بدی هستم چی؟


اگه یهو نظر ستارالعیوبی خدا از من برداشته بشه و همه بفهمن که چقدر حال و روزم خراب و اورژانسیه چی؟


میشنیدم که یه جوونی با ته ریش و موهای فشنش سرش پایین انداخته بود و رو به قبله داشت آروم و یواشکی میگفت: الهی به لبان خشک امام حسین منو ببخش!


الهی فدای اون پسر بشم که چقدر سعی میکرد از دوستاش فاصله بگیره تا اشک چشمشو نبینن...


خوش به حالش...










 

سلام دوستان، انشاءالله همیشه خوب باشید!


این نسل، هرچی هم که باشن، جوونن و نیازی نیست در برخوردار با شیطنت ها و یا ماجراجویی هایشان فورا براشون پرونده سازی کرد و تا هُم فیها خالدونشون درگیر کرد. هر چی باشه، کم تجربه هستن و با بسیاری از اصول و آداب مرسوم ممکنه آشنا نباشن لذا دلیلی نداره که دل بگیرین و متهمشون کنین.


سعه صدر بسیار خوبه اما برای کسانی که مسئولیتی دارن که به واسطه اون مسئولیت، تدبیر و رتق و فتق امور عده ای جوون در دستشون هست، سعه صدر داشتن واجبه. واجب، از حیث وجوب اخلاقی.


اما شیطنت و یا ماجراجویی و یا حتی تخلف، اگر شکل «جُرم» به خودش گرفت، نمیشه به راحتی اغماض کرد و باید با حفظ آبروی جوون مردم، پیگیری و بررسی کرد. چون اگه جُرم پیگیری نشه، سبب شکسته شدن قبح عمومی جُرم میشه و پس از گذشت مدتی، نمیشه جمعش کرد.


امروز تونستم جلوی دوتا مسئله بگیرم که ممکن بود منجر به دردسری بزرگتر واسه دو سه تا از بچه ها بشه. چون تعدادی از مخاطبین این وبلاگ از بچه های دانشگاهمون هستن، نمیتونم توضیح بدم چی بود و چی شد؟ اما به خیر گذشت.


مشکل اون دو سه نفر این بود که فکر میکردن با همه میشه هر حرفی زد و واسه اتهاماتی که به افراد وارد میشه سند و مدرک ارائه نداد. اما غافل از اینکه علاوه بر اینکه غیبت بدون استناد، ممکنه منجر به تهمت بشه و حرام شرعیه، اما بعضی مراجع ذی صلاح هیچ حرف بدون استنادی را نمیپذیرن و حتی ممکنه شدیدا برخورد کنن. مخصوصا اگه اتهام مذکور، متوجه طیف وسیعی از مردم بشه و مدعی العموم پیدا کنه.


خلاصه خدا رحمشون کرد. اما درس خوبی گرفتن و ان شاءالله دیگه تکرار نشه. چون ممکنه همیشه به من و امثال من دسترسی نداشته باشن که قضیه را با زبون لیّن حلش کنه.


دوستان!


روشنفکری و مطالبه گری و حال و روز جوونی خوبه اما بهتر از اون اینه که احتیاط و سیاست هم لحاظ بشه و با حفظ حدود شرعی به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت وگرنه هوای نفس قاطیش میشه و جواب عکس میده. اون وقته که «صورت» کارمون شرعیه اما «سیرت» غیر شرعی و غیر اخلاقی داره.


راستی ؛


موضوع سخنرانیم در شب میلاد امام جواد علیه السلام که شب میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام هم هست، درباره «شیوه برخورد صحیح با جنین و اعمالی که روی دختر و پسر بودن» اون اثر داره هست. حیطه بحثم محدود به کمتر از 110 روزه بودن جنین هست. از شما عزیزان خواهشمندم اگر مقاله عربی یا فارسی دقیق اثر محققان پنج قرن اول هجری را در دسترس دارید به من معرفی کنید.


شب خوبی داشته باشید و از کسانی که پیام گذاشته بودن و این هفته دارن با سوره مبارکه فصلت زندگی میکنن التماس دعا دارم.


یا علی











سلام دوستان، نیمه شب ماه رجب شما بخیر!


نمی خواستم امشب پُست بذارم اما تصمیمم عوض شد و گفتم احساس خوبم را با شما تقسیم کنم.


امروز و دیروز، بیشتر فرصتم را در محضر قرآن گذاشتم و خیلی در روحیه خسته و حتی جسمم اثر داشت.


در این دو روز، وقتم را روی هیچ پروژه ای نذاشتم و فقط به مطالعه و دقت در دوازده آیه اول سوره مبارکه فصّلت گذاشتم. دوس دارم  در خلوتم کلّ این هفته را با سوره مبارکه فصلت زندگی کنم.


هفته پیش رو، هفته ای هست مثل همه هفته های دیگه؛ پر کار، پر برنامه، پر جلسه، پر مشغله، پر دیدار، پر منبر، پر از خرید برای یخچال خونمون، احتمالا پر از حرف و حدیث، پر از تجربه های نو، پر از صحنه های بدیع و زشت و زیبا.


هفته ای هست که باید جوابگوی افراد بسیاری باشم و مراجعات زیادی دارم. به خیلی از بچه ها قول دادم که به اتاقشون سر بزنم و جواب سوالاتشون را بدم. به خواهران قول جلسه چهارم طرح ریحانه دادم. به دفتر امام جمعه محترم قول سخنرانی شب ولادت امام جواد در مسجد المهدی دادم. باید به بچه های دانشگاه جهرم جواب بدم که آیا میتونم وفات حضرت زینب سلام الله علیها برم جهرم یا نه؟ باید این هفته کاری کنم که برنامه های اعتکاف مسجد دانشگاهمون از هرسال متفاوت تر باشه. باید به بچه های بسیج در برنامه یادواره شهدا که آخر هفته داریم و حتی نمازجمعه را هم در جوار مزار شهدای گمنام دانشگاهمون برگزار میکنیم فکر و کمک برسونم. و کلی کار دیگه که ان شاء الله و به یاری خدا باید انجام بدم.


از همه کسانی که دارن این متن را میخونن خواهش میکنم بیایید برای این هفته چندتا قول به هم بدیم:


1- زود عصبانی نشیم و از کوره در نریم و نفس عمیق بکشیم و رد بشیم.


2- اگه کسی خواست غیبت مردم بکنه، باهاش برخورد کنیم.


3- نماز اول وقتمون ترک نشه.


4- روزی حداقل یه ربع ورزش کنیم.


5- اول فکر کنیم. بعدش هم فکر کنیم. سپس مزمزه کنیم. آنگاه حرف بزنیم و امضا کنیم و انجام بدیم.


هفته خوب و خوشی برای همه تون آرزومندم .


التماس دعا








صفحات :
|  <  1  2  3  >  |