گاهی این قدر درگیر امور اجرایی میشیم که از درس های ساده اما عمیقی که از اطرافمون میتونیم بگیریم غافل میشیم .
ناسا چندین ساله که داره برای نجات موجود زنده در شرایط خلاء تلاش و برنامه ریزی میکنه تا بتونه بهترین ایده را آزمایش و سپس به اجرا برسونه. ذهن بچه های هوافضا در شاخه آرایه و نقشه ریزی حسابی مشغول این پروژه شده و سالانه در چندتا از دانشگاه های این مرز و بوم هم مسابقه سقوط آزاد تخم مرغ درون سازه های طراحی شده برگزار میشه که از جذابیت خاصی برخورداره و همه شون تلاش میکنند تا توسط بهترین روش و کمترین زمان و مناسب ترین سرعت، توسط سازه هایی که طراحی و مهندسی کرده اند این سقوط و عملیات نجات را انجام بدهند.
امروز و فردا دانشگاه ما شاهد حضور و رقابت 24 تیم از دانشگاه های سرتاسر ایران هست که خیلی با جدیت و دقت و علاقه دارن باهم رقابت میکنند.
این که گفتم خیلی کم دقت شده ام و گاهی یادم میره که باید از تیکه های پازل زندگیمون درس بگیریم به خاطر سه تا برخورد و سوالات جالبی بود که از سه تا از بچه ها شنیدم:
محسن: حاج آقا کارمون را به هر خوبی انجام بدیم و در هر گروهی باشیم، مهم نیست در چه گروهی هستیم. چرا همیشه فکر میکنیم در گروه مقابل و دیگر گروه ها بیشتر از گروه خودمون خوش میگذره؟!
شهاب: حاج آقا بنظرتون اینقدری که بچه ها برای حفظ تعادل سازه ها برای نجات تخم مرغ تلاش کرده اند، خودروسازها برای تعادل پراید و... و نجات جون آدمها تلاش کرده اند؟
معین: تصورم اینه که قیامت مثل همین نمایشگاه بچه هاست. باید هرچی ساخته و پرداختیم نشون بدیم و همه میبینند. چیکار کنیم که از کاردستی قیامتمون شرمنده نشیم؟ باید دقیقا چطور زندگی کنیم که در نمایش قیامت رودست نخوریم؟
سوالات قشنگ و پر مغزی که فقط باید از دقت و فراست و روح و فکر بلند نسل چهارم انقلاب انتظار داشت.
سلام دوستان گلم! حال و احوالتون چطوره ؟
ببخشید که مدتها نبودم و نتونستم خدمت برسم. حجم مشغله های مختلفی که در جهرم داشتم؛ علی الخصوص منبرهای امازاده اسمائیل به مدت 10 شب، منبرهای حسینیه آیت الله شفیعی به مدت 5 روز، 10 جلسه هیئات مختلف، چهار جلسه سخنرانی دانشگاه ها و...
اینها همه یه طرف... مشغولیت های فضای مجازی و کانال تلگرام و گروه ها و... هم یه طرف. چرا که هر کدومش حکم منبری جدا و مفصل میکنه.
اما دوستان!
خبری که این روزها دلم را بسیار رنجونده و ذهنم را حسابی مشغول کرده، کشتار بیش از سیصد نفر از شیعیان نیجریه و به خطر افتادن جان و سلامتی جناب شیخ ابراهیم زاک زاکی است. ایشان که سبب تشیع دوازده امامی بیش از هفت میلیون نیجریایی شده است، همواره توسط گروه های تندرو و ارتش نیجریه تحت فشار و تهدید بودند. چند ساعت پیش دخترشون گفتند که ایشون زنده هستند اما زخمی شده اند و در خانه امن به سر میبرند. خدا حفظشون کنه و امیدوارم خبرهای خوشی درباره جسم و جان ایشون و خانوادشون و سایر شیعیان نیجریه بشنویم.
یه نکته دیگه هم بد نیست بدونید:
خبر خروج یا تقلیل نیروهای ایرانی در سوریه تکذیب شده است. اتفاقا بناست که اعزامها تشدید و رزمندگان آموزش دیده اعزام بشوند. عملیات بزرگی در راه است و ذلت تروریست ها را خواهیم دید ان شاءالله.
عزیزان! احتمالا کمتر خدمت برسم اما میتونید به کانال تلگرامم بپیوندید تا بیشتر خدمتتون باشم.
التماس دعا/ یازهرا
سلام و شبتون به خیر
دو سه روزی که تا حالا جهرم بودم، بیشتر وقتم در بیمارستان و مطب پزشک و آزمایشگاه بودم. حاج آقای امیری(رئیس دفتر امام جمعه جهرم و داماد ما) به عفونت شدید مبتلا شده بودند که پس از دو سه روز پیگیری و بستری در بیمارستان، حالا یه کم بهتر هستند. یکی از خواهرام هم کسالتی داشتند که که مجبور شدند پس از مراجعه به متخصص، این هفته را مرخصی بگیرند و به درمان و استراحت بپردازند. فاطمه جون هم که دلش درد میکنه و مدام اذیت میشه.(البته وقتی وسط گریه هاش، من باهاش حرف میزنم یه کم ساکت میشه... شاید هم دل من الکی خوشه...)
اصلا در این چند روز نتونستم مطالعه کنم و برنامه خواب و استراحت و تغذیه هم به هم خورده. اما احساس میکنم واجب بوده که جهرم باشم و قدمی برای اقوام و عزیزانم بردارم. خدا را صد هزار مرتبه شکر. مفید بودن و احساس مفید بودن احساس بسیار خوبیه که تا دنبالش نباشی و واسه خودت واجب ندونی که به عزیزانت برسی، درست نمیشه و شکل نمیگیره.
ان شاءالله فردا دانشگاه علوم قرآنی و دانشگاه پزشکی گراش به صورت مجزا برنامه سخنرانی دارم. به خاطر همین امشب نتونستم پیش حاج آقا در بیمارستان بمونم و زحمتش به عهده برادر و داماد خودشون افتاد. مطالبم واسه فردا آماده است و نگرانی از این بابت ندارم اما دوس داشتم فرصت بود و بیشتر تمرکز میکردم و مطالب دیگری هم آماده میکردم تا دستم پُرتر باشه.
با هماهنگی که با بسیج خواهران و هیئات برادران و بعضی دوستان صورت گرفت، تراکم برنامه های دهه آخرم از پس فردا شروع و بیشتر میشه. خدا کنه مریض نشم و حال و روزم اجازه برنامه های با کیفیت بدهد تا شرمنده صاحب مجلس(وجود نازنین مادر سادات، حضرت زهرا سلام الله علیها) نشم.
این دهه چندان فرصتم را برای رفرنس یابی های متعدد صرف نمیکنم و قصد دارم کمی اخلاقی تر مباحثم مطرح کنم. چون اخلاق عقلانی و عقلانیت اخلاقی با رویکرد تاریخ پیامبر اکرم و تاریخ نهضت عاشورا، محور حدود 40 ساعت سخنرانی هست که قول داده ام.
دعا کنید خدا توفیق بده و بتونم حق نوکری را درست به جا بیارم.
التماس دعا/ یاحسین
بالاخره بعد از یک هفته تنهایی زندگی کردن، دیروز صبح ساعت 5 رسیدم جهرم. دوس دارم اگر خدا بخواد و ماموریتی پیش نیاد، تا آخر ماه صفر ینی دو هفته جهرم بمونم. این سفرم علاوه بر بُعد تفریحی و استراحت فکری که نیاز دارم، ان شاءالله چند تا جلسه و سخنرانی هم در دانشگاه علوم قرآنی و دانشگاه علوم پزشکی گراش و چند تا مسجد و هیئت در جهرم هم قول دادم.
پیش از ظهر با طاها رفتیم خرید و یخچال خالی را از غربت در آوردیم... عصر هم به امور منزل و نگه داری از فاطمه جون و کارای شخصیم پرداختم. فاطمه شیرش خورده بود و داشت غُر میزد... برای اولین بار بعد از این سه هفته ای که نبودم و بیش از 90 درصد زندگیش پیشش نبودم، بغلش کردم و تُپ تُپش کردم تا نفسش باز شد و آروم خوابید...
شب به یادواره شهدای محله سنان رفتم و طبق معمول: جلسه با یک ساعت تاخیر شروع شد... سخنران با دو ساعت تاخیر اومد... صندلی های دور و بر هم پر بود از چهره های احتمالی انتخابات آتی و اعضای شورای شهر و رئسای ادارات و...شلوغ شدن الکی دور و بر بعضی ها... ربط بی ربط این جلسه معنوی و عزیز به بعضی مسئولین و سیاسی جلوه کردن...
اما از صحبت های جناب ابوترابی استفاده کردم... از مدح حاج ابوالفضل قناعت پیشه لذت بردم... از دیدن خانواده شهید خانعلی یوسفی چشمم روشن شد... کلیپ زیبای شهید خزایی نژاد...
امروز بعد از مدت ها به نماز جمعه جهرم رفتم. مثل همیشه: نفس گرم حضرت استاد دژکام... خواهران و برادران عزیز نمازگذار... بچه های مدافع حرم... دیده بوسی رفقای هیئتی و بسیجی...
امیدوارم تا جهرم هستم بتونم موثر و مفید باشم و پایان نامه فلک زده ام هم چند خط پیش برود. هرچند با برنامه هایی که دارن دعوتم میکنند بعیده به رساله ام برسم.
اللهم وفّقنی بما تحبّ و ترضی...
التماس دعا/ یازهرا
این چهار کلمه مدام بی تاب ترم میکنند... هر چه از دلتنگی بگوییم، دلتنگ تر میشویم... بهترمان نمیشود... خوشیم به همین حال ناخوشی... گروه های مجازی که در آن عضویم، پر شده از پیام بچه هایی که خودشان را برای اربعین آماده میکنند. قبلا کربلا رفتن چندان عادی نبود... اما این روزها کربلا نرفتن غیر عادی است... امسال خیلی بیشتر از سالهای قبل، زائران با پای پیاده به طرف کربلا میروند... تلاش میکنند که روز اربعین، خودشان را به جمع دیگر زائران امام حسین علیه السلام برسانند...
جمیل و جمال الهی در مسیر اربعین امام حسین علیه السلام به خوبی مشهود است. اربعین این سالها، آیینه زیبای جامعه عصر ظهور است که همه مومنان از هر جا و هر رنگ و هر زبان را دور هم در یک مسیر صراط مستقیم جمع کرده... و اکثر مطالب روایی در باب عصر ظهور را به رخ جهانیان میکشد. همین که همه در یک مسیر اند... کسی به کج راه و مسیر انحرافی تمایل ندارد... همه به عشق ولایت اهل بیت قدم بر میدارند... همه در صراط انسان کامل اند... همه طالب به دم هستند... به فرموده قرآن، فردی و جمعی راه افتاده اند... حتی فکر توشه و آذوقه هم نکرده اند... ندایی از سوی قبله جانشان شنیده اند و با پای پیاده راه افتاده اند... پیاده اند اما سوار بر بال ملائک در حرکتند... کند و تند... سالم و مریض... پیر و جوان... زن و مرد... تسبیح در دست و ذکر بر لب و نور در دل... اما چشمها حکایت دیگری دارد... قطرات داغ اشک بر گونه... ستون به ستون مسیر نجف تا کربلا... مسیری که از ولایت شروع و به شهادت ختم میشود... مسیری که بر هر ستونش عکس چند شهید حشد الشعبی...
مسیری که شیعیان عراق شاید تنها کسانی هستند که میتوانند در عصری که روضه مهمان نوازیشان برای پسر فاطمه میخوانیم، به ما بفهمانند که قصه چیز دیگری بوده است... قصه مهمان نا نوازی عربی و عراقی یک طرف، قصه مهمان نوازی شیعی و حسینی در طرف دیگر... آنچه تاریخ و انسانیت را شرمنده اهل بیت پیامبر خدا کرد، قصه عربی و جاهلی بود وگرنه شیعیان در عصر امام حسین یا در کربلا از حضرت دفاع کردند یا در کوفه و دیگر شهرها در خفقان و محاصره بودند تا مبادا به کاروان امام حسین بپیوندند...
این موکب دارها و عراقی های باصفایی که در مسیر نجف تا کربلا اینطور خدمت میکنند و منّت زائر امام حسین را میکِشند، از نسل همان شهدای کربلایی هستند که منت عشق ابی عبدالله را در کربلا و منت تیغ عبیدالله بن زیادهای تاریخ را پس از کربلا کشیده اند تا هیچ چیز مانع از خدمت و تیماری آنان نسبت به زائران ابی عبدالله الحسین نباشد.
اصلا دیدن دارد این خدمت و پذیرایی که میکنند... با چشم گریان و التماس به موکب ساده ای دعوتتان میکنند که طعام ساده اش را در طول سال از شکم خود و زن و بچه شان زده اند... با التماس به نوشیدن چایی دعوت میشوید که بر سر شستن استکانش بین عراقی ها دعواست... دستت را میگیرد و میبوسد تا با او به گوشه ای بروید و دراز بکشید تا پاهایت را ماساژ داده و خاک کف پایت را برای شفای طفل مریضی که در خانه دارد ببرد... بدون اینکه اجازه بگیرد و شما هم تقاضایی بکنید، عرق جبینتان را پاک و لباس خاکیتان را میتکاند تا شاید گرد و عرق شما بر بدن او نیز بنشیند... این ارادت و عشق به نسل های بعدیشان هم رسیده... مثلا دخترک سه چهار ساله با چادر عربی کوچولو و دلربایش وسط مسیر ایستاده بود... معلوم بود که هیچ چیزی پیدا نکرده تا تقدیم کند... خیلی ساده و بی آلایش، جعبه دستمال کاغذی خانه را برداشته بود و آمده بود در مسیر زائران و به آنها تعارف میکرد...
این چه شوری است که در خلق عالم است؟
بچه های ما باید این مسیر را بروند و شرایطش را بفهمند و با مردمان با صفای سرزمینی آشنا شوند که امام صادق هم به یارانشان به جای تهیه خانه در مدینه و مکه، توصیه میکردند که در کوفه و محدوده عراق کنونی منزل تهیه کنند!
هنوز یادمان نرفته که حضرت امام راحل عظیم الشان هم در طول جنگ تحمیلی بسیار به حفظ امنیت و جان مردم عراق علی الخصوص مناطق شیعه نشین توصیه میکردند و میفرمودند: ما با مردم عراق کار داریم!
از عراق و شیعیانش جز این همه خدمت و بزرگواری بعید نیست و حق دارند که امام عصر هم در عصر ظهور، خانواده اش را مهمان مسجد سهله آنها و مقرّ حاکمیتشان را در مسجد کوفه آنها بنا میکنند.
من که هر لحظه دلتنگتر میشوم، برای همه دوستانی که در این مسیر هستند و یا تازه حرکت کرده اند این روایت را فرستادم:
معاویه بن وهب از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: خدمت آن حضرت رسیدم. در مصلای خود در خانه اش نشسته بود و پس از نماز با خداوند راز و نیاز میکرد. ایشان در دعا نسبت به زائران قبر امام حسین علیه السلام فرمودند:
«خدایا! زائران قبر حسین علیه السلام را بیامرز، اینان که در این راه، پول خرج میکنند، بدن های خود را در این راه در معرض خطر قرار میدهند... خدایا رحمت کن بر چهره هایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده، صورت هایی که متوجه قبر اباعبدالله الحسین است... چشم هایی که در محبت ما اشک میریزد... خدایا این جان ها و بدن ها را به تو میسپارم تا کنار حوض کوثر به هم برسیم» (بحارالانوار، مرحوم علامه مجلسی، ج98، ص52)
آن برای دیگران... اما خودم... همش فکر میکنم و زمزمه کنان میگویم:
زائر کرب و بلا گفت خداحافظ و دید...
دل من پشت سرش کاسه آبی شد و ریخت...
نشدم نوکر خوبی به درت، حق داری...
اربعین داغ حرم را به دلم بگذاری...
سلام و درود بر همه همراهان گلم
امیدوارم حال و روز و روزگار همه شما خوب و همراه با عافیت کامل باشه ان شاءالله.
از لطف همه شما در این مدت و پیام ها و ابراز محبتتان متشکرم. به یادتون بودم. چه شمایی که میشناختم و چه عزیزانی که نمیشناختم. این سفر، الحمدلله خوش ترین سفر طول عمرم بود. با کسانی همسفر کربلا بودم که اکثر آنها را قبلا نمیشناختم و انسان هایی بودند دارای نفوس تشنه و مستعد که حقیقتا اهل به جا آوردن اَعمال و حسناتی بودند که میگفتم نه چندان اهل سینه زنی و روضه خوانی محض! این سبب شد که کسانی که برای بار چهارمشون بود که به کربلا میومدند اقرار کنند که از بسیاری از وقایع تاریخی و جغرافیایی و ادعیه و زیارات ماثور اهل بیت علیهم السلام بسیار کم اطلاع اند!
خوشحال بودم که دارم وظیفه ام را درست انجام میدم و طرف مقابلم احساس معرفت بیشتری میکنه. ناراحت بودم که باید از معدود افرادی باشم که تمرکزش روی مفاهیم ادعیه و زیارات و تاریخ تجسمی هست که داره کم کم غریب میمونه.
خلاصه جاتون خالی.
من سفرنامه کربلا را در 20 شماره نوشتم که در کانال تلگرامم میتونید مشاهده کنید. کسانی که اندروید و تلگرام ندارند هم میتونند به آدرس اینترنتی haddadpour.blog.ir مراجعه کنند تا بتونند از سایت دومم سفرنامه ام را بخونند.
التماس دعا/یازهرا
با این اقا به این خوبی ندونم
کی گفته کربلا رفتن خیاله...
دمادم این دعا ورد زبانم
ببینم کربلا را تا جوانم
عازم کربلا هستم... حلالم کنید... به امام حسین حلالم کنید...
سلام دوستان عزیزم، منتقدانم، مخالفینم و همه کسانی که با حضورشون در زندگی من سبب رشد و تعالی من هستند!
چون فرصتم بسیار محدوده، چند نکته را مختصرا عرض میکنم:
1-در سطح وسیع دولتی، چندان بویی از حمایت و حفاظت از خط مقاومت در منطقه و حمایت از خانواده کسانی که عزیزانشون در خط مقدم جبهه علیه تکفیر هستند به مشام نمیرسه. اسمش هر چه باشد و دلیلش هر چه که هست، به نظر حقیر درست نیست که خانواده ها مدام شاهد تشییع عزیزان رزمندشون باشند اما رسانه ها و دولتی های ما حرف و تقدیر و یادی از آنها نمیکنند. این ممکن است منجر به موجی شود که عدم رضایت خانواده هایی از دستگاه های دولتی و حتی خدایی نکرده نظام را در پی داشته باشد. پیشنهاد میشود که به صورت مهندسی شده و حساب شده، ساعاتی از اوقات رسانه ملی و مطبوعات ما به پوشش این مسئله اختصاص دهد تا خانواده ها بدانند که حتی اگر عزیزشون سردار هم نباشه اما برای همه مهمه و بی خیال از کنارش رد نمیشوند.
2-هیچ عزم جدی بر معرفی بیشتر و تبلیغات جهت تقویت و وسعت دایره مخاطبان شبکه افق دیده نمیشود. اگر ده تا تیم به درد بخور در کل مجموعه صدا و سیمای وجود داشته باشه، حداقل هشتاش در شبکه افق مشغولند و سرشون به تنشون انصافا می ارزه. من در آماری که گرفتم، از هر ده خانواده، نه تا از آنها اصلا از خطوط و جایگاه و وزانت و افق دید شبکه افق اصلا اطلاع نداشتند! اگر روند به همین صورت بماند مجبور خواهند شد که برنامه های آن شبکه را عاریتی به دیگر شبکه ها بدهند. این درست نیست. بیشتر دانشجوهایی که شوری در سر و ذوقی در ذائقه دارند اما ظاهرا دم از مخالفت با نظام میزنند، وقتی به سوی این شبکه کشیده میشوند و برای آنها اندکی از افکار این شبکه تشریح میکنم، به معنای حقیقی کلمه مجذوب مستندهای این شبکه شده و راه خودشون را پیدا میکنند. برای جذب مخاطبان بیشتر به تماشای تنها شبکه ای که خطوط فکری صحیح رسانه انقلابی و اسلامی را ترویج میدهد باید فکری کرد.
3-من یک نفرم. از حال کسی دیگر با روحیه مشابه خودم هم متاسفانه اطلاعی ندارم. اما ما به تیمی قوی و قدرتمند برای پاسخگویی به شبهات و مسائل ژئوپلیتیک و استراتژیکی در فضای مجازی نیاز داریم. چه بپذیریم و چه نپذیریم، امسال نمایندگان مردم و حتی خبرگان، ابتدا در فضای مجازی انتخاب خواهند شد و سپس و بالتبع در فضای حقیقی به قدرت میرسند. من به ده ها تیم تلگرام و واتساپ و بیسفون بچه های ارزشی و حتی منسوبین به واحد تبلیغ حوزه علمیه قم پیوستم و پس از مدت کوتاهی از آنها جدا شدم. چرا؟ چون بسیار ضعیف و لاکپشتی عمل میکردند. حتی برای بعضی حضرات باید ساعت ها مطلبی را توضیح داد تا شاید به موضوع منتقل شود و بتواند برایش تبلیغ نماید! آنهم چه تبلیغی؟! تبلیغی که هنوز مسائلش برای شخص مبلّغ روشن نیست. مسائلی مثل تعریف خط مقاومت، تعریف حرکت انقلابی، تعریف مهندسی فرهنگی، تعریف چالش هزاره ها، روش های جذب سیاسی معاندین و معاودین، روش پاسخ به متناقض نماها و...
4- اگر حوزه و دانشگاه ما، جوانان پر شور اما فاقد تجربه نظامی و جنگ شهری را به جای ثبت نام برای سوریه و عراق به سمت و سوی جهاد مجازی بر علیه سکولارها و ملی مذهبی ها هدایت نکنند و آموزش های لازم را ندهند، به زودی شاهد آنتی انقلابی خواهیم شد که به این راحتی قادر به جمعش نخواهیم بود. حتی اگر اقتدار ظاهری را بتوانیم حفظ و مردم را از کف خیابان ها و غبار فتنه ها جمع کنیم، اما روز به روز به جمعیت خاکستری ما افزوده خواهد شد.
دولتی های عزیز! لطفا اسباب خنده مردمی که با پروکسی و موروکسی روزش را شب و شبش را روز میکند فراهم نکنید! راهش رایزنی برای فیلتر واتساپ و تلگرام نیست. راهش تعلیم و تربیت افسر ارزشی فضای مجازی توسط ردیف بودجه فصل دوم شورای عالی انقلاب فرهنگی در کارگروه رسانه و فضای مجازی است. نه اینکه هر آخوند و طلبه ای که گوشی اندروید داشت را فعال فضای مجازی بدانیم و دلخوش باشیم که کاری در حال شدن است! چه بسیار دیدیم و دیدند حضراتی که به اسم روحانیت، حضور پر خیر و برکتشان را در گروه های مجازی ابتدا تبریک و در نهایت تسلیت گفتند!!
سخن بسیار است. اما همین کفایت دنیا اگر کند..
التماس دعا/ یازهرا
محمد رضا حدادپور جهرمی
سلام دوستان، نیمه شب شما به خیر
هفته ای که گذشت، پُر بود از تجارب تازه و جدیدی که مثل بقیه هفته ها تازگی برام داشت. هفته ای که گذشت، چندتا مسئله شاخص داشت:
شنبه: همایش شیعه لندنی و سخنرانی من پیرامون تحرکات جدید و 10 طرح تازه اونا واسه اربعین امسال(ساعت 8تا10) / به دنیا اومدن فاطمه عزیزم(حدود ساعت 13)
یکشنبه: تشکیل کارگروه و جلسات مربوط به فعالیت مدنی و تمرین رفراندم دانشجویی در صبح/ شروع دوره پنج جلسه ای گام سوم زنان استراتژیست با تاسی از بانوان عصر عاشورا برای خوابگاه خواهران دانشگاهمون شبها همراه با نماز مغرب و عشاء(که امسال با شرکت بی نظیر خانمهای ارشد و دکترا مواجه شد چون دانشگاه ما خانم های کارشناسی نداره).
دوشنبه: جلسه هماهنگی جهت برنامه های ایام 13 آبان / سخنرانی در زمینه جایگاه خشونت در دین!
سه شنبه: سخنرانی با موضوع استکبار ستیزی و ارائه مقاله / جلسه آسیب شناسی برنامه های هیئت دانشگاه در ایام دهه محرم امسال.
چهار شنبه: واکسن فاطمه جون / غربالگری خون فاطمه جون / تایید برگه ولادت / شرکت در راهپیمایی 13 آبان / نوشتن چند نکته درباره ماهواره(که الحمد لله مورد استقبال دوستان فضای مجازی قرار گرفت) / مباحثه گروهی پیرامون احکام شرعی استفاده از ماهواره که واقعا خوش گذشت و بچه ها مثل همیشه گل کاشتند.
پنجشنبه: خرید منزل(به صورت وحشتناک زیاد و پر خرج چون تقریبا یخچالمون خالی بود) / گرفتن شناسنامه فاطمه جون / حذف شدن از جمع نویسندگان یکی از سایت ها به خاطر اختلاف فکری که داشتیم / جلسه پایانی گام سوم زن استراتژیست شدن / مطالعه یکی از مقالات خارجی / جواب دادن به کامنت های بچه های گل گروه و...
حالا هم همه خوابن
هفته خوبی بود
همه چی آرومه...
من چقدر خوشحالم...
التماس دعا / یازهرا
سلام خدمت همه دوستان گرامی. درباره استفاده از ماهواره به این چهار نکته دقت کنید:
مقدمه) از جمله مسائل اثرگذار در حکم، مقتضیات زمان است که با توجه به آنها، بعضی از احکام، ناسخ و منسوخ هم میگردند و یا در شرایط دیگر، تفاوت هایی در احکام حول موضوع ثابت رخ میدهد که کاملا منطقی و عقل پسند است. البته این اقتضای زمان، دارای انواع و تفاسیر مختلف است که در ادامه، به یکی از رایج ترین آنها خواهیم پرداخت.
یک تفسیر براى تقاضاى زمان یا اقتضاى زمان، تقاضاى مردم زمان است یعنى پسند مردم، ذوق و سلیقه مردم، به این معنى که ذوق و سلیقه و پسند مردم در زمانهاى مختلف اختلاف پیدا مىکند. در این بحثى نیست. هر زمانى یک ذوق و یک پسند حکمفرماست. مثلًا در مدهاى کفش و لباس مىبینید در هر زمانىیک جور کفش میان مردم مد است، یک نوع دوخت لباس مد است، یعنى مردم آنطور مىپسندند، یک نوع پارچه مد مىشود. پسندهاى مردم عوض مىشود.معناى اینکه انسان باید با مقتضاى زمان هماهنگى بکند این است که ببیند پسند اکثریت مردم چیست، ذوق عمومى چیست و از پسند عموم پیروى کند. این همان جملهاى است که از قدیم گفتهاند: «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو»، اکثریت هر رنگ را پذیرفتند تو هم از جماعت پیروى کن همان رنگ را بپذیر.
اگر معناى مقتضاى زمان، این تفسیر باشد، غلط است که انسان تابع مقتضاى زمانش باشد. اما اگر به این معنا باشد که در هر زمانى هرچه که پیدا شد چون پدیده قرن است باید تابع آن باشیم. اینجا سؤالى پیش مىآید: آیا هرچه در قرن جدید پیش مىآید خوب است و در جهت صلاح و سعادت بشریت است؟یعنى آیا بشریت اینجور ساخته شده که هرچیز نوى که پیدا مىشود، آن چیز حتماً در جهت صلاح و پیشرفت اوست؟ آیا جامعه انحراف پیدا نمىکند و امکان ندارد یک چیز تازه در قرن پدید بیاید که انحراف و در جهت سقوط باشد؟ بله، امکان دارد. پدیدههاى هر زمانى ممکن است در جهت صلاح بشریت باشد و ممکن است در جهت فساد باشد. دلیلش این است که ما مصلح داریم، به قول اینها مرتجع داریم.
مصلح علیه زمان قیام مىکند، مرتجع هم علیه زمان قیام مىکند، با این تفاوت که مرتجع به کسى مىگویند که علیه پیشرفت زمان قیام مىکند و مصلح به کسى مىگویند که علیه فساد و انحراف زمان قیام مىکند. هر دو علیه زمان خودشان قیام مىکنند. ما سید جمال الدین اسدآبادى را مصلح مىشماریم و همه دنیا او را مصلح مىشمارند. او علیه اوضاع زمان خودش قیام کرده بود، یعنى با آنچه که در زمان خودش وجود داشت هماهنگى نمىکرد. پس چرا به او مصلح مىگوییم؟ براى اینکه این اصل را قبول نکردهایم که هرچه که در زمان باشد خوب است، هرچه که اکثریت بر آن باشند خوب است. مىگوییم در زمان او یک سلسله مفاسد و انحرافات وجود داشت که او علیه آنها قیام کرد. مسئله ماهواره هم همینطور است:
1) صِرف اینکه دفتر فلان مرجع تقلید دارای شبکه ماهواره ای است و یا مثلا در تلگرام فعال است اما حکم فقاهتی ایشان دلالت بر عدم استفاده مقلدینشان از ماهواره و تلگرام میکند، آیا میتوان از آن استفاده کرد؟ آیا میتوان گفت چون مرجع تقلیدم شبکه ماهواره ای دارد من هم ماهواره میخرم؟ در پاسخ باید عرض شود که حکم مرجع تقلید برای مکلفان مهم است نه فعل دفتر مرجع تقلید و یا نظر خاص آن مرجع محترم در موردی خاص. حکم حضرت آیت الله مکارم دلالت دارد بر اینکه ایشان استفاده و نگه داری از ماهواره را جایر نمیدانند. اما اینکه پس چرا ایشان شبکه ماهواره ای تاسیس کرده اند، یک حرف دیگری است. این فعل تاسیس شبکه ماهواره ای ممکن است صدها دلیل داشته باشد. اما آنچه به من ربط دارد حکم شرعی فعلی ایشان است. من فردای قیامت نمیتوانم بگویم که چون ایشان خودشان شبکه ماهواره ای داشتند پس من هم از حکم عدم جواز عدول کردم و ماهواره تهیه کردم و از آن استفاده کردم. چرا که صدها دلیل ممکن است داشته باشد اما من باید تابع حکم فقهی باشم که ایشان فرموده اند.
2)مطلب دیگر آنکه؛ آیا میشود گفت ماهواره هم مثل ویدئو است و کم کم آزاد میشود پس من از ماهواره استفاده میکنم؟! در جواب باید گفت که باز هم ما تابع حکم الان و زمان خود هستیم. الان مرجع ما ممکن است به صورت مطلق اجازه استفاده از آن را نداده باشد پس من هم باید طبق همین حکم رفتار کنم و تمکین نمایم. اصلا ممکن است من تا زمانی که فرضا ماهواره آزاد شود و مغازه های آن به صورت عادی فعالیت کنند زنده نباشم و در زمانی از دنیا بروم که مرجعم اجازه نداده است! اگر در این زمان مُردم و اصلا زمان اجازه ماهواره توسط مرجعم را درک نکردم، آیا میتوانم فردای قیامت بگویم که احتمال زیاد داشت که آینده، مرجعم ماهواره را آزاد میکرد پس من از مدت ها قبل و خودسرانه از آن استفاده کردم؟ آیا خداوند از ما خواهد پذیرفت؟ قطعا پذیرفته نیست و فقط تکلیف مقلد این است که منتظر احکامی باشد که در طول زمان توسط مرجع تقلید زمان شناسش بیان میشود.
3)مطلب دیگر آنکه؛ آیا برای صِرف استفاده از یک یا دو شبکه، اجازه هست که دیش و دستگاه ماهواره تهیه کرد و در خانه نگه داشت؟ بنده تا زمان تدوین این نوشتار از مقام معظم رهبری و آیت الله مکارم و دیگر مراجع محترم، اجازه ای مبنی بر این مسئله ندیده ام. بلکه همه فرموده اند که به خاطر استفاده غالبی که استفاده صحیح نیست اجازه استفاده ندارید. یعنی چون عمده استفاده از آن استفاده غلط است نمیتوان از آن استفاده نمود. مثلا آیت الله خامنه ای به صورت کلی و جامع فرموده اند که: «دستگاه آنتن ماهوارهاى از این جهت که صرفاً وسیلهاى براى دریافت برنامههاى تلویزیونى است که هم برنامههاى حلال دارد و هم برنامههاى حرام، حکم آلات مشترک را دارد، لذا خرید و فروش و نگهدارى آن براى استفاده در امور حرام، حرام است و براى استفادههاى حلال جایز است، ولى چون این وسیله براى کسى که آن را در اختیار دارد زمینه دریافت برنامههاى حرام را کاملًا فراهم مىکند و گاهى نگهدارى آن، مفاسد دیگرى را نیز در بر دارد، خرید و نگهدارى آن جایز نیست، مگر براى کسى که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمىکند و بر تهیه و نگهدارى آن در خانهاش مفسدهاى هم مترتّب نمىشود، لکن اگر قانونى در این مورد وجود داشته باشد باید مراعات گردد.» بنده با توجه به سالها تحصیل و تدریس حوزوی که دارم، از این فرمایش حضرت آقا چنین میفهمم که ایشان راضی به استفاده از آن نیستند و همین برای من کافی است که فقط یک کلمه بگویم: چشم! همین!
4)مطلب دیگر اینکه؛ صِرف اینکه در این زمان ماهواره شیوع دارد و اکثریت از آن استفاده میکنند و حتی بسیاری به صورت یک پدیده مهم برای برطرف کردن نیازشان به اطلاع به روزتر و تصاویر شفاف تر و... مطرح میکنند، محلّل و دلیل حلال بودن شرعی آن به طور «کلی» و «برای همه» نیست. چرا که همواره تابع حکمی است که مراجع محترم تقلید بدان میرسند و پیرامون آن اظهار نظر میکنند نه صِرف احساس نیاز شخصی به یک چیز. حداکثر این است که بگوییم کسانی که محدودیت تصاویر شفاف دارند و یا منزلشان به گونه ای است که آنتن آنها شبکه های داخلی را نمیگیرد و چاره ای هم ندارند و از خودشان هم مطمئن هستند، طبق فرموده مقام معظم رهبری که فتوایشان ذکر شد، اشکال ندارد. اما این اشکال نداشتن، برای همه نیست و فقط برای آن شرایط خاص است و همچنین آنها حقّ تبلیغ ماهواره را برای بقیه ندارند.