سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 545354
  • بازدید امروز: 56
  • بازدید دیروز: 151
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

محمد پیامبر نسل سوم، پیامبر نسل سوخته

قرن ها گذشت. امپراطور ها هم دیدیم وبا پدرانمان بر ایشان کاخ ساختیم. نوبت به سلاسل شوم رسید .

آنها هم کاخ می خواستند وهم مالیاتهای گزاف... شبی در خانمان نشسته بودیم از بیرون صدای ول وله.

می آمد مردم از ظهور مردی سخن می گفتند که با شعارهای مدرن که فقط در کتاب ها آن  شعارها را

خوانده بودیم به جنگ دنیایی پر از تروسیم ودنیا پرست وامشا لهم آمده بود . گفتیم شاید اوهم اهل

شعار است. آمده تا برایش کاخ بسازیم ومالیات جمع کنیم. دیری نگذشت که حکومت که حکومتش بر

سر زبانها افتاد وهمه ازحاکمیت او سخن می گفتند. می گفتند در مکتب او کسی حق سخن دارد که یا

حرفی برای گفتن داشته باشد ویا حداقل مرد عمل باشد. زندگی اورا هم دیدیم او بی ادعا آمده بود وبی

ادعاهم رفت وحتی نه کاخی خواست ونه مالیاتی. وکاخهایی را که من وپدرانم با دستان تاول زده برای

امرا ساخته بودیم یک شبه به زمین کوبید.

در شرق وغرب نام او بر زبان ها افتاد بدون القاب شاهانه وبدون تشریفات آیت ا... بازیهای مرجعانه،همه

به او می گفتند: محمد!

او نیامد تا بخواهد – بخورد- ببرد بلکه او آمد تا با سه چیز مبارزه کند زرو زور و تزویررا از بین ببرد .

او روشن فکری بود که با اندیشهای اصلاح طلبانه ودرعین حال زیر کانه ی خود به جنگ سوسمار

خورهایی آمده بود که روشن فکر انشانه ، شهادت تاریخ، ماه واختر را می پرستیدند او حاکم صادقی بود

که در ذیل  حکومتش، حاکمیت از آن اکثریت پا برهنه بود نه اقلیت سربرهنه.در حکوت او تنها چیزی که

ارزش نداشت مناصب باد آورده بود واموال برباد رفته. حتی بهشتی را هم که وعده اش می دادند به بها

بود نه به بهانه .

در صدر حرکات اصلاح طلبانه اش، زن سالاری نبود اما با فمنیسم مبارزه کرد .

او یاد داد که چگونه وبدور از هیاهو وسیستم های طویل وعریض می شود جهان سازی کرد ودر عین حال، قائل به دهکده ی واحد جهانی نشد.

اورا امروز هم می خواهیم . بگذارید دادبزنم – فریاد کنم – که ای محمد کجایی به خانه هایمان بیا. بیا وببین

گوساله ی سامری کار خودش را کرد. هنوز هزارو چهارصدواندی نگذشته که باز هم زنده به گورمی کنند .

اما این بار فقط با دختران کار ندارند بلکه در صددند نسلی رازنده بگورکنند. این باربجای کندن

گوردربیابانهای اطراف شهر، گوراودر تاریخی کرده اند که از پیدایش آن بی خبربودم وحتی نمی دانم چطور رخ داد.آی محمد ! بیا ویا لااقل ، اگر نمی آیی، به خواب پدرانمان – معلمانمان ومذهبیهایمان بیا وبه آنها بگو: این نسل خسته شده .این نسل تاب وطاقت وین گریزها راندارد .بخواب آن ها بیاوبگوکه آن طرف خبری نیست هرچه هست همین جاست .حور،دختر همین نسل است . لؤلؤمکنون همین خیابان ها است پسران زیبا رو همین نسل سومی ها هستند به داد آن ها برسید.

آی محمد ! می ترسم به خواب آن ها بیایی. چرا که خوف این را دارم که صبح ازخواب بلندشوند و دکان باز کنند که ما اورا در خواب دیدیم . نمی دانم چه کار باید کرد . توخود خوب می دانی . خلاسه به داد نسلی برس که امروز از هر روزبه تومحتاج تر است .اگر امروز سوسمار خورها نیستند ودیگرکسی ماه واختر رانمی پرستد ، خدایی برای خود برگزیده که زیر سایه ی تخت وعرشش وبنام او کارهایی می کنند که هیچ خدایی آن را نمی پذیرد .

آی محمد ! بداد نسلی برس که نه انقلاب را دیده تاجو انقلابی به خود بگیرد ونه جنگی رفته که حاجی ها وسید هارا دیده باشد اوفقط خودش را دید که در دامن جامعه ای گرفتار شد که آبستن تناقضهاست .

آی محمد ! بدادنسلی  برس که خود ،پیامبر است اما صحابه اش رجالهایند . اوآمده تا بسازد نیامده تا بسوزد اوحامی تمام سینه هایی است که از درد حقوق بشر ناله اش راملائک کر کرده. امروز فقط به تونیاز است . به تو ای محمد!

ای محمد ! باید دیگر هیچ نگویم چون هرچه بگویم متهم تر می شوم فقط بگذار همین یک جمله رااز درگاه ذات اقدس بخواهم : الهی مرا_ معلم مرا_ هم درس مرا _ هم بحث مرا _پدرومادر مرا وهم کیش و خلاصه هم نسل مرا ازچنگ عقاید به آغوش حقایق نایل فرما .   

«  محمد رضا حدادپور»







حیات برتر در اوای تفکر

 

از آنجا که انسان موجودی فکور است واز بدو تولّد، خدای سبحان نیروی فکر را به او بعنوان خلیفه الله، ارزانی داشت0 بارها وبارها به او توصیه شده که فکر تعقل را رها نکند حال اگر انسان ذاتاً موجود متفکری است چرا توصیه به تفکر شده است واین مثل این است که انسان بسیار تشنه راه توصیه به نوشیدن بکنید0 چنین توصیه ای عقلایی نیست چرا که او با لذات در می یابد که در موقع تشنگی باید به سراغ آب رود ودیگر نیازی به توصیه ما نیست؟

جواب می دهیم که گفته شده [انسان ذاتاً بعنوان موجودی متفکر که از خلاقیت فکری برخوردار است، آفریده شده] اما نگفته است که [ انسان دائماً ودر تمام مسیر زندگی تفکّر را سلاح لاینفک خویش قرار می دهد] بلکه آنجا که انسان، بدون فکر وتأملات انسانی مرتکب فعلی شود ودر مرحله ارتکاب با دیگر حیوانات مشترک است0 امّا در نحوه بر خورد با آن مسائل است که انسانیت وفکور بودنش جاوه می کند0

انسان فطرتی دارد که فطرتش، وسیع تر از فطرت غیر اوست0 فطرت انسان دو گونه است: 1- فطرتی که بدون اختیار ظاهر می شود که بدان فطرت جامده گویند ونیازی به فکر وتفکر ندارد 

2- فطرتی که نیاز به تفکر دارد وکمال صاحبش، ظهور آن فطرت بواسطه تفکر است که به آن فطرت ناطقه  گویند0

اولی نیاز به هدایت وتربیت ندارد، اما دومی چنان نیازمندتربیت است که خداوند بخاطر آن، انبیاء عظام را فرستاد تا انسان را به طرف فطرت دوم بکشاند بنابراین: حیات معقول، حیلت برتر است واگر در روایات وآیات قرآن کریم با مسئله حیات طیبه مواجه می شویم که محوریت آن، تفکر در لوای عقل سلیم است، همان عقلی که در مورد آن گفته شده «‌ ما حُکِمَ به العقل حُکِمَ به الشرع» نه عقل وفکری مشوب به گرد و خاک پاهای کسانی است که درمیادین شهوت، اسب نفس خویش را می تازد0

 

                                                                                                                               «محمد رضا حدادپور»







آموزش روانی در جنگ ؛

[هرکدام از شما در صحنه ی نبرد با دشمن ، درخود شجاعت ودلاوری احساس کرد و برادرش را سست وترسو یافت به شکرانه ی این برتری باید از اودفاع کند آن گونه که از خوددفاع می کند زیرا اگراز خدا بخواهد اوراچون شما دلاوروشجاع می کند . همانا مرگ به سرعت در جستجوی شماست آن ها که در نبرد مقاومت دارند وآن ها که فرار می کنند هیچکدام از چنگال مرگ رهایی نیست وهمانا گرامی ترین مرگ ها کشته شدن در راه خداست سوگند به آن کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست هزار ضربت شمشیربر من آسان تر از مرگ در بستر استراحت در مخالفت با خداست .

گویی شما را در برخی از حمله ها در حال فرار ،ناله کنان چون گله ای از سوسمار می نگرم که نه حق را پس می گیرد ونه ستمی را باز می دارد اینک این شما واین راه گشوده .

نجات برای کسی است که خود را به میدان افکنده و به مبارزه ادامه دهد وهلاکت ازآن کسی است که سستی ورزد. ]                                                                                      

                                                     «خطبه 123 _نهخ البلاغه» 

نکته ها :الف

1-هرگاه شما چیزی رااحساس می کنید این احساس ، هرچند هم که ضعیف باشد دراعمال شما تاثیر فراوان دارد .

2-برخی از احساسات یابراثر تلقین حاصل می شوند یابراثرراحت تر دیدن اوضاع .

3-وقتی ما احساس می کنیم ،این طور نیست که همه آن احساس را داشته باشند .

4-احساسات رابایدبامتد خاص همان احساس ،ابراز کرد مثلا وقتی ایشان احساس شجاعت می کنند درجنگ اشک شوق نمی ریزد .

5-احساسات اموری اند که می توان آن ها را دو قسمت کرد :الف:انحصاری ب:غیر انحصاری . شجاعت ازجمله امور غیرانحصاری است چون همه کم وبیش از آن برخوردارند اما بروز آن در شرایط زمانی ومکانی وتاثیراتش متفاوت است .همان گونه که طبق روایتی ترس درهمه وجود دارد .

6-ضعف دیگر آن را باید با قوت بالای خود جبران کنیم .

7-درقبال هرنعمتی مانند شجاعت ،تکلیف یاتکالیفی بردوش انسان می افتد .

8-نباید شجاعت واموری از این قبیل رافقط اکتسابی بدانیم و بگوئیم من شجاعم بلکه عنایت خداوند دراین امور حرف اول را می زند .

9-شکر نعمت شجاعت باعث فزون یافتن آن می گردد .(شکر نعمت نعمتت افزون کند )

10-شکر دو نوع است :1-شکر لسانی 2-شکر عملی

11-باید باور کنیم که روزی قرار است بمیریم این باور هاست که آثار زیادی بر اعمال ما دارند . واصولا زندگی بشر برپایه ی باور هاست .

12-مرگ عادت است اما شهادت کرامت .

13-مرگ ولحظه مرگ تابع شرایطی که ما برای خود به وجود می آوریم نیست می تواند مؤثر باشد اماعلت تام نیست پس مهم نیست که ما دروسط میدان نبرد باشیم یادر پناه گاه های امن به سر بریم .

14= می توان از دشمن فرارکرداما از مرگ نمی توان گریخت. زیرا همچون سایه ای تعقیبمان می کند سایه ای که  هیچ گاه محو نمی شود.

15= شهادت را گرامی ترین مقام مرگ می دانند به اندازه ای که دیگر لفظ« مردن و مرگ » بر آن استحمال نمی شود.

16= در سخنرانی ها علی الخصوص سخنرانی های محرک، قسم خوردن در تحریک واستواری وتشنیت واز شک در آوردن مخاطب بسیار تأ ثیر دارد.

17= ذکر« هزار» ذکر عدد نیست بلکه ذکر فراوانی یک عمل است. یعنی نمی توان گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام منظورش هزار ضربه نبوده است.

18= انسان موحد در پیکار، هزار ضربه شدید جسمانی را تحمل می کند تا کوچکترین ضربه را به                                                                    عقاییدش وارد نیاید اما آن کس که عقایدش باطل است حاضر است هزار ضربه به عقایدش وارد آید اما کوچکترین تلنگری به جسمش وارد نیاید.

19= هنگام بر سر عقل وغیرت آوردن ، باید از الفاظی وتشبیه هایی استفاده کرد که طرف مقابل را بیدار وبر سر غیرت بیاورد.

20= باید برای هر موضوعی، ادبیات خاص خودش را به کار بریم .

21= آهنگ وریتم صدا هرگاه با الفاظ موافق با آن ریتم هماهنگ شود تأ ثیرش دوچندان می شود .

22= طبیهت سوسمار چنین است که طالب اهدافی بزرگ با کمترین استقامت وفعالیت است وزمانی که از چیزی می ترسد ودر حال فرار است از خود بیخود شده ودُم خویش را جا می گذارد. سوسمار، زیاد دم تکان می دهد ودم تکان دادن در حیوانات بر اثر سه عامل است :‌ یا بر اثر سپا سگذاری یا بر اثر به وجود آمدن وخوسحالی مفرط یا نوعی رجز فیزیکی برای حیوان محسوب می شود. از این رو حیواناتی که بسیار ترسیده اند معمولاً دم هایشان سیخ می گردد. اما سوسمار در حالت ترس حتی دم خویش را رها می کند وپا به فرار می گذارد قسمت اتصال دم سوسمار به بدنش، حاوی سلولهای ارادی عصبی است.

23= هر لحظه می توان از میدان جنگ فرار کرد اما هر لحظه پا به جهاد بر روی انسان باز نیست. چون بنا به فرموده ی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند متعال آن را به روی بندگان خاص خود می گشاید.

24= فرار عملی ناشی از ترس می باشد بنابراین انسان تا کی می توتند فرار کند؟و تا کجا فرار کند ؟ زیرا همه جا احتمال ترس وجود دارد امّا امکان فرار به همه جا مقدور نیست.

25= هدف اصلی جنگ کشت وکشتار ونابود کردن مخالف نیست بلکه نابود کردن ظلم وستاندن حق است.

26= حقیقت با ستاندن وحراست حق حفظ می شود.

27= در پیکار ها باید مقابله بامثل باشد. مثلاً فرار یک مسئله روانی است وممکن است بر اثر جنگ روانی ایجاد شده باشد حضرت علی ( علیه السلام ) نیز هم مقابله با مثل نمودند.

28= اکثر اوقات، انسان یا بدلیل ترس از تعقیب یا بدلیل خجالت کشیدن از همرزمان نمی تواند به تنهایی فرار کند. عده ای که فرار می کند به خاطر این است که می بینند دیگران در حال فرارند و آنها هم فرار می کنند وعده ی  دیگر چون می بینند موقیت فرار بوجود آمده، فرار می کنند شاید به همین خاطر حضرت علی ( علیه السلام ) ضمیرجمع بکار برده اند.                     

«  محمد رضا حدادپور»







                                   

                                         اتنولوژی عصر امام حسن (ع)

مقدمه:

در هر حکومتی، بخشی از مبنای اجرایی حاکمان وسیاست های کلی آن ها بر پایه خواست مردم ( رعیت) وچگونگی انتخاب آن ها به صورت فردی واجتماعی، تشکیل شده است. همان گونه که در روایات آمده که مردم جز با حاکمانشان شناخته نمی شوند می توان گفت که حاکمان هم جز با مردم شناخته نمی شوند0 واین همان مقوله برخورد متقابل مردم ورهبری است که در جای جای نهج البلاغه خضرت امیر(علیه السلام) ازآن یاد شده است0

حتی اگر کمی دقیق تر به جوامع مختلف بنگریم می بینیم که در حکومتهای استبدادی هم این مسئله مطرح است0

بهترین مدرک مکتوب تاریخی درباره ی تحقیق در این مقوله، کتاب شریف نهج البلاغه است0 چون اتنولوژی مردم یک عصر را در دهه های مختلف مورد بررسی قرار می دهند وعصر حکومت حضرت امیر وامام مجتبی(علیها السلام ) هم دریک دهه است  می توان عین ویا مثل عبارات نهج البلاغه را که حاکی از بیان خصائص زمان حضرت امیر( علیه السلام ) است را برای عصر امام حسن (علیه السلام) هم به کار برد0 البته با تفاوتهایی جزئی که ان شاءالله در اثناء بحث بر ْآنها می پردازیم0

اتنولوژی:

اتنولوژی به معنای مردم شناسی یا قوم گرایی است که اغلباً این واژه رادر سلسله مباحث علوم اجتماعی

پایه وعلوم سیاسی ، شاخه ی اجتماعی به کار می برند، این مسئله رادر اینجا برای این مطرح می کنیم که بدانیم مردم در عصر حکومت اسلامی به رهبری امام مجتبی (علیه السلام ) چگونه بودند ورفتار شناسی مردم چگونه است که مهمترین اوراق تاریخی تاریخ اسلام بدین گونه ورقه خورد وبعد از رحلت پیامبر (ص) وپس از چند دهه ،  سکه بر گشت ومردمی که نمی گذاشتند آب وضوی پیامبر به زمین بیفتد به فرزند زاده اش که او هم رهبر جامعه الهی بود فُضِلُّ المؤمنین می گفتند در این چرخش عوامل زیادی مطرح بود مثل جنگ روانی _ تبلیغات بی سابقه وغیره که ما آنها را نباید نا دیده بگیریم0

روان شناسی اجتماعی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)حضرت امیر(علیه السلام)در خطبه 32 نهج البلاغه، روان شناسی اجتماعی مسلمین پس از پیامبر (ص) را این گونه تو صیف می کنند:

[در این روزگازان، مردم چهارگروهند: گروهی اگردست به فساد نمی زنند برای این است که روحشان نا توان وشمشیر شان کند وامکانات مالی در اختیار ندارند و گروهی دیگر، آنان که شمشیر کشنده وشروفسادشان را آشکار کرده اند، لشکر های پیاده وسواره ی خود را گرد آورده وخود آماده کشتار دیگرانند0 دین را برای به دست آوردن مال تباه کرده اند که یا رئیس وفرمانده گروهی شوند یا به منبری فرا رفته خطبه بخوانند0 چه بد تجارتی 000 گروه دیگر با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند وبااعمال دنیا در پی کسب مقامهای معنوی آخرت نیستند خودرا کوچک ومتواضع جلوه می دهند گامها را ریاکارانه وکوتاه بر می دارند دامن خودرا جمع کرده خود را همانند مؤمنان واقعی می آرایند، وپوشش الهی را وسیله ی  نفاق ودورویی ودنیا طلبی خود قرار می دهند وگروه دیگر با پستی وذلت وفقدان امکانات از بدست آوردن قدرت محروم مانده اند که خود را به زیور قناعت آراسته ولباس زاهدان راستین نبوده اند.]

در ادامه خطبه، حضرت امیر وصف پاکان در جامعه مسخ شده را مطرح می کنند وتعداد آنان را انگشت شمار می دانند که جو غالب جامعه، آنان را به واداشته اشت 0 با توجه به متون تاریخی می توان گفت که این خصوصیات ، خصوصیات عمومی جامعه ، حد اقل در پنج یا شش دهه است که امام مجتبی (علیه السلام ) هم با چنین جامعه مسخ شده ای نه تنها در ارتباط بودند بلکه رهبری آنان را به عهده داشتند0 رهبری که در مقام ولایت است اما ولایت پذیر ندارد وتاریخ ثابت کرد که حتی جنگ روانی شاهیان بر شاگردان ونخبگان جامعه ی اسلامی هم تأثیرکرد0 همان هایی که درس تفسیر وحدیث وامثالهم داشتند هم نتوانستند خودرا حفظ کنند با وجود این که حق را می دیدند ومی شناختند0 آنها خواص جوامع بودند وسلسله ی اسلام از ناحیه ی آن ها آسیب پذیر بود اما چه غافل، که سرویس اطلاعاتی شاهیان، با مدرن ترین متد های آن روز، خواص را شناسایی ونقاط ضعف وقوت آنان را بررسی وبرنامه ریزی کرد0 در عصر امام مجتبی (علیه السلام)،‌ خواص، در لحظه های سر نوشت ساز فریب می خورند، به عنوان مثال: سه شب قبل از جنگ،‌ سرنوشت ساز فریب می خورند، دو شب قبل از جنگ، کسانی که دچار شبهه وتردید شده بودند دچار فریب شدند0 شب عمیلیات هم،‌ این دام مخصوص نزدیکانی همچون عبیدالله ابن عباس بود که با متدی کاملاً دینی وبه بهانه ی دعوت به مناظره وتحریک وی ( با لفظ ترسو وبی سواد) ودر ادامه تطمیع مالی،‌ اورا فریب دادند0 صبح شد0 عوام بی خبر از همه جا عوامی که دیدند اقوام وهمسایگان ودوستانشان در لشکرشاه،‌ نشان لیاقت گرفته اند ودرحالی مقروض بودند قرضشان بر طرف شده وخواص وبزرگان وشیوخ آنها هم آگاهانه تصمیم گرفته اند، در حقانیت وبلکه بالاتر، در مشروعیت امام خود شک کردند چون اساس سیاست شاهیان بر مبنای دما گوژی (عوام فریبی) بود وآنان برای رسیدن به اهداف خود،‌ خود را طرفدار مردم جلوه می دانند وبا ظاهری خیرخواهانه مردم را از عرصه ی سیاست که عین دیانت است خارج کردندوشد آنان چه نباید می شد0

رفتار شناسی خواص وعوام از منظر معصومین( ع ):

اوراق تاریخ توسط عوام وبه اراده ی خواص برگ می خورد ودر حقیقت، خواص، نبض تپنده جامعه را تنظیم می کنند0

از دیدگاه حضرت امیر(علیه السلام ) خواص این گونه اند :‌

[ خشم عمومی مردم خشنودی خواص را از بین می برد اما خشم خواص خشنودی همگان بی اثر می کند0 خواص جامعه، همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند، زیرا در روزگار سختی یار ایشان کمتر،‌‌ ودر اجرای عدالت از همه نا راضی تر،‌ ودر خواسته ها یشان پا فشارتر، ودر عطا وبخشش کم سپاس تر، وبه هنگام منع خواسته ها دیر عذر پذیر، ودر برابرمشکلات کم استقامت تر می باشند ]

حضرت علی (علیه السلام ) در ادامه ی همین خطبه به جایگاه عوام پرداخته ومی فرمایند:

[ ستونهای  استوار دین واجتماعات پرشور مسلمین ونیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم می باشند سپس به آنها گرایش داشته واشتیاق تو به آنها باشد ]

در عین حال وطبق این فرمایش گهر بار امام حسن (علیه السلام ) در اداره ی چند ماه سیستم حکومت اسلامی، عملاً وعلناً به نفی تفکر را سیزم وآپارناید (نژادپرستی) والینیسم (خود برتر بینی و نخبه گرایی) پرداخته ومسئله ی عوام وخواص را به این شکل در میان ملل مسلمان جا انداختند وبه شدت به تائید انترناسیو نالیسم وکاسموپو لیتا نیسم پرداخته ومعتقد بودند که بزرگ بینی، دل را فاسد و دین را پژمرده ونعمت ها را زایل می کند0

در عصر امامت امام مجتبی (علیه السلام ) همانند دیگر اعصار، مردم از گروههای گوناگونی بودند وامام حسن (علیه السلام) هم طبق سفارش امیر مؤ منان (علیه السلام )، اصلاح هر جزء را با دیگری صورت می دانند چون بالطبع، هیچ گروهی از گروه دیگر بی نیاز نبوده ونیست0 با این وجود، شاهیان هم برای هر گروهی برنامه ی ویژه ای داشته اند واکثر عمّال خودرا از میان افراد همان گروه انتخاب می کردند وبیشتر توجه خودرا صرف خواص وشیوخ بی بصیرتی می کردند که فقط نقطه ی فشار بودند واز دین، چیزی جز پوسته اش نمی دانستند0

نتیجه این که:

عصر امامت امام مجتبی علیه السلام،بزرگترین جلوه گاه سقوط استوانه ی حکومتی اسلام بود ودر حقیقت، نمود فروپاشی خواص ودر ادامه ی آن، کل جامعه ی در آن عصر، ویروس دین ستیزی برای دنیا خواهی به جامعه ی اسلامی تزریق نشد بلکه این ویروس بصورت خفته وجود داشت وفقط نیاز به تحریک محیطی داشت وهمان طور که می دانیم اکثر بیماریهای ویروسی واگیر دارند وبه همین علت، سرویس تهاجمی شاهیان نیازی به تحریر همه  مردم نمی دید آنها با وجود معصوم علی الظاهر مشکلی نداشتند بلکه بزرگترین مشکل آنها امامت معصوم بود با تحمیل هزینه های هنگفتی آن چنان جنگ روانی خود را معطوف خواص جامعه کردند که نسل حکومت اسلامی در همان دهه فرو ریخت وآن ها به بزرگترین هدفی که داشتند یعنی قدرت وحکومت رسیدند وپله ای را برای دست یابی به این هدف، مگر شانه های خواص، ندیدندودر اصل این خواص بودند که دو دستی ظرف چند ماه، هسته حکومت و قدرت دینی را از مزرعه فلمرو اسلامی در آورند و تخم متعفن آفت را جا یگذین آن کردند0                       

« محمد رضا حدادپور»







آسیب شناسی اجتماعی

 

به من خبررسیده که بسرابن ارطاه بریمن نسلط یافته،سوگندبه خدامی دانستم که مردم شام به زودی  برشماغلبه خواهندکرد.زیراآن هادریاری کردن باطل خود،وحدت دارندوشمادردفاع ازحق متفرقید.شماامام خود رادرحق نافرمانی کرده وآن هاامام خودرادرحق فرمانبردارند .

آن ها نسبت به رهبرخودامانتدارو شما خیانتکارید .آن هادرشهرهای خود به اصلاح وآبادانی مشغولندوشما به فسادوخرابی .اگرماکاسه ی چوبی آب رابه یکی ازشماامانت دهم میترسم که بندآن رابدزدید .خدایا من این مردم رابا‍‍‍‍‍‍ پندوتذکرهای مداوم خسته کردم وآن ها نیزمراخسته کرده اند،آن ها ازمن به ستوه آمده ومن ازآن ها به ستوه آمده،دلشکسته ام .به جای آن ها افرادی بهتربه من مرحمت فرماوبه جای من ،بهترازمن برآن ها مسلط کن .

نکته ها:

1-عدم اطلاع رسانی صحیح وکامل،هم به حاکم وهم به ملت،باعث محو حقایق می گردد

2-بسرابن ارطاه ازفرماندهان خونریزو سفاک معاویه بودکه به کسی رحم نمی کرد به کاروان حاجیان خداحمله کرد،هرجا شیعیان امام علی (علیه السلام)رامی دید می کشت به شهر یمن حمله برد وکودکان ابن عباس راسربرید وسرانجام دیوانه گشت ومرد .

3-اگراطلاع رسانی ودشمن شناسی صحیح وکامل باشدمی توان آینده سیاسی-اجتمایی منطقه یا جهان را تا حدودی پیش بینی کرد ( خبر می- دانستم )

4- اگر دشمن شناسی وآسیب شناسی اجتماعی حاکم ویا هرانسانی کامل باشد می توان به عوامل سقوط یا کمال جامعه پی برد.

5- دشمن دو متد برای مقابله با جامعه ای دارد:1-روش عکس 2-روش تطابق

معمولا روش تطابق درجوامعی است که دشمن از لحاظ فاصله جغرافیایی بسیار نزدیک است .روش تطابق راظاهر اعمال خویش اما روش عکس راباطن امور خود قرار می دهد.اما روش عکس درجوامعی است که دشمن از لحاظ جغرافیایی ازآن ها نسبتا دورباشد .زیراملت ملک دشمن ،جوامع حق پذیررا کمتر می بینند وکمترالگووتوقع به خرج می دهندوبیشترتابع حاکمان خویش می شوند چون کوفه وشام فاصله زیادی باهم داشتندوکمترتحت تاثیرفرهنگی و...ازیکدیگرقرارمی گرفتند

حالت عکس حاکم است .

6-مردم یامی دانند که حکومتشان باطل است یانمی دانند .اگرنمی دانند که بیشتر اطاعت به خرج می دهند،امااگر بدانند که باطل است یا جرات مخالفت رادر خود  نمی بینند وتابعندویا آنراصددرصد پذیرفته اند.

7-میزان مقبولیت یک حکومت به رای مردم بستگی دارد.

8-دشمن درقبال تفرقه حق،عزم خویش را بروحدت جذم می کند .

9-پشتیبانی یک جانبه از حق، باعث حاکمیت حق نمی گردد بلکه باید حقیقت را همه جانبه یاری کرد ( قلم فکر000) چون دشمن برای نفوذ ، همه جانبه قدم بر می دارد

10- گاهی حاکمی مشروعیت دارد ولی مقبولیت ندارد اما گاهی حاکمی مقبولیت دارد ومشروعیت ندارد . برای حکومت بر جامعه علاوه بر مشروعیت ، رأی واعتماد مردم به آن والی بسیار اهمیت دارد . معاویه اگر مشروعیت نداشت اما سعی می کرد با نیرنگهای متفاوت ، مشروعیت رادر مقبولیت بتراشد . اما امیر مؤمنان (علیه السلام )

مشروعیت داشتند اما با مردمی سرو کار داشتند  که با نا فرمانی های خویش ، مقبولیت را زیر سئوال می بردند .

11- تنها امانتی که حاکم به مردم سپرده، بیعت است . چون در سایه ی تحکیم تیعت ،

حکومت پابر جا است .

12- گروه باطل ، اگر آخرت را ندارد حداقل سعی می کند دنیای آبادی برای خویش بسازد اما عده ای از گروه حق ، هم آخرت خویش را خراب می کنند وهم آتش فسق وفجور رابه دنیای خویش می زنند که این ناشی از عدم ونقصان ایمان راسخ به صراط حقیقت است .

13-اکثر ترس های اجتماعی ،ناشی ازبی اعتمادی باکم اعتمادی است .

14-انسان درورطه فرومایگی ،حتی از کوچک ترین وبی ارزشترین متاع دنیاهم    نمی گذرد .

15-تکرار مکرر پند واندرز ،موجب خستگی برای هردو طرف می شود .

16-انسان دربرخورد باپند واندرز ممکن است سه حالت داشته باشد :1- بپذیرد وعمل کند2-شرطی شود 3-اصلا نپذیرد . درزمان امام (ع)هم این سه قشر حضور داشتند .

«  محمد رضا حدادپور»







دعا و روان از منظر متفکران معاصر

 

مقدمه /

دعا ونیایش قبل از اینکه ابزار زندگی باشد ابراز بندگی اند و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کنند حاجت دل را روا میکنند وبرتر از آنکه سفره نان را فراخی بخشند گوهر جان را فربهی می دهند.

دعا فقط صحنه خواندن خدا نیست که عر صه شناختن او هم هست .مونولوگ نیست دیالوگ هم هست .سخن گفتنی دو سویه است و در این مکالمه و مخاطبه است هم انس حاصل می شود و هم شناخت هم پالایش روح می شود هم تقویت ایمان هم دل خرسند می گردد هم خرد. وچنین است که آدمی به تمامیت خویش در محضرتمامیت طلب ربوبی حاضر می شود ونه دستار که سر را هم می بازد ونه به اضطرار عاقلانه که به اختیار عاشقانه می شکند.

معشوق همه وجود عاشق را از دل وجان و خرد می خرد و استیفا می کند و این سودای خوش عاقبت در صحنه پر صفای دعا صورت می گیرد که سیرابی سیرت سریریت در اوست.

در دعا هم از نیاز عاشق سخن می رود هم از ناز معشوق هم از احتیاج این هم از اشتیاق او.هم از انس هم از خوف هم از محبت هم از معرفت هم از توبه و انابت هم کرم و اجابت .هم حاجات زمینی و معیشتی هم از مطلوبات آرمانی وآسمانی . هم از تسلیم هم از تعلیم .  آدمیان پس از آنکه هستی می یابند دستخوش انواع تشویشها و اضطرابها می گر دند.از اضطرابات ساده عاطفی و عادی تا اضطرابات عمیق وجودی.ادیان به ما می آموزند که ناآرامیهای روحی انسان فقط در سایه ذکرخداوند و پناه جستن در محضر اوست که به آرامش تبدیل می شود.

به قول مولوی :

هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست

جز به خلوت گاه حق آرام نیست

 

علامه مرتضی مطهری

انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند :یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطرار گردد ،و یکی در وقتی که روح،خودش اوج بگیرد و خود ،خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند ... کمال نفس در این است که خودش ،خود را منقطع کند و اوج بگیرد.

فرق است بین خواند ن دعا و دعای واقعی .تا دل و روان انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد دعای واقعی نیست .

 

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

از مشکلات بزرگ انسان ،علی الخصوص انسان معاصر ،پریشانی و اضطراب روحی است ،که همواره او را رنج می دهد .باور به خدا و انس با وی بهترین آرامش روحی را برای مومن به ارمغان می آورد . صرف احتمال به وجود خدایی که ((تنها بایاد او دل ها آرامش می یابند ))  می تواند انگیزه ای برای تلاش در راه شناخت او باشد .

 

دکترعلی شریعتی

بعضی ها دعا را به معنای یک داروی مسکن و مخدر تلقی می کنند،به عنوان جبران ضعف ها ،گریز از مسئولیت ها، بیکارگیها ،تنبلی ها ودوری کردن از خطرها عدم تحمل مسئولیت اجتمائی و مقاومت در برابر زندگی . یعنی معمولا خیال می کنیم که به جای اندیشیدن ،کوشیدن،جهاد، مبارزه وامثال آن می توان دعا کرد.فلذا در معنی رایج کلمه ،دعا این است که فرد دعا خوان ،از خداوند چیزهایی را که باید با کوشش بدست آورد به خاطر تنبلی و ضعف از خدا بخواهد .

ماباید این تلقی اشتباهراتصحیح کرده و اینگونه بیندیشیم که دعا نه تنها جبران کننده ضعف انسان نیست بلکه تقویت کننده قدرت انسان و ادامه دهنده کار مثبت و تلاش سازنده فرد در ساختن زندگی فردی و اجتمایی است.  یعنی دعا در کنار کارو مسئولیت نیست بلکه دعای اسلامی ،پس از مسئولیت و در ادامه رنج و کار است .

 

الکسیس کارل فرانسوی

آثار نیایش و سنت و دعا در جوامع، وقتی رو به ضعف و فراموشی می رودمقدمات انحطاط آن ملت و جامعه فراهم می شود .  نیایش همچون امانت ،همراه کسی است که غالبا خداوند را نیایش می کند ، زیرا رقه نور دعا،از سیما و حرکات او ساطع است که آن را با خود به هر جا بخواهد میبرد .

امار جنایت ها نشان داده است که به طور متوسط ، کسانی که به عنوان مجرم و جنایتکار در جامعه شناخته شده اند کسانی هستند که یا هیچ و یا بسیاراندک و جاهلانه نیایش می کنند و برعکس درهمان سطح ودر همان مسیر  و در همان تیپ اجتماعی و طبقه اقتصادی ، غالبا انها که هنوز سنت نیایش را حفظ کرده اند ، از دست زدن به جنایت مصونند و گاه اگر دست می الایند  به صورت حرفه ای و سربندی و سرگرمی دائمی  شان و صفت مشخصشان نیست بلکه لغزشی است و یا حادثه ای است در زندگی شان .در هر سال موسسه  لورد ،آمار شفایافتگان بوسیله دعا را که بشکل معجزه آسایی با تصدیق اطبائ شفایافته اند ،رسما منتشر می سازد.

دعا باید دارای شدت ،تناوب ،استمرار،خلوص و تهاجم باشد مپل کودکی که از مادرش ،با شدت ،چیزی را مطالبه میکند.

دعای صبحگاهی ،زمانی بر روان تاپیر می گذارد که ما آن را تا شامگاه، با پیوستگی روح و وجدان حفظ کنیم .

 

دکترمصطفی ملکیان

دعا برای خود : هر وقت که احساس کنیم که خوبی‌ها، حقیقت‌ها، و زیبایی‌های جهان هستی منحصر در همانهایی که ما در اختیار داریم نیستند و بسا خوبی‌ها، حقیقت‌ها، و زیبایی‌ها هست که دست ما از آنها کوتاه است و در عین حال سخت مشتاق آنهاییم، حالت دعا در ما پدید می‌آید. دعا چیزی نیست جز آرزوی بهتر شدن در سه ساحت عمل(= خوبی)، نظر(= حقیقت)، و احساسات و عواطف (= زیبایی

دعا برای دیگران: وقتی که آدمی پی می‌برد که همان محدودیت‌ها و نقائصی که دامنگیر اوست، کمابیش، دامنگیر جمیع همنوعان او هم هست، نسبت به همنوعان خود احساس همدلی و همدردی ای می‌کند که ناشی از همین احساس سرنوشت مشترک است. در این حال، طبیعی‌ترین واکنش این است که شخص برای همنوعان خود دعا کند و بهتر شدنِ آنان را در همان سه ساحت مذکور بخواهد. دعا برای دیگران، در واقع، نوعی شفاعت برای آنان، در پیشگاه هستی، است.

 

دکترعبدالکریم سروش

آرامش حیوانی ،آرامش غفلت خیز کسانی است که کورانه در این جهان زندگی می کنند .یعنی قیامتش هنوز قائم نشده است .مگر ممکن است کسی قیامتش قائم شود و چشمان نگران در و دیوار این جهان را ببیند و باز هم حیوان صفتانه آرام بگیرد .به همین دلیل است که یک آرامگاه بیشتر وجود ندارد و آن آغوش خداوند است .

 

)محمد رضا حدادپور)






صفحات :
|  <  <<  31  32  |