سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 540072
  • بازدید امروز: 57
  • بازدید دیروز: 27
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

حدادپور

سلام. روز به خیر و ایام به کام!

چند جلسه است که در فضای مجازی داریم درباره جلسات خواستگاری حرف میزنیم. متن زیر، خلاصه گفتگوی گروهی مجازی درباره «دومین جلسه خواستگاری» است. از زحمات دوستان گلم تشکر میکنم مخصوصا کاربر محترمی که این متن را واسم ارسال کردند. تقدیم با احترام:


  [9/7،‏ 23:02] حدادپور: سلام به همه دوستان دوست

 [9/7،‏ 23:03] حدادپور: حاضرین در بحث یه صلوات ختم بفرمایید!

 [9/7،‏ 23:04] حدادپور: بچه ها احساس خوبی در این گروه دارم. احساس میکنم وقتم تلف نمیشه و ارزشش داره. شما چطور؟

[9/7،‏ 23:07] حدادپور: خب الحمدلله

 [9/7،‏ 23:10] حدادپور: من لازم میبینم که قبل از شروع بحث امشبم نکته ای عرض کنم: شاید چند نفری از عزیزان از مباحثه قبلیمون برداشت کرده باشن که من ظاهر را بر باطن و ذات طرف مقابلم ترجیح میدم!! خب این برداشت درستی نیست و همه ما میدونیم که باطن ما خیلی مهمتره اما حرفم اینه که از ظاهر نمیشه گذشت چرا که اولین برخورد ما با ظاهر یکدیگر هست.

[9/7،‏ 23:10] حدادپور: پس لطفا ضمن اهمیت دادن به باطن، از چهره و هیکل طرف مقابل هم نباید غافل شد.

 [9/7،‏ 23:11] حدادپور: خب بریم سراغ بحث امشب؟

 [9/7،‏ 23:14] حدادپور: چشم خب تصور کنید که امشب شب دوم ملاقات شما با طرف مقابلتون هست. تصور کنید که از دیدار قبلیتون، شما به اون نمره خوبی دادید و تصمیم گرفتید باز هم ببینیدش.

 [9/7،‏ 23:14] حدادپور: بنظرتون در دیدار دوم بابد چه موضوعاتی مطرح بشه؟

 [9/7،‏ 23:15] حدادپور: واسه اینکه به استرست غلبه کنی چیکار میکنی؟

 [9/7،‏ 23:16] حدادپور: منم با آیت الکرسی احساس میکنم پشتم به کوهه.

 [9/7،‏ 23:17] حدادپور: اره فکر کنین در خونه پسر برگذار میشه.

 [9/7،‏ 23:18] حدادپور: مامانا و باباها در پذیرایی نشستن و دارن از وضعیت آب و هوا و یارانه ها و... حرف میزنن و شما هم در اتاق دارین خصوصی حرف میزنین.

 [9/7،‏ 23:18] حدادپور: بسم الله....

 [9/7،‏ 23:25] حدادپور: آقا وجدانا چرا کسی درباره دستپخت سوال نمیپرسه؟ مهمه خب

 [9/7،‏ 23:33] حدادپور: بچه ها قبول دارین دختر و پسری که واسه جلسه دوم راضی میشن که همدیگه را ببینن، کمترین برداشتی که میشه کرد اینه که حداقل 40 درصد و بلکه 50 درصد همدیگه و شرایط اولیه همدیگه را قبول دارن. نظرتون چیه؟

[9/7،‏ 23:35] حدادپور: خدا خیرتون بده پس خیلی امیدوار کننده است واسه طرف مقابلمون پس باید جوری برخورد کنیم که خیلی تعیین کننده باشه و ابعاد بیشتری از شخصیت و شرایطمون و شرایطش روشن بشه.

 [9/7،‏ 23:35] حدادپور: پس فرصتی برای وقت تلف کردن نداریم

 [9/7،‏ 23:36] حدادپور: پس باید جوری حرف بزنبم و حرف بکشیم که اگه خواستیم تقاضای جلسه سوم کنیم همه برداشتشون این باشه که این دوتا همدیگه را پسندیدند و فقط دارن بیشتر آشنا میشن

 [9/7،‏ 23:36] حدادپور: قبوله یا نه؟

 [9/7،‏ 23:38] حدادپور: مهم ترین موضوع جلسه دوم درباره دوستان و دایره روابط عمومی فرد هست.

[9/7،‏ 23:39] حدادپور: تا اینجاش رفقا حرف خاصی ندارن؟

 [9/7،‏ 23:42] حدادپور: همینطور دختر با حفظ حیا اما باید قشنگ برخورد کنه تا طرف مقابلش بتونه درست تصمیم بگیره

[9/7،‏ 23:43] حدادپور: درباره موسیقی بپرسیم؟ ایده خوبیه

 [9/7،‏ 23:44] حدادپور: عصبانیت خیلی مهمه اینم باید پرسید موافقم

[9/8،‏ 0:09] حدادپور: ببخشید

 [9/8،‏ 0:09] حدادپور: نتم قطع شد

 [9/8،‏ 0:12] حدادپور: خب من چندتا نکته بگم: اولا مهارت کنترل عصبانیت مهمه که خیلیا ندارن

 [9/8،‏ 0:13] حدادپور: پس باید سوال کنیم که شما کی خیلی عصبانی میشید و یا چطوری مهارش میکنید.

 [9/8،‏ 0:14] حدادپور: دوم اینکه بچه ها قبول دارید باید درباره دوستاش جوری نظر ما را جلب کنه که بدونیم زندگیش را فدای دوستاش نمیکنه؟

 [9/8،‏ 0:14] حدادپور: حتی اگر دوستان خیلی مقدس و گلی داشته باشه؟

[9/8،‏ 0:16] حدادپور: سوم اینکه زندگیش را حتی فدای خانواده قبلیش هم نکنه. وگرنه هرروز باید جنگ اعصاب داشته باشم. باید به والدین احترام گذاشت اما حق دخالت بی جا نداد.

 [9/8،‏ 0:16] حدادپور: قبوله یا نه ؟

 [9/8،‏ 0:19] حدادپور: مهندس جان درسته. بخاطر همین من در دانشگاه اینجا دو ترم هست که دارم درباره هنر دوست شدن با شریک زندگی درس میدم.

 [9/8،‏ 0:20] حدادپور: 9603 موافقم. در دین هم درباره استفاده از تجارب دیگران خیلی سفارش شده اما دخالت نه. موافقید؟

[9/8،‏ 0:21] حدادپور: خب اجازه هست دست روی نکته بذاریم که خیلیا دقت نمیکنن،؟!!!!

 [9/8،‏ 0:23] حدادپور: بچه ها من معتقدم باید طبع و مزاج طرف مقابلمون و حتی خودمون را کشف کنیم تا سرمون کلاه نره! میدونید مهم ترین راه برای تشخیص طبع و مزاج چیه؟

 [9/8،‏ 0:25] حدادپور: مثلا پسر و یا دختری که گرم مزاج هستند از دو راه میتونن کشف کنند که آیا طرف مقابلشون هم گرم هست یا نه؟ اول اینکه از خودش بپرسند: حالا اگه البته خودش خبر داشته باشه و یا روش بشه راستشو بگه. دوم اینکه از چهره اش میشه فهمید.

 [9/8،‏ 0:27] حدادپور: بگم چطوری میشه از راه چهره فهمید؟

 [9/8،‏ 0:30] حدادپور: در خانم ها: هرچه لاغرتر و چهره آنها گندم گون و سبزه تر باشه و استعداد چاقی کمتری داشته باشه گرمترن در آقایون: هرچه درشت هیکل تر و قد بلندتر و لاغرتر بودن. سبزه یا سفید چندان تفاوتی نداره هرجند سبزه ها احتمال گرمتر بودنشون بیشتره

 [9/8،‏ 0:31] حدادپور: چطور بود؟

 [9/8،‏ 0:32] حدادپور: اثبات علمی شده

 [9/8،‏ 0:33] حدادپور: نه. تعارض نداره. چون بعضیا غیرطبیعی درشت هستند و یا غیر طبیعی لاغرند.

 [9/8،‏ 0:35] حدادپور: دیگه حالا من از طرف همه روانشناسها و اطبا معذرت خواهی میکنم

 [9/8،‏ 0:38] حدادپور: یه نکته: این علامتها به معنی این نیست که بقیه سرد هستند بلکه به معنی اینه که اینا نسبت به بقیه گرمترند.

[9/8،‏ 0:41] حدادپور: متمم این موضوع اینه که ازش خیلی محترمانه بپرسیم: شما از نیازهای طبیعی از جمله عاطفی و غریزی طرف مقابلتون اطلاع دارید؟ درباره اش مطالعه داشتید؟

 [9/8،‏ 0:42] حدادپور: اره. چرا باید اینو مطرح کرد؟ چون با پاسخ به این سوال میشه بهش نمره قبولی و یا ردی داد؟ مخصوصا برای کسانی که میدونن طرف مقابلشون خیلی مذهبی زندگی کرده است.

 [9/8،‏ 0:43] حدادپور: این حرف را آقای دکتر رستگار معاونت دادگاه خانواده فارس میگفتند.

 [9/8،‏ 0:44] حدادپور: قرار نیست در جلسه خواستگاری بازش کنیم. بلکه همین قدر محترمانه و سربسته بگیم کافیه.

[9/8،‏ 0:46] حدادپور: صرف مطالعه کافی نیست. مهم اینه که اطلاع داشته باشه. همین

 [9/8،‏ 0:56] حدادپور: مخصوصا اینکه بیشتر افراد از طبع و مزاجشون اطلاع ندارن.

 [9/8،‏ 0:59] حدادپور: خب سراغ آخرین نکته جلسه دوم برم؟

 [9/8،‏ 1:03] حدادپور: موافق نیستم که دختر بهمون نمیدن! چون اولا قرار نیست کسی بفهمه دوما اگه نپرسیم و ندونیم چطور میخوایم تصمیم بگیریم سوما چرا نباید از اصلی ترین عوامل طلاق و کدورت ها سخن گفت.

 [9/8،‏ 1:05] حدادپور: این سخته اما کدورت ها و تحمل یک عمر زندگی با سرد مزاج، خداشاهده سختتره.

 [9/8،‏ 1:06] حدادپور: اما اینکه چطور باید جواب داد. اینطوری: مطالعاتی داشتم. انشالله مشکلی پیش نیاد. همین [9/8،‏ 1:06] حدادپور: سخت بود؟

 [9/8،‏ 1:08] حدادپور: 1987 قرار گذاشتیم که همه حرفهای طرف مقابلمون را حمل بر صحت و صداقت کنیم وگرنه سنگ روی سنگ بند نمیشه.

 [9/8،‏ 1:09] حدادپور: بچه ها جون بعلت کمبود وقت اجازه هست آخرین مطلب جلسه دوم را بگم؟

 [9/8،‏ 1:13] حدادپور: سوال آخر: مهمترین حامی هرکس شریک زندگیشه . اما کسی که حسود و یا چشم به هم چشم و یا گاها دروغگو و یا ترسو باشه قطعا نمیتونه ازم همه جوره حمایت کنه. لطفا خیلی بی پرده و راحت بگید تا کجا میتونم روی شما حساب کنم و اگه همه عالم و دنیا زدند توی ذوقم و تنهام گذاشتن، شما تا کجا بامنید؟؟

 [9/8،‏ 1:14] حدادپور: نظرتون چیه بچه ها؟

[9/8،‏ 1:15] حدادپور: هرکسی میتونه بپرسه. حتی خانم ها که معمولا اعتماد به نفسشون کمتره و وجدانا نیاز به حامی دارند.

[9/8،‏ 1:16] حدادپور: اشکال نداره تا بگه تا زمان بگذره اما باید پرسیده بشه

 [9/8،‏ 1:17] حدادپور: 1987 کاملا موافقم اگه مرد حامی نداشته باشه مثل شیر بدون دندون و یال و کپاله

 [9/8،‏ 1:19] حدادپور: بچه ها هرچی بگم چقدر سوالات امشب حیاتی بود و هست بازم کم گفتم.

(یکی از بچه ها پرسی: حاج آقا نکته ای تو این جلسه نیست که یواشکی بفهمیم؟)

 [9/8،‏ 1:23] حدادپور: چرا میترسم بگم

[9/8،‏ 1:25] حدادپور: ولش کن میان میگیرنمون

[9/8،‏ 1:26] حدادپور: آی حال میکنم وقتی التماسم میکنن

 [9/8،‏ 1:27] حدادپور: شوخی کردم

 [9/8،‏ 1:27] حدادپور: خیلی خب چشم به سه تا نکته یواشکی دقت کنین

[9/8،‏ 1:30] حدادپور: اول به تیپ برخورد و اظهار نظرهای مادرش توجه کنید. چون شما با شریک زندگیتون فقط زندگی میکنید اما با مادرش قراره کلنجار برید. قراره مادرش را هم رصد کنید تا بتونید کنترلش کنید. باید مادرش را زیر نظر گرفت تا بفهمیم سطح فکر و شعورش در چه حدی هست.

 [9/8،‏ 1:33] حدادپور: دوم اینکه به سبک زندگی و چیدمان فضای منزلشون اعم از عکس ها و قابها و... دقت کنید. از اون خانواده هایی هستند که مرده هاشون واسشون مهمه و مدام قاب امواتشون را توی چشم آدم فرو میکنن هستند یا عاشق طبیعت و منظره و گل و بلبل و... به بوفه خونشون توجه کنید. یکی از رفقا دیده بود که عکس های بدون حجاب دخترانشون را به راحتی در معرض دید کذاشته بودند. به مبل و تمیزی منزل دقت کنید. خانواده اونا سبک زندگشیون چطوریه ؟

[9/8،‏ 1:34] حدادپور: درسته؟

 [9/8،‏ 1:37] حدادپور: و اما سوم اینکه: به خواهر و برادراش مخصوصا خواهراش توجه کنید. گفتم توجه. نگفتم دقت. چون بالاخره نامحرم عستند. توجه کنید که آیا خواهر بزرگتر و یا مطلقه و یا بی فرزند و یا بدحجاب و یا پررو و ... داره یا نه؟ اگه دیدید به هر نحو از نظر خواهرش ممکنه مشکلی پیش بیاد از همون اول با طرف مقابلتون طی کنید و صحبت کنید. نمیتونم واضحتر از این بگم. افتاد یا نه؟

 [9/8،‏ 1:39] حدادپور: ظاهرا وقتمون تموم شده چندتا دعا بکنم؟

 [9/8،‏ 1:40] حدادپور: چشم بعدا توضیح میدم

 [9/8،‏ 1:40] حدادپور: دعا کنم؟

 [9/8،‏ 1:40] حدادپور: خدابا بحق حضرت زهرا کسی را دچار خانواده بد و یا نفهم و یا مغرور نفرما.

 [9/8،‏ 1:41] حدادپور: خدایا به حق امام حسین همه ما را از شر نامحرم به اسم خواهری یا برادری در امان بدار.

 [9/8،‏ 1:42] حدادپور: خدایا به حق امام حسین ما را جوری تربیت کن که بتونیم نسل شهید، نسل عارف، نسل عاقبت به خیر و نسلی از علمای دین از خودمون به جا بذاریم.

 [9/8،‏ 1:44] حدادپور: خدایا تو را به حق امام حسین قسمت میدم به کسانی که انتخابشون درست نبوده، آرامش و آسایش و عدم خیانت و دوری از ناپاکی و دوری از توجیه گناه عنایت بفرما.

 [9/8،‏ 1:45] حدادپور: خدایا زندگی و همسر و نسل ما را سبب روشنی چشم و دل ما قرار بده.

 [9/8،‏ 1:46] حدادپور: الهی چنان کن سراانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار به حق علی صاحب ذوالفقار

[9/8،‏ 1:46] حدادپور: هرکس از بحث امشب راضی بوده صلوات ختم کنه.

 [9/8،‏ 1:49] حدادپور: راستی آخرین دعا: خدایا نسل آدم مجرد را از روی زمین ریشه کن بفرماااااا

 [9/8،‏ 1:49] حدادپور: بنظرم بحث جلسه دوم تموم شده اگه رفقا سوالاتی دارند فقط پاسخ به سوالات میمونه. همین

 [9/8،‏ 1:53] حدادپور: خصوصی نه لطفا همینجا

 [9/8،‏ 1:54] حدادپور: یه شب مشخص میکنیم که سوالات پرسیده بشه چون امروز و فردا مرخصی استعلاجی دارم شاید فرداشب بدک نباشه.

 [9/8،‏ 1:56] حدادپور: آرام و شاداب و امیدوار باشید. شبتون قرآنی. یازهرا







حدادپور


سلام. امشب شب شهادت امام جواد علیه السلام است. فرارسیدن ایام شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت میگم و امیدوارم در دنیا زیارتشون و در آخرت، شفاعتشون نصیبمون بشه.

متن زیر، به سفارش سایت رهروان ولایت نوشته ام. امیدوارم مورد پذیرش ساحت نورانی حضرتش قرار بگیرد:


اهل علم در نگاه قرآن و امام جواد(علیه السلام)

قرآن کریم درباره علم و تحصیل علم و صفات عالم و متعلم، نکات ناب و مطالب ارزنده ای را ارائه داده است. به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت جانسوز امام جواد(علیه السلام) به عنوان جوان ترین امام شیعه و الگوی شایسته جوانان اهل علم(مانند دیگر ائمه هدی) ابتدا به بیان نکاتی از قرآن کریم در زمینه مذکور پرداخته و سپس نمونه هایی از زندگانی امام جواد(علیه السلام) تقدیم خواهم کرد.

نگاه قرآن به اهل علم

1-     اهل علم بودن کافى نیست، اهل ذکر بودن با ارزش است. (بسیارند افراد دانشمندى که از خدا غافلند) «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» و (اى پیامبر! به آنان بگو:) ما (هیچ پیامبرى را) پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه (آنها نیز) مردانى بودند که ما به ایشان وحى مى‏کردیم، پس اگر نمى‏دانید از اهل اطلاع (و اهل‏کتب آسمانى) بپرسید.

2-     قدرت فهم و درک آیات الهی و معارف بلند دینی به اهل علم داده میشود و زمینه خضوع و هدایت آنان خواهد شد: «وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» و نیز آگاهان بدانند (وحى کدام است و القائات شیطان کدام، و بدانند) که طرح و آرزوى انبیا حقّى است از طرف پروردگار تو، پس به آن ایمان آورند و دل‏هایشان در برابر آن خاضع گردد و قطعاً خدا کسانى را که ایمان آورده‏اند به راه مستقیم هدایت مى‏کند.

3-     اهل علم، اهل قساوت و سنگدل نیستند. چرا که اهل علم در آیه « وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم‏» در برابر «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ»- که در آیه‏ى قبل آمده- قرار گرفته است.

4-    اهل علم، اهل عبرت اند و از دنیا و تاریخ و پیرامون خویش و حتی از سرنوشت فاسقان و کافران درس میگیرند: «فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» پس این خانه‏هاى آنهاست که به خاطر ظلمى که کردند ویران و خالى شده است، و قطعاً در این (کیفر، عبرت‏و) نشانه روشنى است براى اهل علم و آگاهى.

5-    آیات قرآن، بر دل اهل علم مى‏نشیند و این گروه هستند که حقانیّت آن را با تمام وجود درک مى‏کنند: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ» بلکه آن (قرآن) آیاتى است روشن که در سینه‏هاى کسانى که به آنان معرفت داده شده جاى دارد؛ و جز ستمگران آیات ما را انکار نمى‏کنند.

نگاه امام جواد(علیه السلام) به علم و دانش

بذر دانش یکی از مهم ترین سرمایه هایی است که می توان در دل مردم علی الخصوص جوانان کاشت و آن را بارور نمود:

1-    امام جواد(علیه السلام) در پیامی اهمیت علم و دانش را این گونه بیان می کند: «علیکم بطلب العلم فانّ طلبه فریضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بین الاخوان و دلیلٌ علی المروّة و تحفةٌ فی المجالس و صاحبٌ فی السّقر و انسٌ فی الغربة» بر شما باد کسب دانش! چرا که آن برای همه لازم است و سخن از علم و بررسی آن امری مطلوب(و دوست داشتنی) است. برادران (دینی) را به هم پیوند می دهد و نشانه (شخصیت والا و) جوانمردی، تحفه مناسبی برای مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائی است.

2-    از منظر امام جواد(علیه السلام) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روی آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب برای خود برگزیند، دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعی خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد، برای مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایی و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفت هاست.

3-    حضرت جوادالائمه علیه السلام، علم را دو قسمت کرده و می فرمود: علم و دانش دو نوع است: علمی که در وجود خود انسان ریشه دارد و علمی که از دیگران می شنود و یاد می گیرد. اگر علم اکتسابی با علم فطری هماهنگ نباشد، سودی نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شیرین آن را بچشد، از پیگیری آن آرام نخواهد نشست. زیبایی واقعی در زبان (و گفتار نیک) است و کمال راستین در داشتن عقل.»

4-    امام محمد تقی(علیه السلام) علم و دانش را یکی از مهمترین عوامل پیروزی و رسیدن به کمالات معرفی می کرد و به انسان های کمال خواه و حقیقت طلب توصیه می نمود که در راه رسیدن به آرزوهای مشروع و موقعیت های عالی دنیوی و اخروی از این نیروی کارآمد بهره لازم را بگیرند. آن گرامی می فرمود: «أربع خصالٍ تعین المرء علی العمل: الصّحة والغنی و العلم و التّوفیقٌ» چهار عامل موجب دستیابی انسان به اعمال (صالح و نیک) است: سلامتی، توانگری، دانش و توفیق(خداوندی).

 

نتیجه آنکه:

با توجه به نکات ناب قرآنی یاد شده و همچنین سخنان آموزنده امام جواد(علیه السلام) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جوانی بهره گرفته و خود را به این خصلت زیبای انسانی بیارایند و کسب معرفت و علم را سرلوحه برنامه های زندگی خود قرار دهند.

 



- انبیاء، 7

- حج، 54

- همان

- نمل، 52

- عنکبوت، 49

- بحارالانوار، ج 7، ص 80.

- کشف الغمه، ج 3، ص 193

- معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکی، کتابخانه مرتضویه، تهران، 1394 ق، ص 41







حدادپور


سلام. صبح اولین روز بهترین هفته عمرمون بخیر !

معروفه که گربه ها از لوس ترین جانداران هستند. هر جا از در بیرونشون کنی از پنجره میپرن داخل! لوس تر از این اینه که این رفتار، دامنگیر بعضی از ما آدما هم شده!

چند وقته که شاهد عرضه اندام کسانی هستیم که در جلسات و همایش های رجال درجه دو و سه دولتی به هر عنوان شرکت میکنند و با اونا عکس می اندازند و حتی طبق شهادت شاهدین، نوبتی در ردیف اول جلسه و سالن مینشینند و گوشی تلفن همراهشون را به همدیگه میدهند و از هم عکس میگیرند و کارهای ناشایستی از این دست.

هرجور فکرش میکنم میبینم درست نیست. حالا یکی مثل من پیدا میشه و اینجوری رک و بی پرده حرف میزنه. اما خیلیا میخندند و تمسخر میکنند. آدم باید خودش حالیش باشه و چوب حراج به آبروش نزنه.

دوستان! جسارت نباشه اما اگه به اینجور آدما برخورد کردید خیلی آرام بهش تذکر بدین. شاید هنوز نمیدونه که: دوربین ظاهرش جذابه اما آدمای بی نمک را بانمک نمیتونه نشون بده! جلسات و همایش ها اسمشون بزرگ و سنگینه اما آدمای سبک و کوچیک را نمیتونه گنده بکنه! ردیف اول مجلس و کنار مدعوین ویژه، توی چشم هست اما ناکَس کَس نمیگردد به این جلو نشینی ها! هر عکسی سبب به یادگار موندن نیست و چه بسا عکسهایی که فقط چندش و تمسخر به یادگار بذاره!

اسباب بزرگی اگه فراهم نشه و فقط آدم بخواد خودش را جای بزرگان جا بزنه و بنشونه، مضحکه دست این و اون میشه. اما برای اینکه حداقل کسی نگه پس چرا بهشون یاد نمیدید تا یاد بگیرن، چند تا نکته را عرض میکنم:

اول اینکه لطفا به دوربین نگاه نکنید چون خیلی ضایعه  و یا لازم نیست تا متوجه دقت دوربین روی خودتون شدید فورا دست و چهره و نگاهتون را عوض کنین

دوم اینکه تا دعوتتون نکردند در جلسات شرکت نکنید تا طفیلی محسوب نشید. مخصوصا اگه جلسه تاسیس حزب جدید باشه و واسه همه دعوت نامه اومده باشه جز شما!  و یا جلسه رونمایی از کتاب یکی دیگه باشه و شما بخوای با اصرار خودت روی سِن بری و...

سوم اینکه با کسی که به شما اجازه نشستن سر میز و یا کنار شخصیت ها را نمیده باهاش بحث و اصرار نکنید. مثل عزیزی که هر وقت شخصیت های روحانی را جایی دعوت میکنند، ایشون باید حتما دوشادوش اون عالِم راه بره و بنشینه و به زور در همه عکسها باشه. حالا میخواد کسی خوشش بیاد یا کسی خوشش نیاد.


چهارم اینکه یکی از آفت هایی که گریبانگیر بعضی اعزه روحانی و سادات هست اینه که تصور میکنند همیشه باید صدر مجلس باشند. یه بنده خدایی هست تا وارد هر مجلسی که میشه، همه میدونن که فورا میره ردیف اول و جوری جلوشون میایسته و با صدای بلند سلام میکنه که بنده خداها از خودشون خجل میشن و مجبورا که جلوی اون فرد بلند بشوند و بایستند و حتی جاشون را هم به اون بدهند! خب چرا؟ دوس داری بهت بگن زینت المجالس؟

پنجم اینکه اگه مسئول جلسه نیستید لازم نیست که دنبال گیرآوردن میکروفن و تحویل دادن تکرار مکررات به مردم باشید. اصرار نکن و سنگین بشبن سر جات. میکروفن طلب نکرده همیشه مراد نیست حالا چه برسه به اینکه عادت کرده باشی بری بالا و بگی: بسم الله الرحمن الرحیم! من از طرف مسئولین جلسه تقدیر و تشکر میکنم از همه مدعوین محترم! و همچنین تقدیر و تشکر میکنم از شما مردم عزیز و همیشه در صحنه که با حضور چشمگیر خودتون به این مجلس رونق دادید! همچنین لازمه که تشکر کنم از خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و جانبازان هشت سال دفاع مقدس که اگر آن عزیزان نبودند معلوم نبود که چی میشد! و جا داره یادی کنیم از امام راحل و مقام معظم رهبری و دولت خدمتگذار و آقای دکتر حاج عبدالله نماینده محترم مردم شریف شهر قله قاف که نماینده شون را فرستادند و همچنین از اساتید خودم آقایان دکتر بوق و مهندس بوق و حجت الاسلام صلوات که هر چه داریم و نداریم از قدوم مبارک ایشان است و خدا رحمت کنه مرحوم پدرشون و پدر پدرشون و پدر پدر پدرشون و...

آقا بس کن. عکس سلفی گرفتنت هیچ! به زور ردیف اول نشستنت هم هیچ! دیگه میکروفن دست گرفتنت چیه؟ دیگه تکرار مکررات تحویل دادنت چیه؟ دیگه چرا خودت را شیرین میکنی؟ چرا با همه روبوسی میکنی؟ چرا فکر میکنی مردم آره؟!

خدایا! از شهوت شهرت و تملق و خود خیلی انگاری و احساس بیوتیفول به تو پناه میبرم!

تو عزیزی و خوشا به حال کسی که تو عزیز کرده اش باشی.

و بدا به حال اونی که بخواد عزت را از چشم و دهن مردم گدایی بکنه!

التماس دعا / یازهرا







سلام. روز بخیر و ایام به کام!

دو سه روز پیش با تعدادی از عزیزان دانشگاهمون به اردوی یک روزه باغ ابریشم اصفهان رفتیم. جاتون خالی. بسیار خوش گذشت.

تعدادی از بچه ها در خارج از کشور تحصیل کرده بودند و تعدادی از اونا هم در دانشگاه های خوب مملکت خودمون درس خونده بودن.

جلسه حلقه معرفتی که برگزار شد حدودا دو ساعت طول کشید و انصافا بچه ها مباحث قابل تاملی مطرح کردند. بعدش هم فوتبال و تنیس و نماز و نهار و استراحت و...

از علی عزیزم تشکر میکنم که همیشه به من لطف داره و اینبار هم زحمت عکسها و فیلم اردو را کشید. انشالله به سلامتی از مشهد برگرده و بتونه از امام رضا یه همسر خوب و شایسته هم بگیره.

حدادپور

حدادپور

حدادپور


حدادپور

حدادپور








دارالتحفیظی ها سلام


در زندگیم خیلی اهل حسادت و غبطه خوردن نبوده و نیستم الحمدلله. اما معتقدم اگر هم قرار باشه به کسی غبطه بخورم باید به شماها غبطه خورد. چون در بهترین دوران زندگی جوانی و اوج سرحالی و نشاط، در حال حفظ و حمل تنها کتاب مقدس آسمانی هستید که قرار نیست تا قیام قیامت تحریف بشه. قرار نیست حرفی بالاتر از اون حرف نازل بشه و اصلا کسی نمیتونه حرفی مثل اون بیاره چه برسه به اینکه بخواد بهتر از اون حرف بزنه. پس شما حافظ و حامل بهترین کلمات و حرفهای دنیا و آخرتید.


اگر بچه های بیت النور جهرم نبودید، اگر انتخاب شده های خود قرآن نبودید، اگر اهل نبودید و شیر پاک و لقمه حلال والدینتون و تلاش های فردی و مجاهدت های شخصی شما نبود، الان هم بچه های جهرمی امام هادی(سلام الله علیه) نمیشدید. من خیلی فکر کردم تا به این تعبیر درباره شما رسیدم: بچه های جهرمی امام هادی(علیه السلام)!


نمیدونم میدونید یا نه؟ سیزده قرن پیش، درباره امام هادی و امام عسکری شبهه بی سوادی و بی فرزندی علم کردند!! اما این دو امام همام در جهت پاسخ به شبهه اول، با استفاده از آیات قرآن حکیم و معجزاتشان، بیشترین معجزه ها را در بین اهل بیت به خودشان اختصاص دادند. خداوند هم شبهه عقیم بودن آن امامان را با زمینه چینی درباره ولادت امام عصر ارواحنا فداه برطرف نمود. شما واجبه که در مسیر علوم وحیانی قدم بردارید و با تبلیغ عملی و دور از ریا و خودبرتر بینی، فرزندان صالح امام هادی را زیاد و زیادتر کنین. فرزندان امام هادی، فرزندان حامل قرآن و حافظ دین و ناصر شریعت اند. پس بسم الله...


چند تا کلمه رک و بی پرده باید عرض کنم:


1-خانم های دارالتحفیظ! شما را به حضرت زهرا قسم میدم که از بحث ها و حاشیه های دخترانه و لوس شدیدا پرهیز کنید. آفت جلسات علمی خانم ها، حاشیه های آن است. اینکه کی کجاست؟ چرا میاد؟ چرا نمیاد؟ چرا با اینه؟ چرا اینو گفته؟ چرا اونو نگفته؟ ازدواج کرده؟ عقده؟ چیکاره است؟ این آقای فلانیه؟ چیکاره خانم فلانیه؟ تیپ آقای فلانی چرا اینجوریه؟ تیپ نگاه کردن خانم فلانی چرا اونجوریه؟ ..... قسمتون دادم به حضرت زهرا از این حرفهای بی سر و ته پرهیز کنید. شما اومدید قرآن حفظ کنید و برید! پس حفظ کن و برو!


2-آقایان دارالتحفیظ! شما را به امام حسین قسم میدم که کاری نداشته باش صالح حیدری چند سالشه؟ پایه چنده؟ خونشون کجاست؟ کی به عنوان ریاست تعیینش کرده؟ باباش و کاکاش کی هستند؟ چرا خوشتیپه؟ چرا موتورش فلان جوره؟ کی از خودش قرآن میپرسه؟ پول از کجا میاره؟ جلسه خانم ها کی اداره میکنه؟ ..... به من و تو چه؟ تو را به امام حسین قرآنت را حفظ کن و برو! (ضمن اینکه حالا بماند که همین آقا هم مقروض مردمه و هم داره از زار و زندگیش مایه میذاره.)


3-بعضی از روحانیت و طلاب محترم! دیدید که دارالتحفیظ گرفت! دیدید که همین چند تا پسر جوون با انگیزه سطح مقدماتی حوزه کاری کردند که شما مبسوط الیدها و درس خارج خونده ها دارید از هنرنماییشون انگشتتون را میگزید! بالاخره یه روز رفتید نشستید و گفتید: «دفتر و دستک راه انداختند» اما امروز فرزندانتون دارند همونجا قرآن خون میشوند. این کار گرفته و داره به اوج بالندگیش میرسه. پس دیگه با آبروی خودتون بازی نکنید. دیگه سنگ اندازی نکنید. هرچی در کار من و کلاسها و دوره های من سنگ اندازی کردید و چوبش را هم خوردید دیگه بسه! اما پیشنهاد میکنم با امام هادی و بچه هاش در نیفتید! امام هادی مثل من نیست. با کسی شوخی نداره. حداقل تایید نمیکنی نکن! اما زبون بد هم نذار!


4-صالح حیدری عزیز! یادته خونه آشیخ جعفر مصلی نژاد بهت چی گفته؟ گفتم این گوش در، اون گوش هم دروازه! حالا اولشه. تن و دنده خودت را پهن بگیر! من هم موقعی که میخواستم شروع کنم یه جَوون کت و شلواری پایه 7 حوزه بودم. خون دل خوردم، تهمت ها شنیدم، با آبروم بازی کردند، شیشه های خونمون را زدند شکوندند، تهدیدم کردند، زن های طلبه ها خانمم را منزوی کردند، اما .... یه روز برای مرحوم آیت الله شب زنده دار این ها را تعریف کردم. بعد از اینکه این حرفها را زدم، آقا فقط فرمود: «خوش به حالت! معلومه که داری درست میری.» الطاف خاص الهی وقتی شامل آدم میشه که بدونه داره درست میره و دل از بنده هاش هم بریده باشه. من وقتی از همه چی دل بریدم، تازه معمم شدم. تازه فهمیدم چجوری باید کار کرد که فردای قیامت شرمنده قرآن نشیم.


صالح جان! مسیر همینه که داری میری. حالا اگه حرف من واست مهمه، من دارم میگم مسیر همینه. تیمت را قوی بچین. به حرفهای خاله زنک بازی گوش نده. همینطور که تا الان گوش ندادی. به راحتی اخراج کن. گناهش گردن من. اگه دیدی کسی این کاره نیست و حتی مضرّه، ولش کن. میدونم که به خوبی آگاهی که دلسوزی حدی داره. پس به راهت ادامه بده اما درس و اجتهادت هم شهید نشه.


بچه های دارالتحفیظ! بهتون غبطه میخورم و براتون دعا میکنم.


مخلص همتون


 

یازهرا








حدادپور

سلام دوستان عزیز

متن زیر، گفتگویی است که چند شب پیش در یکی از گروه های مجازی درباره جهرم انجام گرفت. پیامها تقریبا حدود 500 پیام بود که فقط پیامای خودم را اینجا میذارم   :


بعد از اندکی حال و احوال با بچه ها ...

[9/4،‏ 1:03] حدادپور: اگه بگم هفته قبل لابه لای کار، به هییت علمی های اینجا روی چه کلماتی باهاشون کار میکردم از خنده روده بر میشین...

 [9/4،‏ 1:07] حدادپور: کلمات جهرمی! تصورش کنین طرف هییت علمی و اصفهانی هست و رفته سر کلاس و به دختر تهرونیه با لهجه جهرمی برخورد کرده!

[9/4،‏ 1:09] حدادپور: خب حالا از این حرفها که بگذریم، پیشنهاد میکنم که از طبیعت کوه جهرم و آرامش آلونی(قبرستان فردوس) و معنویت تپه شهدا غافل نشین.

. [9/4،‏ 1:13] حدادپور: منم شنیدم. حاج آقا دژکام واسم تعریف کردن که امامزاده فضل به خواب یکی از متدینین اومدن و فرمودن که من میخوام از جهرم برم!! چون اینجا قدرم نمیدونن.

[9/4،‏ 1:15] حدادپور: الحمدلله الان وضعیت امامزاده فضل بهتر شده. الان نماز جماعت و اینا رونق گرفته. این چیزی که تعریف کردم مال حدود 5 یا 6 سال قبله.

. [9/4،‏ 1:15] حدادپور: بچه ها یه چیز جالب تر یادم اومد!

[9/4،‏ 1:17] حدادپور: از آقای حداد عادل و حاج آقا فرحزاد شنیدم که میگفتن اگه جهرمیا زودتر جنبیده بودند، سومین شهر حرم اهل بیت به جهرم تعلق میگرفت نه به شیراز!!!

[9/4،‏ 1:18] حدادپور: یه چیزی اگه بگم وجدانا هیچکدومتون باورتون نمیشه!

[9/4،‏ 1:19] حدادپور: بچه ها کیا علامه حسن زاده را میشناسن؟

[9/4،‏ 1:22] حدادپور: واسه اونایی که علامه را نمیشناسن فقط همینو بگم که: مرحوم آیت الله قاضی طباطبایی استاد آیت الله بهجت درباره علامه حسن زاده فرموده بودن که ایشان در طول این چهارده قرن لنگه علمی و عرفانی نداشته و ندارند!

[9/4،‏ 1:24] حدادپور: حالا اینو میخوام بگم که آقای صمدی آملی که شاگردشون هستند تعریف میکردن که علامه فرمودند: ارزشش را دارد که کسی حداقل چهل شبانه روز در جهرم بماند و چله معنوی بگیرد!!!

[9/4،‏ 1:24] حدادپور: اینو شنیده بودید؟!

 [9/4،‏ 1:26] حدادپور: اینا همش یه طرف شنیده بودید اولین جایی که تز ولایت فقیه در اونجا به صورت علمی و عملی حتی بهتر از دوران مشروطه پیاده شده جهرم بوده توسط خاندان جلیله حضرات آیت اللهی؟!!!!!!!

[9/4،‏ 1:28] حدادپور: من هنگ میکنم وقتی تصورش میکنم که زمانی بوده که در جهرم، ده تا مجتهد با هم زندگی میکردن!!!

[9/4،‏ 1:30] حدادپور: خوبه دومین سیستم اداری کشور و اولین سیستم اداری فارس در دوران مشروطه در کدوم شهر شکل گرفته باشه؟

[9/4،‏ 1:30] حدادپور: جهرم بوده!!!

[9/4،‏ 1:31] حدادپور: وقتی شیراز هنوز اداره نداشته، جهرم فرماندار داشته!!

[9/4،‏ 1:32] حدادپور: حالا دیگه بماند که نمازجمعه جهرم امسال 102 سالش شده اما نماز جمعه تهران هنوز 40 سالش هم نیست!!!

 [9/4،‏ 1:35] حدادپور: آیت الله جوادی وقتی بچه های طلبه و روحانی  جهرم خدمتشون میرسن، خیلی تاکید میکنند که در جهرم منبر برید و جهرم را رها نکنید. وقتی یکی از دوستان پرسیده بود که چرا اینقدر تاکید دارید، ایشون فرموده بودند: الجهرم و ما ادراک ماالجهرم؟! ینی تو چه میدانی که جهرم چیست؟؟!!!

 [9/4،‏ 1:39] حدادپور: امشب حالم خوب بود اما با یاد جهرم عالیتر شدم خوشبحالتون که جهرم زندگی میکنین!

[9/4،‏ 1:46] حدادپور: بچه ها شما از جهرم چی میدونید؟

[9/4،‏ 1:46] حدادپور: هرکسی یه چیز جالب از جهرم بگه تا بیشتر لذت ببریم.

(بچه ها انصافا نکات قشنگی گفتند که به خاطر اختصار از نقلش صرف نظر میکنم.)

 [9/4،‏ 1:48] حدادپور: راستی اسم جهرم در شاهنامه هم هست!

[9/4،‏ 1:49] حدادپور: راستی یه چیزی بگم مست بشید

[9/4،‏ 1:50] حدادپور: اگه چیزی که جناب ..... گفت راست باشه که البته منم اینو شنیدم، ما طایفه خانم امام حسین میشیم. یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها به بیشتر جهرمی ها محرم اند.

[9/4،‏ 1:55] حدادپور: چون زمان خلیفه دوم به ایران حمله کردند. حضرت زهرا به خواب دختر یزدگرد اومدند و فرمودند که فردا لباست را عوض کن و با بقیه لشکر ایران به سمت عراق بیا. وقتی اسیر شدی ناراحت نباش چون بقیه اش با ما. وقتی ایشون اسیر شدند خلیفه دوم میخواست خانواده یزدگرد را یا گردن بزنه یا کنیزی بگیره. اما امام علی اجازه ندادند.

[9/4،‏ 1:56] حدادپور: و حتی فرمودتد اینا باید ازدواح کنند. حق انتخاب با دخترها شد.

[9/4،‏ 1:57] حدادپور: وقتی نوبت این دختر شد، ایشون دست بر شانه امام حسین گذاشتند و ایشان را انتخاب کردند و گفتند: این همان پسری است که با مادرش به خواستگاری من آمدند.

[9/4،‏ 1:58] حدادپور: بچه ها این جریان را شنیده بودید؟

[9/4،‏ 2:01] حدادپور: خب حق دارین متاسفانه مطالعات تاریخی ما جوونا خیلی کمه

[9/4،‏ 2:06] حدادپور: سینا من اینقدر به تاریخ علاقه داشتم که باورت میشه من برای خریدن تاریخ فلسفه کاپلستون و تاریخ بیهقی و تاریخ جهان از نعل جواهر نهرو ، باورت میشه یک ماه روزه استیجاری گرفتم؟!

[9/4،‏ 2:08] حدادپور: روزه استیجاری ینی کسی که پول بهش میدن تا برای کسی که مرده نماز و روزه بگیره.

[9/4،‏ 2:08] حدادپور: و حتی بعضی موسوعه ها را سفارش دادم که از لبنان واسم بیارن.

[9/4،‏ 2:09] حدادپور: موسوعه ینی مجموعه همه آثار و کلمات که در چندین جلد و تحت یک عنوان چاپ میشه.

[9/4،‏ 2:09] حدادپور: سوریه نداشتن ظاهرا فقط دارالاحیای بیروت داره.

(چندتا از بچه ها پرسیدن که چله معنوی ینی چی؟)

[9/4،‏ 2:12] حدادپور: چله معنوی ینی اینکه کسی به مدت چهل شبانه روز فقط به عبادت و مطالعه بپردازه و 100 درصد از گناه پرهیز کنه و خالصانه با خدا خلوت کنه.

[9/4،‏ 2:12] حدادپور: روزه ها تموم شد. وقتی مجرد بودم تموم شد. نماز استیجاری نداشتم.

 [9/4،‏ 2:14] حدادپور: یه چی میگم اما لطفا نخندینا!

[9/4،‏ 2:15] حدادپور: من وقتی بچه بودم فکر میکردم نیمه شعبان، امام زمان از کوه بونیز ظهور میکنه و جهرم میشه پایتختش!!!!!! مدیونین اگه بخندین!

[9/4،‏ 2:17] حدادپور: فکر کن مثلا ظهور محقق بشه و جهرم هم بشه پایتخت ما میشیم بچه پایتخت!

 [9/4،‏ 2:22] حدادپور: مباحثه امشب هم مثل بقیه شبها به من که خیلی چسبید.

[9/4،‏ 2:24] حدادپور: چندتا دعا کنم بریم.

[9/4،‏ 2:24] حدادپور: خدایا تو را به حق حضرت زهرا امنیت را از این شهر و کشور نگیر

[9/4،‏ 2:25] حدادپور: خدایا اونایی که دارن به جهرم و کشور خیانت میکنند اگه قابل هدایت نیستند پیش چشم مردم خوارشون کن.

[9/4،‏ 2:26] حدادپور: خدایا قدرت و شوکت قبلا جهرم را به جهرن و جهرمیا برگردان.

[9/4،‏ 2:27] حدادپور: خدایا ما را قدردان نعمت جهرمی بودنمون قرار بده.

[9/4،‏ 2:27] حدادپور: خدایا ما را با فرماندهان و شهدای جهرم و امام حسین محشور بفرما.

[9/4،‏ 2:28] حدادپور: خدایا نسل ما را پرافتخارترین نسل دوران ظهور در تاریخ جهرم و جهان قرار بده

[9/4،‏ 2:29] حدادپور: خدایا ارواح طیبه علما مخصوصا علمای انقلابی جهرم را در محضر اباعبدالله دعاگوی ما قرار بده

[9/4،‏ 2:30] حدادپور: خدایا روز به روز جهرم را از نفاق اداری و سیاسی و کشکمش های انتخاباتی دور تر و دورتر بفرما

[9/4،‏ 2:31] حدادپور: این دعا خیلی مهمه: خدایا فرزندان و نسل ما را از بهترین فرماندهان عصر ظهور قرار بده

[9/4،‏ 2:32] حدادپور: خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات!

 

[9/4،‏ 2:33] حدادپور: بحث خوبی شد الحمدلله. مخلص همتون هستم. واسه من کمترین هم دعا کنین. شب خوش یازهرا.








حدادپور

سلام رُفقا. روز شما به خیر و ایام به کام .


ارسطو مینویسه: یه روز از مردی که سوار بر اسبش بود و به سرعت داشت میتاخت پرسیدند: کجا؟ گفت: نمیدونم! از اسب بپرسید. چون این اسب است که داره میتازه نه من!


با خودم فکر میکردم حکایت حال این مرد، حکایت حال بسیاری از ماست که در زندگی به بسیاری از امور دست زده ایم و یا جدیدا دست میزنیم که فقط یک دلیل داره. و اون «عادت» هست. ینی ما سوار بر عادتمون شده ایم و داریم چهار نعل میتازیم اما نمیدونیم قراره تا کی اینجوری بتازیم و به این عادت تکراری ادامه بدیم؟!


مثلا عادت کرده ایم وقتی به هم میرسیم و یا دور هم جمع میشیم، سوالاتی از وضعیت مالی و شغلی و زار و زندگی همدیگه میپرسیم که هیچ ربطی به ما نداره و اگه اون بنده خدا از هزارتا مشکل هم رنج ببره حتی ما قادر نیستیم دلداریش بدیم چه برسه به اینکه بتونیم مشکلش را حل کنیم! فقط عادت کرده ایم که ابتدا به نحو کلی بپرسیم چه خبر؟ بعد از دقایقی میپرسیم: دیگه چه خبر؟ بعدش هم دلمون طاقت نمیاره و راضی نمیشیم و لابه لای این دو مرحله کلی، سوالات ریز بی ربط از زیر و بم زندگی مردم مطرح میکنیم!


و یا مثلا عادت کرده ایم به طور بی رویه کپی برداری میکنیم! خیلی هم با احتیاط و حرفه ای کپی برداری میکنیم. چرا؟ چون معتقدیم بهتر از هیچی هست! چون عادت نداریم خلاق باشیم. سوار بر این عادت هستیم که پُز آثار دیگران بدیم و معلوم نیست کی از این کار خسته میشیم؟


و یا مثلا عادت کرده ایم که اول بدون انتخاب درست رای میدیم و بعدش یا میشینیم الکی توجیه عدم کفایتش میکنیم و این فاجعه را به زمین و زمان ربط میدیم الا به منتخبمون! و یا عادت کرده ایم همه بدبختی های دیگه را هم به اون نسبت بدیم! خب عادت کن درست انتخاب کنی نه اینکه بگی حالا تا ببینیم بعدا چی میشه؟


و یا مثلا عادت کرده ایم فقط پول جمع کنیم و تعداد صفرهای حساب بانکیمون را زیاد کنیم و اسمش بذاریم کار و تلاش و دوری از محرومیت ها و ... اما کلا به اندازه ای که به رختخواب راحت فکر میکنیم به خواب راحت فکر نمیکنیم!


و یا دقت کردین؟ معمولا مذهبیامون به اندازه ای که عادت دارن ادعیه و زیارت و قرآن را تموم کنند و ختم دعا و ختم زیارت و ختم صلوات و ختم قرآن و انواع و اقسام دیگر ختم ها را ابداع کنند و تمومش کنند تا بلکه زندگیشون دگرگون بشه، اما در روش زندگی و چگونه زندگی کردنشون تجدید نظر نمیکنن! عادت کردیم که مشکلاتمون را فقط با ذکر و ورد درستش کنیم و اگه هم نشد بگیم خواست خدا بود!


و یا مثلا بعضی از علما! خب یکی نیست بگه اگه روشنفکری و دقت و نو آوری و حرکت نرم افزاری با سرعت نور چیز خوبیه، پس چرا در خونه و حجره بیشترتون از این خبرا نیست؟ چرا فقط با سرعت نور به چاپ و عرضه کتب و سی دی هایی روی آوردید که تکرار مکررات تلقی میشه؟ به قول قیصر امین پور خدابیامرز: اگر سنّت ماست نوآوری، نگاهی هم از نو به سنّت کنیم!


چرا بعضیامون فقط عادت کردیم سخنرانی دعوتمون کنند و نقد بگیریم؟ چرا به نسیه دنیای مجازی و اثرات بلند مدتش عادت نمیکینم و انواع کارگاه های آسیب شناسی برگزار کنیم؟


حالا اینا به کنار!


چرا عادت داریم ظرف غذامون تموم بشه حتی اگه سیرمون هست؟ چرا عادت داریم از زندگی و روزگارمون بد بگیم و همش تظاهر به فقر و بدبختی کنیم؟


چرا عادت داریم وقتی رای آوردیم پشت سرمون نگاه نکنیم تا انتخاب بعدی؟ چرا عادت کردیم جلوی دوربین کفن بپوشیم اما پشت دوربین کفن کنیم؟


چرا عادت کردیم به شعارهای بلند و تظاهرات طولانی اما در بازار دنبال برندهای کشورهایی میگردیم که تا دیروز در راهپیمایی اگه چاره ای داشتیم به جایشعار مرگ بر.... بد و بیراه بهش میگفتیم.


عادت کردیم که خودمون را متخصص مسائل اقتصادی جا بزنیم و مدام فقط به تاریخ واریز یارانه نقدی ماهی 45 هزار تومان فکر کنیم اما واسه کسانی که در هر لیگ داخلی به اندازه کل سرمایه ما و پدرانمون و نسل و نتیجه مون پول پارو میکنند و آخرش هم معمولا جوانمردانه میبازند (!!!) بریم در ورزشگاه و یا پای تلوزیون با یک کیلو تخمه و پسته نامرغوب تشویقشون کنیم و آخرش هم که معمولا میبازیم خیلی روشنفکرانه بگیم: ما به ناداوری باختیم!!


بیشتر از همه از این تعجب میکنم که عادت داریم که فکر کنیم هر کس بالاست و قدرت داره باید به ادنی دلیلی نقد بشه! اگه همین برجام را طایفه و تیره و ترکه ما امضا کرده بودند که افتخار ملی و دستاورد انقلاب و رهنمودهای رهبری محسوب میشه! اما اگه کسی دیگه دنبالش بوده و امضاش کرده، عادت کردیم که فکر کنیم لابد خیانتی در کار بوده و چرا اینقدر به اشتون نزدیک نشسته و اصلا چه معنی داره که همش پاشن برن وین و مملکت کفر؟! چرا نیان امامزاده داوود خودمون و...


ملت قشنگی هستیم! صفحه ثابت روزانه در روزنامه مون داریم که درباره مسائل اخلاقی هست و صدای بوقش آدم و عالم را کر کرده و هر هفته از آبروی مردم و حسن ظن به مردم و توصیه به تقوای الهی و نظم در امور دم میزنیم اما عادت کرده ایم که اگه کسی یا هنرمندی به هر دلیلی به  خارج از کشور سفر کنه، اول بگیم فرار کرده! بعد بگیم پناهنده شده(نگیم تبعه شده!) بعدش بگیم دستش با ضدانقلاب هم کاسه است و بعدش هم اگه مریض شد بگیم خودش را به سرماخوردگی زده که جلب توجه کنه!


عادت به خندوندن مردم داریم اما اغلب با تمسخر و گناه و غیبت! و یا بعضیا که شبکات ماهواره ای خود را تبدیل به عزاخونه کرده اند و مدام دهه مسلمیه و دهه محسنیه و دهه باقریه و دهه صادقیه و دهه ... درست میکنن و خنده و شادی را از مردم دزدیدند اما اگه کسی خندوانه ساخت اول میگن چرا کچله؟ منظورش چیه که عروسکش از آبادانه؟ چرا الکی میخندند؟ مگه نمیدونن خنده الکی دل را میمیراند؟!! مهموناش سیاسی انتخاب میشن؟ آهنگاش تنده!



خلاصه باید در عادت ها تجدید نظر کرد چرا که قطعا ترک عادت همیشه موجب مرض نیست!


التماس دعا / یازهرا









سلام دوستان، شبتون بخیر، ایام به کام!


اول از همه باید معذرت خواهی کنم که چند روز مطلب ننوشتم. چون در طول این سه چهار شب گذشته، چندتا مباحثه گروهی مجازی داشتیم که بنظرم مباحثه دیشب با موضوع «معیارهای همسر ایده آل» خیلی خوب بود. مباحثه های ما به صورت گروهی و دو ساعته به صورت گفتمان آزاد صورت میگیره. با محاسبه معمولی، حدود هفت جلسه شاید هم بیشتر، بیان مطالب سلسله وار تا دوران نامزدی است. البته بچه ها پیشنهاد دادند که بعضی شبها جلسه پرسش و پاسخ برگزار بشه که منم با محدودیتی که سر رساله دکترام دارم اما قبول کردم و قرار شده که زمانش را بهشون اطلاع بدم.


چرا این حرفها را زدم؟ نمیخوام دلتون بکشه و تقاضای پیوستن به گروه بکنید و... چون نه مدیر گروه هستم و نه چنین قصدی داشتم. بلکه هدفم از بیان این مسئله این بود که بگم شما هم مباحثه کنید. به جای کپی برداری از مطالب گروه های مختلف، ساعتی را به صورت مشخص و با موضوع معین مباحثه گروهی راه بیندازید تا از برکات گفتمان و فواید هدفمندی وقت و عمرتون نهایت استفاده را ببرید. ما هرشب مباحثه نداریمچون وقتش هم نداریم. شما هم هرشب نه، بلکه مثلا هفته ای دو سه شب مباحثه کنید تا ذهنتون فعال بشه و کلی چیز یاد بگیرید.


دوستان! از این حرفها که بگذریم میخواستم امشب چند کلمه درباره آستانه تحمل هر کسی در برخورد با مشکلاتش حرف بزنم. همونطور که میدونید هرکسی یه ظرفیتی داره و تا یه حدّ مشخصی میتونه دربرابر ناملایمات و انتقاد منتقدان و حسادت حسودان و طرفندای رقبا و امثال ذلک تحمل داشته باشه. اما کمتر کسی دقت کرده که چطوری میشه آستانه تحمل خودش را بیشتر کنه. قصد بیان انواع متدهای افزایش و کنترل آستانه تحمل ندارم ولی میخوام روشی را که دارم حدود شش ماه روش کار میکنم واستون بگم تا ببینم نظرتون چیه؟


من فهمیدم که اگه بخوام بشینم و آستانه تحملم را ببرم بالا و انسان خیلی صبوری باشم طول میکشه و باید خیلی وقت پیش این کار را میکردم. اما الان نیاز به روشی دارم که کوتاه مدت جوابگو باشه و بتونم به عنوان یک متد خوب برای ادامه زندگی حرفه ای و کاری (مخصوصا وقتی اطرافم را آدم های باتجربه و سطح سواد بالا و سیاستمدار فراگرفته) روش حساب کنم.


خلاصه بعد از کلی فکر و سکوت و خلوت با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر میخوام کسی که میدونم انسان مضری است را از میدون به در ببرم یا کسی را که بد انتقاد کرده و یا انتقادات بی جا و بی منطقی پراکنده کرده را سر جاش بشونم یا کسی که از دستورات منطقی و قانونی کاریم سرپیچی میکنه را به راه بیارم و یا لااقل حجت را بهش تموم کنم و یا بی ادبی که داره مسخره ام میکنه را خفه کنم و یا کسی که به رقابت منفی با من مشغوله را یه جورایی دست به سرش بکنم و ....... فقط یک راه داره!


فقط یک راه داره: روش دیپلماتیک! راهش اینه که با این افراد وارد مذاکره بشیم. همین.


اصلا هم سخت نیست. فقط کافیه که کم کم یاد بگیریم مذاکره کنیم. حتی اگر انسان حرّاف و سر و زبون داری هم نیستید اما روش های مذاکره را یاد بگیرید.


مذاکره ینی بری باهاش حرف بزنی. ما باید با همه حرف بزنیم. باید هنر نشستن روبروی حتی دشمنمون هم یاد بگیریم.


روش من اینه: فرد مورد نظر را میکشونم کنار و یا اگر در جلسه ای هستیم، وقتی را درخواست میکنم و خیلی آرام و معمولی در جمع باهاش حرف میزنم. اگه آدم خوبی باشه کوتاه میاد و تازه میشه اول رفاقت و همکاری. مثل تجربه ای که امروز ظهر داشتم.

ا

گر هم آدم جالبی نباشه و کُلّا جونش بخاره، در مذاکره، وقتی چهره آروم و کلمات شمرده شمرده و حالت معمولی شما را که میبینه، خلع سلاح میشه! چرا خلع سلاح میشه؟ چون دنبال این بوده که ناراحتت بکنه و حالت را بگیره اما تو این لذت را ازش سلب میکنی.


بچه ها! یاد بگیرید مذاکره کنید. خیلی بُرد داره. فقط با کسی وارد رقابت و یا دشمنی و یا جنگ بشید که خود طرف مقابلتون راه های مذاکره را ببنده و حاضر نشه با شما در خلوت و جمع صحبت کنه. دیگه اینجوری باید راه های مقابله غیر مستقیم را یاد بگیرید که در یک فرصت دیگه توضیح میدم.


بهترین متدهای مذاکره خوب:


1-با فاصله کم باهاش حرف بزنید.


2-خیلی کتابی حرف نزنید اما جوری حساب شده کلمات را به کار ببرید که شیفته بشه.


3-یه کم تعریفش کنید تا ذهنیت مقابله با شما را از دست بده و گیج بشه.


4-بعد از اینکه صورت مسئله را مطرح کردید از خودش جوری راهکار بخواید که حرف شما را تکرار کنه و بشه همون چیزی که شما میخواستید.


5-روی کلمات و دعواهای لفظی خیلی تکیه نکنید و اشتباهاتش را مستقیما متوجه خودش نکنید. مثلا بگید لابد حواستون نبوده که اینجوری گفتید!


شروط زیادی داره اما اینا را رعایت کنید خودش کلی ثمرات داره.


آروم باشید و به جای دعوا و انتقام و تیکه بار هم کردن، فقط به کلمات کلیدی فکر کنید که بتونه طرف مقابلتون را از نظر احساسی به شما نزدیک کنه.


نیاز نیست دست به یقه بشیم و یا تیکه بارش کنیم. همینکه با مذاکره، میدون عمل را ازش میگیرید کافیه.


التماس دعا / یازهرا









سلام به همه همراهان جان.

امیدوارم روز جمعه پرباری سپری کرده باشید.


بعضی بچه ها انتقاد کرده بودند که چرا اون یکی سایت، چندان فعال نیست. به احترام رفقا و با توجه به همه محدودیت های زمانی، سایت www.haddadpour.blog.ir  به روز شده است.


التماس دعا / یازهرا








حدادپور


سلام. صبح روز جمعه بخیر و امیدوارم روز جمعه منفعل و بی ثمری نداشته باشید.

روز جمعه و کلا همه روزهای تعطیل، برای تا لنگ ظهر خوابیدن نیست، برای اینکه بیحال و کسل، مدام روی کاناپه لم بدیم و غر بزنیم نیست، برای اینکه اصلا به وضع و تیپ معمول و آراسته مون نرسیم نیست، برای اینکه بچه ها و کودکان خونمون امروز را بیصدا بازی کنند چون بابا خونه است نیست، برای اینکه خانممون خونه را جارو برقی نزنه چون ما حوصله شنیدن صداش را نداریم نیست، روز بیکار نشستن و با کانال تلوزیون ور رفتن نیست، روز تعطیلی فکر و مطالعه و خلاصه بی ثمر گذشتن نیست...


روز جمعه و هر روز تعطیل، روز به اصطلاح «رِفرِش» فکری و معنوی ما باید باشه. روز خواندن کتابها و صفحاتی که در طول هفته فرصت مطالعه اش را نداشتیم، روز سر زدن به پدر و مادر حتی اگه عمرشون را داده باشن به ما، آراسته ترین روز هفته ما چون داریم با شریک زندگی دنیا و آخرتمون سپری میکنیم، روز گیر ندادن به بچه ها و کودکان تا طعم یه بابای خوش اخلاق را تجربه کنند، روز سر زدن به سایت ها و وبلاگهای ایده پرداز و خوش فکر، روز مرتب کردن میز تحریر و وسایل کیف و جیبمون، روز جواب دادن به پیامکها و تماس هایی که در طول هفته نتونستیم از شرمندگیشون در بیاییم، روز تماس و یا سر زدن به برادرها و خواهرامون بدون هیچ دلیل و بهانه ای، روز رفتن به دامن طبیعت بدون قلیون و دود و آشغال و نامحرم، روز شرکت در سیاسی ترین میتینگ عبادی دینمون یعنی نماز جمعه، روز نشستن پای درددل خانممون، روز ور نرفتن با موبایل و گرو ه های مجازی هنگام حرف زدن با مقدس ترین گروه حقیقی یعنی خانواده، روز محاسبه نفس و حساب و کتاب کشیدن از خودمون بابت حرفها و کارها و نگاه های حلال و حرومی که انجام دادیم، روز خواندن غریب ترین دعای آخرالزمان یعنی دعای سمات که بیشتر مردم حتی به اندازه یک خطش هم خبر ندارن چه گنجی در اون مخفی شده، روز برنامه ریزی برای هفته آینده، روز مَچ کردن با همکارها برای جلسات اولین روز هفته، روز ...


خلاصه این همه کار واسه جمعه و روزهای تعطیل وجود داره. چرا واسه اینا وقت نمیذاریم؟ تعجب میکنم از ملتی که مدام منتظر روز جمعه و آخر هفته و تعطیلات است اما هیچ ایده و نگاه مثبتی جز خواب و انفعال برای اون روز ندارند!


حالا روز توجه ویژه به تنها امام حیّ و حاضر و توجه به آداب دینی و معنوی مخصوص روزهای جمعه و زیارت اهل قبور و مستحب ترین غسل ایام هفته در روز جمعه و روز صلوات بر محمد و آل محمد ... به کنار!


فقط تنها کاری که بعد از یه روز بیکاری و بی ثمری گذراندیم اینه که مدام بگیم: از عصر جمعه بدم میاد! چرا اینقدر دلگیره؟!

 


غافل از این که حدیث داریم که فرمودند: از بیکاری و بی ثمری بپرهیز که روحت را آشفته و خاطرت را مکدّر و زندگیت را بی حاصل میکند.


التماس دعا / یازهرا







صفحات :
|  <  <<  6  7  8  9  10  >>  >  |