سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 540499
  • بازدید امروز: 3
  • بازدید دیروز: 226
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،


سلام همراهان


دیشب تا دیر وقت با دو تا از رفقای حوزه بیرون بودیم. جاتون خالی رفتیم پارک گود ! (حالا اسمش هر چی هست کاری نداریم)


وقتی داشتم بر میگشتم و توی ماشینم تنها بودم ، با خودم درباره تفریحات حلال فکر میکردم و اینکه چرا خیلی از مردم وقتی میبینن که چندتا بچه مذهبی توی پارک دور هم نشستن و دارن شام میخورن، با اینکه جلب توجه هم نمیکنن ، بعضی وقتا یه جوری نگاشون میکنن که نگو و نپرس.


جوری میشه که آدم از بس نگاش میکن احساس خوبی بهش دست نمیده.


با اینکه ... 


هیچ چیز مثل گناه نمیتونه دل آدم را به معنای حقیقی بگیرونه و احساس بدبختی را سراغ آدم بیاره.


هیچ چیز مثل گناه نمیتونه احساس های خوب را از آدم بگیره و کام انسان را تلخ کنه. مخصوصا اگه ذره ای وجدانت هنوز زنده باشه و با دست خودت چالش نکرده باشی.


هیچ چیز مثل گناه نمیتونه فرصت های کوچک طلایی را از آدم بگیره و به جاش خاکستر یه دنیا اندوه روی دل آدم بذاره.


هیچ چیز مثل گناه نمیتونه انسان را یه توجیه گر حرفه ای بار بیاره جوری که اولین کسی که توجیه دروغ را باور کنی خودت باشی.


هیچ چیز مثل گناه نمیتونه ارزشت را جلوی بقیه نیست و نابود کنه و از کوه شخصیتی که از خودت جلوه دادی یه کاه بسازه.


هیچ چیز مثل گناه نمیتونه اعصاب آدمو خراب کنه و ما را از چشم خودمون بندازه.


تفریح که گناه نیست.










سلام دوستان ، آدینه شما بخیر


بالاخره بچه های ملّت و دولت ایران، برای انجام رسالت سنگینشون درباره مذاکرات هسته ای به لوزان سوئیس رفتند که شاید بهار سال 1394 ، بهار مذاکرات نفسگیر ایران با 5 +1 باشه.


از انصاف که نگذریم ، کار بسیار سختی به عهده بچه های طرف ایرانی هست و خدا کمکشون کنه و انشالله بتونن مدافع خوبی برای عزّت و شرف ایران و ایرانی باشند همونجور که تا الان بودن و حضرت آقا هم از همشون تشکر کرده بودند.


در این روزهایی که ما داریم تعطیلات را سپری میکنیم و خوش میگذرونیم، دل تو دل بچه های مذاکره کنندمون نیست و باید اینو بپذیریم که نمیشه کسی را به دل میدون فرستاد اما پشتش را خالی کرد و یا ازش حمایت نکرد.


نمیشه مدام بهشون گیر داد که چرا از روند مذاکرات، اخبار و اطلاعات دقیق در اختیار ملت و نماینده های مردم قرار نمیدن؟ چرا که اصل این موضوع به سازمان امنیت ملی برمیگرده و با صِرف قرار دادن پرونده هسته ای در وزارت امور خارجه نمیشه توقع داشت که همه هست و نیست این مسئله مدام از تریبون ها پخش و نشر بشه.


نمیشه بعضی حضرات مجلس و سخنرانان به اصطلاح استراتژیست ما مدام از غولی حرف بزنن که حتی خودشون هم ندیدنش و فقط با این تیپ تعاریف ، توی دل مردم خالی بکنن و وزیر و سفیر این مملکت را ترسو و بزدل و بی غیرت و .... معرفی کنند. بالاخره دلواپسی حدی داره و نباید سبب نادیده گرفتن تقوا و مصالح امنیتی و ملی وامثال ذلک بشه. ضمن اینکه خدا نکنه با گارد گرفتن جلوی بچه های خودی، شهوت شهرت کار خودش را بکنه و زبان و قلم ، جوری بچرخه که نباید بچرخه.


آقایون به جای گمانه زنی ها باید به مردم بگن که : همه  چیز در گرو این مذاکرات نیست - همه چیز در گرو اراده ملت و تدبیرات حکیمانه حضرت آقاست - ما فقط درباره هسته ای مذاکره میکنیم و لا غیر - ما همچنان اعتمادی به دشمنانمون نداریم - ما بلدیم کری و هر کس دیگری را با خودمون همراه کنیم جوری که از خداش باشه که با ما قدم بزنه - بالاخره مذاکرات داره با تصمیم و تدبیر مستقیم رهبری اداره میشه و جای دلواپسی نداره مگر اینکه خوشمون بیاد که کلا نگران باشیم- در غرب هم اخبار خاص و امنیتی مربوط به مذاکرات ایران اعلام نمیشه - بالاخره باید طرفین در یه جاهایی کوتاه بیان تا بشه توافق کرد وگرنه کسی عاشق چشم و ابروی کسی نیست و ...


آقای دکتر روحانی ریاست محترم جمهور و هیئت مذاکره کننده هم لابد میدونن که : اشتباهه که فکر کنیم در مذاکره جای مسائل و مباحث آرمانی و ارزشی نیست - اصل رفتار و تصمیمات هر کسی به اساس اصول پذیرفته شده ارزشیش هست - با آدم دلواپس و نگران ، حالا به هر دلیلی ، تندی و پرخاش نمیکنن-  نباید تمام انرژی و فرصت های طلایی دولت را فقط برای مسئله هسته ای خرج کرد - تا مسئله ای قطعی نشده و نتیجه ی مطلوبی نگرفتیم فورا نامه و پیام تبریک و تهنیت صادر نکنن - نباید بچه های نطنز و دیگر مراکز و تاسیساتمون پس از پایان قرارداد ، دیگه قراردادشون تمدید نشه و یا تعدیل نیرو بشه - جوری جلوه ندن که مردم فکر کنن با حل شدن مسئله هسته ای حالا به هر نحو ، همه چیز حل میشه و فقط ظهور آقا امام زمان میمونه و ...


خلاصه مسئله هسته ای برای ما مهمه اما نه به قیمت دست بر داشتن از دشمنی و بغضمون نسبت به آمریکا و اسرائیل - نه به قیمت تامین امنیت اسرائیل - نه به قیمت باز کردن پیچ و مهره های تاسیسات فردو و ... - و نه حتی به قیمت افزایش تحریم ها - نه به قیمت شکاف در جبهه انقلابی ها - نه به قیمت افتادن ایران از چشم مظلومان جهان به عنوان سمبل مقاومت - نه به قیمت یک تار موی بچه های حزب الله لبنان - نه به قیمت دریده شدن پرده های محبت و حیا بین دولت و مجلس - نه به قیمت توهین های مکرر به یکدیگر و ...


انشالله خدا کمک کنه تا بتونیم از این پیچ تند تاریخی هم به سلامت عبور کنیم.


آقا تعارف که نداریم ! بالاخره باید سه چهار تا کشوری که خودشون را جامعه جهانی میدونن ، زندگی با ایران هسته ای را یاد بگیرن. چون شاید فرآورده های فردو و کرج و نطنز و ... را اونجوری کنترل کنیم که اونا میخوان اما نمیشه به بچه مردم بگیم که تحقیقات هم نکن و حتی بهش فکر نکن و مقاله هم ننویس و اصلا فکر کن تا حالا همش خواب دیدی! بالاخره ما به تحقیقاتش جهت منافع صلح آمیز مثل انرژی های جایگذین و صنعتی و پزشکی رسیدیم و داریم پله پله ، ساعت به ساعت پیشرفت میکنیم. اما خب! رهبر انقلاب فتوا به تحریم طراحی و ساخت بمب اتم داده اند نه فتوا به تحریم هرگونه مطالعه و پیشرفت در جهت استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای.


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


الهم انصر الاسلام و اهله و اخذل الکفار و المنافقین.


اللهم ایّد جیوش المسلمین و احفظ قائدنا الخامنه ای.









سلام ، صبحتون بخیر


امیدوارم با فکر کردن به آخر تعطیلات و غروب سیزده به در و اینا ، باقی مانده تعطیلات را به کامتون تلخ نکنید.


هرچند واسه یکی مثل من ، این روزا فقط سر کار نمیرم وگرنه با هجم مطالب پروژه هایی که برداشتم و پایان نامه دکترا و مهمونی های نرفته و مراجعات و ... ، همچین تعطیل هم نیستم!


عزیزان! درباره سخنرانی در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در یادمان یاس کبود ، پیام های تقدیر و تشکر فراوانی به دستم رسید که جا داره همین جا از لطف همه عزیزان تشکر کنم. اما به نظرم رسید که چندتا نکته را خدمت کسانی که تشریف داشتن عرض کنم:


اول اینکه من فقط تونستم شش خط اول حدیث کساء را شرح بدم و بقیه اش موند. لذا به همین روش که ارائه دادم ، خودتون میتونید مطالعه بفرمایید. اما لطفا مراقب تحمیل جولان ذهنتون باشید که یه وقت خدایی نکرده چیزی نگید که اصلا نشه اثباتش کرد.


دوم اینکه من هیچ منبعی درباره شرح و بسط و توضیح بیشتر عالمانه و محققانه این حدیث نورانی سراغ ندارم. لذا خدمت عزیزانی که منبع بیشتر درباره شرح این حدیث خواسته بودند عرض میکنم که سلیقه من ممکنه خیلی با سلیقه شما فرق کنه. اما منبعی که من اون را منبع استفاده جهت شرح این حدیث بدونم سراغ ندارم.


سوم اینکه بعد از سخنرانی هایی که ارائه میدم، لطفا تماس نگیرید و خواب هایی که دیدید را واسم تعریف نکنید. چون هیچ کدوم حجت نیست و من هم تمایل و فرصت شنیدن اینجور حرفها را ندارم. حتی اگر دوتا از مادران محترم ..... باشند که عزیزانشون را ....


ممکنه من اون لحظه نتونم بزنم تو ذوقتون اما باور کنید که خواب غیر معصوم، نه سیّد بودن را واسه من اثبات میکنه و نه مجتهد بودن من را. نه دوشادوش بودن من را با حضرات معصومین ثابت میکنه و نه عنایات خاص شهدا و علمای از دست رفته و ....


خدا کنه همش صحت داشته باشه اما لطفا نه واسه من تعریف کنید و نه واسه دیگران. از طرف دیگه ، شیطون و هوای نفس هم بیکار نیست و واسه همه برنامه های خاصی داره و ممکنه از این طریق بتونه فریبمون بده.


چهارم اینکه لطفا تقاضا نکنید که فیش برداری ها و دست نوشته ها را بهتون بدم یا واستون ایمیل کنم. چون اولا من خیلی تلگرافی مینویسم و چیز خاصی دستگیرتون نمیشه و ثانیا هنوز کامل نیست و جای کار زیاد داره. پیشنهاد من اینه که وقتی حرف میزنم، بیکار ننشینید و بنویسید و یا ضبط کنید و بعدش پیاده کنید و یا از مسئولین جلسات صوت یا فیلم جلسه بگیرید.


پنجم اینکه ببخشید اینو میگم اما لطفا کسی تقاضای وقت خصوصی و مشاوره فردی و خانوادگی نکنه. خداشاهده فرصتش را ندارم و از توقعات و تقاضای مردم هم ماشالله خیلی زیاده. اگه به یکی جواب مثبت بدم بقیه هم متوقع میشن. پس لطفا نگید مشکلتون خاص هست و با بقیه فرق میکنه و ...


ششم اینکه از عزیزانی که مجریان برنامه ها هستند خواهشمندم مدت زمان سخنرانی های بنده را کمتر از یک ساعت قرار ندید. نمیگم خیلی چیز بلدم اما اقرار میکنم که سخنرانی کوتاه بلد نیستم و نمیتونم مطالبم را شهید کنم. بالاخره هرکسی یه نقطه ضعف داره. البته اگه بشه به این نکته به چشم نقطه ضعف نگاه کرد.


هفتم اینکه من معمولا منبر خانگی و مجالس سخنرانی خانوادگی شرکت نمیکنم و از سخنرانی در اینطور جلسات معذورم مگر در موارد خیلی محدود. قطعا شما عزیزان لطف دارید و ذره پروری میکنید اما وقتی جواب منفی میدم ناراحت نشید و قسم ندید.


حالا فعلا اینا بیشتر تو ذهنم بود که عرض کنم.


عاجزانه از سروران محترم التماس دعای خیر و ختم به شهادت دارم و یکبار دیگه به خاطر الطاف شما بزرگواران سپاسگذارم.


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.










سلام عزیزان ، عزادارای شما قبول.


دیروز با هزار دل امید و کوله باری از حاجت های مختلف ، پاشدم رفتم سینه زنی.


نوحه دسته ما این بود: باید که چشم شیعه بر من خون فشاند - تا روز محشر قبر من مخفی بماند - اشهد انّ علیا ولی الله.


هرطور فکرش کردم نتونستم ربطی بین این سه جمله پیدا کنم!! بالاخره سینه زدیم و رفتیم اما هیچ ارتباط مفهومی و منطقی که حاوی درس و یا لااقل شعائری از مکتب ما باشه در این نوحه وجود نداشت. البته نوحه بقیه جاها هم تا جایی که من شنیدم تعریفی نداشتا. حالا بگذریم. خدا از هممون قبول کنه!


من همیشه با دعوت کردن از بعضی مداحان غیر بومی مخالف بوده و هستم. نه با فرهنگ ما آشنا هستن و نه رعایت بسیاری از مطالب میکنن.


دوتا مداح دعوت کرده بودن و کلی هم درباره اونا تبلیغات شده بود. اما واقعا موجبات تاسف هر آدم فهمیده ای را فراهم میکرد. از بس اشعار با ریتم های ترانه های اونور آبی خوندن! یکی داشت پشت سر من به بغل دستیش میگفت: این آهنگ شعر هایده نیست؟! اونم تاییدش کرد و خندیدن!


آخه که چی؟ مگه بارها حضرت آقا نفرموده که مواظب باشین تا مسائل ناجور را قاطی اشعار و روضه ها نکنید؟ خب لابد آقا یه چیزی میدونن و دارن میبینن که اینقدر حرص میخورن.


تا یه چیزی هم بگی، میشی بد روزگار و همه چپ چپ نکات میکنن.


هرچی صبح خوش نگذشت، مجلس عصر خیلی خوش گذشت. مجلس عصر خونه یکی از طلبه های خوب حوزه به نام آقای رضا شاکری بود. منبر رفتم جوری که هم به خودم خوش گذشت و هم مردمی که جمع شده بودن، از بس ساکت و مهربون بودن آدم به وجد میومد.


تا دیشب!


دیشب نماز رفتم غدیریه. هروقت نماز را پشت سر حاج آقای دژکام میخونم، آرامش وصف ناشدنی پیدا میکنم. خدا به حق زهرای اطهر سلام الله علیها حفظشون کنه.


بعد از نماز، دیدیم آقای ابوترابی هم اومدن نماز. همه ریخته بودن دور و بر آقای ابوترابی و با ایشون روبوسی میکردن و نوبتی از هم عکس میگرفتن!


دوتا از آقایون هرکاری کردن تا منم برم جلو و .... نرفتم. با اینکه از بعد از اینکه آقای ابوترابی در مجلس جواب علی مطهری را داده بود خیلی ارادتم به آقای ابوترابی بیشتر شده و دوسش دارم اما خوشم نمیاد که برم دور کسی و شلوغش کنم.


برگشتم خونه و تا حدود ساعت 10 . بعدش پاشدم رفتم یادمان یاس کبود که این روزا خونه دوم بیشتر بچه حزب اللهی های جهرم شده. داشتن فرش و موکت جلسات روضه را جمع میکردن.


دیروز دوتا نکته توجهم را بیشتر جلب کرد:


یکی اینکه بخش سازه های یادمان که به خاطر بارندگی آسیب زیادی دیده بود، طی یه صبح تا ظهر به صورت معجزه آسا ترمیم شد و آماده بازدید شد!!! این چیزی جز معجزه نیست!


دوم اینکه معمولا وقتی کارها و برنامه ها تموم میشه، بچه ها حوصله جمع کردن چیزا را ندارن اما دیشب میدیدم که بچه ها دارن مثل روز اول کار میکنن! اینا واقعا نظر شده خود صاحب مجلس اگه نبودن ، با این انرژی کار نمیکردن. دمشون گرم.


فعلا


یاعلی










سلام همراهان


نامه زیر، به قلم «محمد رحیق مختوم» است که به یکی از اساتید دانشگاه ریاض عربستان نوشته شده است:


سلام استاد گرامی


دیشب وقتی به همراه خانواده به مدینه و مسجدالنبی رفتیم، یکی از روحانیون شیعه برای تعدادی از اهالی سودان که به زیارت آمده بودند سخنرانی میکرد. سخنرانیش طول نکشید و پلیس حرم، سریعا آنها را متفرق نمود.


او دست روی نقطه ای گذاشت که تا حالا جواب یا مطلب درست و محکمی درباره اش از اساتید نشنیده ام. او روایت زیر را فقط خواند و توضیح داد:


احمد بن سنان قرمانی دمشقی، در کتاب «الاخبار الدول وآثار الاول فی التاریخ» گوشه ای از فضائل حضرت زهرا را بیان کرده و از جمله این سخن عایشه را در باره حکمت نامگذاری آن حضرت به «زهراء» نقل کرده است:ذکر فضائل فاطمة الزهراء البتول رضی الله عنها: بنت رسول الله صلی الله علیه وآله، کان صلی الله علیه وسلم یحبها، لانها کانت عابدة‌ زاهدة ، وکانت تذکرة له من خدیجة، وکانت لها اسماء‌ لها تدعی بها: احدها البتول، والثانی زهراء، والثالث طاهرة، والرابع مطهرة، والخامس فاطمة. قالت عائشة : کنا نخیط ونغزل وننظم الإبرة باللیل فی ضوء وجه فاطمة وقالت : إذا أقبلت فاطمة کانت مشیتها مشیة رسول الله صلى الله علیه وسلم وکانت لا تحیض قط لأنها خلقت من تفاحة الجنة ، ولقد وضعت الحسن والحسین بعد العصر ، وطهرت من نفاسها فاغتسلت وصلت المغرب ولذلک سمیت الزهراء .


بیان فضائل فاطمه زهرا: وی دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است، رسول خدا او را دوست می‌داشت؛ زیرا او یک انسان عابد و زاهد بود. او یاد آور مادرش خدیجه بود. حضرت زهرا نامهایی داشت که به آن ها خوانده می‌شد:اول: بتول؛ دوم؛ زهرا؛ سوم؛ طاهره،؛ چهارم: مطهره؛ پنجم: فاطمه.


عایشه می‌گوید: ما در شعاع نور صورت فاطمه، در شب تاریک خیاطی ، پشم ریسی و سوزن نخ می‌کردیم. هنگامی‌که فاطمه به سوی ما می‌آمد، راه رفتن او همانند راه رفتن رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) بود. فاطمه هرگز حیض نمی‌شد؛ زیرا او از سیب بهشتی آفریده شده بود. فاطمه، فرزندانش حسن و حسین را بعد از نماز عصر به دنیا آورد، و از نفاس پاک شد و غسل نمود و نماز مغرب را پاک انجام داد؛ از این جهت است که فاطمه ، «زهرا» نامیده شده است.(القرمانی، احمد بن یوسف، (متوفای 1019هـ)، الاخبار الدول وآثار الاول فی التاریخ، ج1، ص256، تحقیق : الدکتور فهمی سعد و الدکتور احمد حطیط، عالم الکتب)


صورت شیعیانی که در گوشه مسجدالنبی دور هم جمع شده بودند پُر از اشک شده بود.


آن روحانی لاغراندام و نحیف، مطالب دیگری گفت که معلوم بود اهل تحقیق و فحص است. او میگفت:


در صحیح بخارى و مسلم و دیگر کتب معتبر آمده است که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود : فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد و غضبناک کند مرا آزرده است : « فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی         (صحیح البخارى ، ج 4 ص 210)


 وفی روایة مسلم : « إنّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها » .


اسناد معتبر و متعدد این روایت عبارت است از:


صحیح مسلم : 7 / 141 . روى الحاکم عن على(علیه السلام) : قال : «قال رسول اللّه(صلى اللّه علیه وآله وسلم): لفاطمة : إنّ اللَّه یغضب لغضبک ، ویرضى لرضاک » . ثمّ قال : هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه.

و همچنین در: المستدرک : 3 / 153     .لیس فیه ذکر خطبة بنت أبی جهل ) فلیراجع : مجمع الزوائد ، ج 9 ص 203 ؛ المعجم الکبیر للطبرانی ، ج 1 ص 108 ، ج 22 ص 401 ؛ تاریخ مدینة دمشق : 3 / 156 ؛ أسد الغابة ، ج 5 ص 522 ؛ الإصابة ، ج 8 ص 265 و266 ؛ تهذیب التهذیب ، ج 12 ص 392 ؛ صحیح البخارى ، ج 4 ص 210 ؛ صحیح مسلم ، ج 7 ص 141 ؛ المصنف لابن أبی شیبة الکوفی ، ج 7 ص 526 ؛ السنن الکبرى للنسائی : 5 / 97 ، ح 8370 ؛ المعجم الکبیر للطبرانی ، ج 22 ص / 404 ؛ الجامع الصغیر للسیوطی ، ج 2 ص 208 ؛ تاریخ مدینة دمشق ، ج 3 ص 156    


اما ماجرا اینجاست که: از طرفى در صحیح بخارى و مسلم نیز آمده است که فاطمه از دست ابوبکر غضبناک شد و تا آخر عمر با وى سخن نگفت: «فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه(صلى اللَّه علیه وسلم) فهجرت أبا بکر فلم تزل مهاجرته حتّى توفّیت         (صحیح البخارى ، ج 4 ص 42 ؛ صحیح مسلم ، ج 5 ص 154) فیه : فهجرته فلم تکلّمه حتّى توفّیت وعاشت بعد رسول اللَّه(صلى اللَّه علیه وسلم) ستة أشهر فلمّا توفّیت دفنها زوجها علىّ بن أبی‏طالب لیلا ولم یؤذن بها ابابکر وصلّى علیها علیّ  . وقرآن مى‏گوید: (انّ الذین یؤذون اللّه ورسوله لعنهم اللّه فی الدنیا والآخرة وأعدّ لهم عذاباً مهیناً(الأحزاب،57)در حلّ این معضله چه پاسخى دارند؟ 


سهیلى از علماى بزرگ اهل سنّت ( متوفّاى 581 ) به همین روایت استدلال نموده که هر کس به حضرت زهرا اهانت کند، کافر خواهد شد : «استدلّ به السهیلی على أنّ من سبّها کفر لأنّه یغضبه وأنّها أفضل من الشیخین(فیض القدیر شرح الجامع الصغیر للمناوی ، ج 4 ص 554)


ابن حجر در توجیه آن گفته: وتوجیهه: إنّها تغضب ممّن سبّها وقد سوّى بین غضبها وغضبه، ومن أغضبه (صلى اللّه علیه وسلم) یکفر.(فتح الباری ، ج 7 ص 82 ؛ شرح المواهب للزرقانی المالکی ، ج 3 ص 205)


مناوى صاحب کتاب فیض القدیر از ابو نُعیم و دیلمى نقل کرده است که حضرت رسول اکرم فرمود: فاطمة بضعة منّی من آذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى اللّه ، فعلیه لعنة اللّه مل‏ء السماء ومل‏ء الأرض(فیض القدیر شرح الجامع الصغیر للمناوی ، ج 6 ص 24 ، ح 8267)


با توجّه به مطالب فوق ، آیا تا کنون نسبت به سخنان ابوبکر که پس از خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیان کرد و بدترین اهانت و ناسزا را نسبت به حضرت على و حضرت صدیقه داد، فکر کرده‏اید: «إنّما هو ثعالة شهیده ذنبه، مرب لکلّ فتنة، هو الذی یقول: کرّوها جذعة بعدما هرمت، یستعینون بالضعفه، ویستنصرون بالنساء، کأمّ طحال أحبّ أهلها إلیها البغی(السقیفة وفدک للجوهری ، ص 104 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید ، ج 6 ص 215 ؛ دلائل الإمامة للطبری ، ص 123)


 در این عبارت ، حضرت على را به روباه و حضرت زهرا را به دم آن تشبیه کرده است!


آیا پاسخ اجر رسالت(قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی) همین بود؟آیا این بود نتیجه آن همه سفارش و توصیه رسول گرامى در حقّ حضرت زهرا؟ آیا چنین کسى شایستگى «خلافت پیامبر»ى که مفتخر به ( إنّک لعلى خلق عظیم ) است را دارد؟










 

سلام عزیزان، عظم الله اجورنا و اجورکم


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی مفهوم زندگی حقیقی


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی محتوا و نمک همه منبرها و روضه هایی که میخونم


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی الگوی همه اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی علت اصلی خلقت


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی سرقفلی حب و بغض خداوند سبحان


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی کلید شفاعتی که در دست همه اهل بیت هست


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی علت صلح امام حسن و قیام امام حسین سلام الله علیهم


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی زنی که روی همه مردان تاریخ را سفید کرد


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی بساط روضه های خصوصی و رحمت خاص الهی


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی همه گم شده هایی که منبری ها ازش دم میزنن


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی بیشتر بودن قدر مخفی از قبر مخفی


حضرت زهرا سلام الله علیها برای من یعنی پاره دل رحمت للعالمین




امشب در یادمان یاس کبود جهرم منبر داشتم. حدود یک ساعت و ربع منبرم طول کشید و فقط تونستم بعضی از نکات شش خط اول حدیث کساء را مطرح کنم. الهی شکر به برکت مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها در طول منبر آرامش خاصی داشتم هرچند الان یه کم گلوم درد میکنه(به خاطر دادهایی که آخر منبر زدم) اما هنجره و گلویی که توی مجلس روضه نگیره به چه درد میخوره؟


امشب فهمیدم که داره چشمام یه کم ضعیف تر میشه چون وقتی واسه روضه عینکم را درآورده بودم، آخر مجلس را تار میدیدم!


چقدر مردم بزرگواری کردن که با اینکه تعداد قابل توجهی سر پا ایستاده بودن، اما کسی کاغذ بهم نداد و واسه طول کشیدن منبر بهم تذکر ندادند. خدا خیرشون بده.


دارالقرآن جهرم انصافا بچه های گُل و خوبی داره و مخلصانه هرسال زحمت میکشن. انشالله خدا کنه واسه فرداشب بتونن بخش سازه نمایشگاه را آماده کنن تا مردم مثل هرسال بتونن استفاده کنن. چون امسال به خاطر شدت بارندگی(الهی شکر) کارها به تاخیر افتاد. خیره انشالله.


یازهرا


 








سلام دوستان ، صبحتون بخیر


دیشب مشکلی برای یکی از عزیزانم پیش اومده بود که سبب شد از حدودای نیمه شب تا ساعت حدود سه و نیم بریم بیمارستان.


چشمتون روز بد نبینه. مخصوصا امیدوارم سر و کارتون به بخش اورژانسش نیفته.


خدا صبر پرستارها و دکترهایی بده که شبانه روز اونجا هستن. مخصوصا خانم ها که مجبورن با وجود تمام صفات و خصلت های ریحانه بودنی که به قول پیامبر اکرم دارن، اما مدام شاهد صحنه هایی باشن که اصلا جالب نیست و دل آدمو به درد میاره.


تصور کنین دیشب توی بیمارستان چه خبر بود که حتی من قسیّ القلب هم ناراحت شدم! ناراحت شدم که یه پسر جوون مثل رخش داشت از درد کلیه مثل مارگزیده ها به خودش میپیچید و بلند بلند ناله میکرد و مدام تهوّع میکرد. یا مثلا یه دختر کوچولوی طفل معصوم اینقدر دست و پاهاش به صورت غیر ارادی میلرزید که بابا و مامانش دست و پاهوشو گرفته بودن که به خودش آسیب نزنه. و یا مثلا مادر یکی از بچه های پاسدار وسط مهمونی سرش خورده بوده به راه پله و افتاده بود زمین و توان حتی نگاه کردن هم نداشت و ...


بالاخره تا سِرُم بنده خدا تموم شد، یعنی حدود ساعت سه و نیم اومدیم خونه مادرم.


بعد از حدود 9 سال دیشب محله اسفریز ، خونه مادرم، یعنی جایی که بیست سال زندگی کردم خوابیدم. دیشب بسیار دلم گرفت و تمام خاطرات اون بیست سال پیش چشمم میگذشت. چقدر با خواهرام اذیت میکردیم. چقدر حرص مامانم در میاوردیم. چقدر شیشه و مهتابی شکوندیم. توی یه کف حیاط، چقدر فوتبال بازی کردیم تا توی کوچه پیش بچه های همسایه نریم. چقدر بادمجون خوم و لیمور خوردیم. چقدر کتابهای شریعتی و سروش و سهراب سپهری و علی صالحی و مظاهری و مطهری خوندیم و هیچی هم نشدیم. چقدر کلاس نقاشی رفتیم و از زیر کلاس خطاطی فرار میکردیم. چقدر از کوچه پیر شبیب و خیابون بهارستان رفتیم مدرسه راهنمایی شهید سلیمی و دبیرستان امام خمینی. چقدر دم در نونوایی خیابون بهارستان معطل میشدیم و از بزرگترین آرزوهام این بود که از شرّ صف های نونوایی نجات پیدا کنم. خلاصه یاد همش بخیر.


کاش یه کم دنیا اینقدر بی رحم نبود و یه کم لذت های کوچیکمون را ازمون نمیگرفت.


مهمون اومد


دارن صدام میزنن


باید برم


فعلا









حضرت آیت الله خامنه ای درباره محدثه، یکی از القاب فاطمه زهرا (س) فرمود: محدثه یعنی فرشتگان بر او فرود می آمدند، با او مانوس می شدند و با او سخن می گفتند.

درباره زهرای اطهر سلام الله علیها، هرچه انسان بیشتر فکر کند و در حالات آن بزرگوار تدبر کند، بیشتر دچار شگفتی خواهد شد.

انسان نه فقط از این جهت تعجب می کند که چطور یک انسان در سنین جوانی می تواند به این رتبه از کمالات معنوی و مادی نایل شود - که البته این، خود یک حقیقت شگفت انگیز است - بلکه بیشتر از این جهت در عجب است که اسلام با چه قدرت عجیبی توانسته است تربیت والای خود را به حدی برساند که یک زن جوان، در آن شرایط دشوار بتواند این منزلت عالی را کسب کند!

هم عظمت این انسان والا شگفت انگیز است، هم عظمت مکتبی که این موجود عظیم القدر و جلیل المنزله را پدید آورده است، تعجب آور و شگفت انگیز است.

شما یک زن را، با همه محدودیت هایی که از جهات مختلف ممکن است برای او وجود داشته باشد - به خصوص در آن دوران ها - در نظر بگیرید و آن وقت ببینید که این بانوی مکرم، چه عظمتی را در آن شرایط، در طول این عمر کوتاه نشان داده است.

البته من از جنبه های معنوی و روحی و الهی آن بزرگوار حرفی نمی توانم بزنم و من کوچکتر از این هستم که آن جنبه ها را درک کنم. حتی اگر کسی درک هم بکند، نمی تواند آن چنان که حق آن حضرت است، او را توصیف و بیان کند. آن جنبه های معنوی، عالم جداگانه ای است.

محدثه یعنی فرشتگان بر او فرود می آمدند، با او مانوس می شدند و با او سخن می گفتند. این، مشخصه ای است که روایات متعددی درباره آن وجود دارد. محدثه بودن مخصوص شیعه هم نیست. شیعه و سنی معتقدند که در دوران اسلام، کسانی بوده اند یا می توانسته اند وجود داشته باشند که فرشتگان با آنها سخن بگویند که مصداق آن در روایات ما، فاطمه زهراست.

نقل شده است که فاطمه زهرا (س) به امیرالمومنین (ع) می گوید ملائکه می آیند و مطالبی را به من می گویند و حضرت علی(ع) به ایشان می گوید وقتی صدای ملک را شنیدی، به من بگو تا آنچه را می شنوی بنویسم و امیرالمومنین، آنچه را که ملائکه به فاطمه زهرا(س) املا می کردند، نوشت و این، کتابی شد که در نزد ائمه ما (ع) هست و مصحف فاطمه یا صحیفه فاطمه نامیده می شود.

* از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهی از خواهران در 25 آذر سال 1371

 








 

سلام دوستان، امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید و نهایت استفاده را ببرید.


ما دیروز کلی جا رفتیم مهمونی. از خونه مرحوم شوهر عمم که اولین سالگردش هست شروع کردیم تا عیادت شوهر خالم که حالشون چندان مساعد نیست و خدا بهشون شفای عاجل بده.


عصر هم کلی مهمون اومد خونمون. چون تنها و بهترین موقعیتی هست که اقواممون را ببینم تلاش کردم بیشتر مهمونیا باشم تا یه وقت خدایی نکرده سبب دلخوری نشه.


امسال تلاش کردم که تا میشینیم بحث از اوضاع جوّی آب و هوا و یارانه ها و کارت سوخت و فلانی فلان کرد و فلانی فلان نکرد و ... مطرح نشه.


از همشون به نحو خودمونی میپرسیدم که : راستی پیام نوروزی حضرت آقا شنیدی؟ شعار امسال چیه؟ سخنرانی عصر حضرت آقا بنظرت درباره چه مطالبیه؟ راستی پارسال مشهد هم رفتین؟ زیارت واسه سال 94 ثبت نام نکردین؟ اوضاع کار و بارتون چطوره؟ راستی بیشتر کدوم مسجد میرین؟ چرا اصفهان پیش ما نمیایین؟ برنامت برای بچه دار شدن چیه؟ احیانا برنامه خاصی برای تجدید فراش نداری؟ (البته واسه حنده) فاطمیه کجاها میری؟ و کلی چیزای دیگه...


میشه سوالات فوق را با لحن مشکوک و فضولی وار مطرح کرد. میشه هم سوالات فوق را با لحنی خودمونی و شیرین مطرح کرد که طرف مقابلت احساس کنه که داره با داداشش حرف میزنه و کلی باهات صفا کنه و آخرش هم برگرده بهت بگه: بیشترین جایی که نشستیم خونه شما بود! خیلی خوش گذشت! راستی شما کی میایین خونه ما؟


بستگی به هنر پرسیدنت داره و جوّ مجلس هم بی اثر نیست. حتی ما دیروز اینقدر دور هم بودنمون خوش گذشت که همه مهمونا گفتن تا خونتون هستیم، کاش نماز مغرب و عشا هم به جماعت میخوندیم.


من معمولا اهل عیدی دادن نیستم و خیلی هم حوصله بچه ها را ندارم اما خداوکیلی بیشتر بچه های فامیلمون حتی اونایی که سالی یکبار همدیگه را میبینیم اینقدر باهم میشینیم و جلوی بزرگترها باهم شوخی و خنده و شعر تحویل هم میدیم که حتی بابا و مامانشون هم کم کم وارد شوخی و خنده هامون میشن و کودکی میکنن.


اما دو تا مطلب سبب شد یه کم دلم بگیره و به فکر فرو برم: یکی اینکه تعداد خانوم های مانتویی داره زیاد میشه. مخصوصا خانمهایی که تازه متاهل شده اند و یا تازه واسه زندگی یا درس از جهرم رفتن. این خیلی بده و دل آدم را به درد میاره. دومیش هم رفتار نامناسب بیشتر والدین با کودکانشون هست. خیلی دردآوره که میبینیم حتی چقدر به راحتی دست روی بچه هاشون بلند میکنن و بهشون توهین میکنن! الان که داره یادم میاد و اینا را تایپ میکنم باور کنید داره سرم درد میگیره. از بس بعضی والدین ناشی هستن و رفتار با بچه ها را بلد نیستن.


بگذریم. هر چند نمیشه به راحتی گذشت.


پیشنهاد میکنم به موارد فوق در طول این روزها و شبها دقت کنین. خیلی چیزا دستگیرتون میشه.


خوش بگذره و انشالله جمع های خانوادگیتون به غیبت و چشم به هم چشمی و حرفای الکی روزمره تلف نشه.


تا بعد










سلام همراهان


پایان سال خوب و آغاز سال بهتری را براتون آرزومندم.


در لحظات آخر سال 93، ذهنم درگیر مطلبی بود که الحمدلله تا حدّی تونستم جمع و جورش کنم اما در حدّ مقاله نشد ولی یاداشت خوبی از آب درومد.


وسط یاداشتی که مینوشتم، به نصایح قشنگی از لقمان حکیم در تفسیر روح المعانی برخورد کردم که از باب برکت تحویل سال خدمتتون تقدیم میکنم:


لقمان حکیم میفرمود:


* اگر در کودکى خود را ادب کنى، در بزرگى از آن بهره‏مند می‏شوى.


* از کسالت و تنبلى بپرهیز، بخشى از عمرت را براى آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.


* با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادرى مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.


* تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.


* بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزله‏ى پلى در نظر بگیر.


* بدان که در قیامت از تو درباره‏ى چهار چیز مى‏پرسند: از جوانى که در چه راهى صرف کردى، از عمرت که در چه فنا کردى، از مال و دارایى‏ات که از چه راهى بدست آوردى و آن را در چه راهى مصرف کردى.


* به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همه‏ى مردم با حسن خلق برخورد کن.


* با همسفران زیاد مشورت کن و توشه‏ى سفر خود را بین آنها تقسیم کن.


* اگر با تو مشورت کردند، دلسوزى خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمک و قرضى درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسى که سنّ او بیشتر از توست، گوش‏فراده.


* نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّى در سخت‏ترین شرایط به جماعت بخوان.


* اگر در نماز بودى، قلب خود را حفظ کن.


* اگر در حال غذا خوردن بودى، حلق خود را حفظ کن.


* اگر در میان مردم هستى، زبان خود را حفظ کن.


* هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن؛ امّا احسانى که به مردم مى‏کنى یا بدى که دیگران در حقّ تو مى‏کنند فراموش کن‏




اول سال جای خود، اما خوش به حال کسی که آخر سال خوبی داشته باشه.


امیدوارم اول و آخر خوشی داشته باشید!(چه گفتم!)








صفحات :
|  <  <<  16  17  18  19  20  >>  >  |