سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 545390
  • بازدید امروز: 11
  • بازدید دیروز: 81
  • تعداد کل پست ها: 310
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

متافیزیک و ماوراءطبیعه
فیس بوک - شبکه اجتماعی جامعه مجازی" onerror="this.style.display='none'"/>فیس بوک
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
انسان - مسیحیت - آدم - حوا - بهشت[1] ، برنامه ریزی[1] ، جهرم، ناامنی، امنیت، دادگاه[1] ، حدادپور، اربعین، کربلا[1] ، حدادپور، اسرائیل، جهاد، مغنیه، تروریست، سوریه[1] ، حدادپور، اسرائیل، شهید الله دادی، حزب الله، خون[1] ، حدادپور، افغانی، پراید، زانتیا، مادر[1] ، حدادپور، امام حسن، مسئله، فلسفه[1] ، حدادپور، امام حسین[1] ، حدادپور، پاریس، فرانسه، ترور، تروریسم، خشونت[1] ، حدادپور، پاسخ به سوال، نامحرم، کمک[1] ، حدادپور، تشکر و قدردانی، پارسی نامه[1] ، حدادپور، جهرم[1] ، حدادپور، جهرم، جامعه شناسی[1] ، حدادپور، چهارشنبه، جلسه[1] ، حدادپور، حضرت معصومه[1] ، حدادپور، حکمت، خداوند، طوفان، گنجشک، مار[1] ، حدادپور، داعش، روحانیون[1] ، حدادپور، دانشگاه، صفر، پیامبر، سیاست، داخلی، خارجی، صفات پیامبر[1] ، حدادپور، دلسوزی، ممنوع[1] ، حدادپور، شهدا[1] ، حدادپور، شهید غلامعلی پیچک[1] ، حدادپور، صفر، دکتر شریعتی، اربعین[1] ، حدادپور، عموباربد، عبدالرحمن رحمانیان[1] ، حدادپور، گله، نظام اسلامی[1] ، حدادپور، لب تاپ[1] ، حدادپور، ماه صفر، تبلیغ، حضرت زهرا[1] ، حدادپور، میان بر، راه، نیاز[1] ، حدادپور، نامه، خواهر، آبجی، مرد، پسر، اغفال[1] ، حدادپور، نظام، انقلاب، مسائل شرعی[1] ، حدادپور، نیاز، درمان[1] ، حدادپور، وبلاگ[1] ، حدادپور، وبلاگ، وبلاگ نویسی[1] ، حدادپور،نامه[1] ، سوءاستفاده، اموات[1] ، هدف[1] ، هدف سازی[1] ،

 

اصلا قادر نیستیم بفهمیم در کربلا چه گذشت و چه به دل امام سجاد علیه السلام گذشت.به نمونه زیر توجه کنید:

محدّثین و تاریخ ‌نویسان آورده اند: پس از واقعه دلخراش کربلا، و بعد از وقوع تحوّلاتى در حکومت بنى امیّه ، مختار ثقفى روى کار آمد.

و یکى از فرماندهان مختار ابراهیم فرزند مالک اشتر بود، که بعد از آن که عبیداللّه بن زیاد ملعون را دست گیر کردند، توسّط ابراهیم ، فرمانده لشکر مختار در کنار رودى به نام خازر به هلاکت رسید و سپس سر آن خبیث را به همراه چند سر دیگر از جنایت کاران و قاتلین - در صحنه عاشوراى حسینى - را براى مختار فرستاد.

و مختار نیز بى درنگ و بدون فوت وقت ، سر عبیداللّه ملعون را براى امام سجّاد، حضرت زین العابدین و همچنین عمویش محمّد حنفیّه ارسال داشت .

 

هنگامى که سر آن ملعون را حضور امام سجّاد  آوردند، آن حضرت کنار سفره طعام نشسته بود و غذا تناول مى نمود.

و چون چشم حضرت بر آن سر افتاد، فرمود: هنگامى که ما را به مجلس ‍عبیداللّه بن زیاد وارد کردند، آن ملعون با اصحاب خود مشغول خوردن غذا بود و سر مقدّس و مطهّر پدرم، حضرت ابا عبداللّه الحسین را نیز مقابلش نهاده بودند.

و من در همان حالت از خداوند متعال تقاضا کردم : پیش از آن که از این دنیا بروم، سر بریده ابن زیاد ملعون را ببینم .

 

شکر و سپاس خداوند متعال را به جا مى آورم که دعاى مرا مستجاب نمود.

پس از آن، امام سجّاد سر آن ملعونِ خبیث و پلید را به دور انداخت و سر بر سجده شکر نهاده و چنین اظهار داشت:حمد مى گویم و سپاس به جا مى آورم خداوند متعالى را که دعاى مرا به استجابت رساند و در این دنیا انتقام خون به ناحقّ ریخته پدرم را از دشمن گرفت .

و سپس افزود در پایان : خداوند، مختار را پاداش نیک و جزاى خیر عطا فرماید.

اعیان الشّیعة : ج 1، ص 636.







 

با اینکه دیروز از صبح تا ساعت 10:30 شب سرکار بودم، اما معتقدم که همیشه باید از پیرامونمون درس بگیریم.

درس هایی که گاهی اینقدر تلخ است که جنبه عبرت و درس آموز بودنش فراموش میشه و فقط گرفتار مصائبش میشیم.

خلاصه درس های مصیبت بار دیروز که با چندنفر از نمایندگان محترم مجلس هم مطرح کردیم و با کمال تعجب، اونا هم تایید میکردند اما هیچ برنامه ای برای عملیاتی شدنش نداشتن و حتی عزم جدّی بر طرح و پیگیری این مطالب دیدیه نمیشد خلاصه میشه در سه مطلب:


اول اینکه: تا نمایندگان محترم درگیر مسائل اجرایی و عمرانی و شهردارچی و... بشن و بمونن، دردهای قانونی و چاله چوله های قانونی ما آنگونه که باید برطرف نخواهد شد. چون دیگه وقت و فرصت مناسبی واسه مطالعات و مطالبات قانونی وجود نخواهد داشت.

من دیروز چندبار گفتم: اگه شهید مدرس، کسی شد که امام خمینی او را به عنوان الگو مطرح نمودند، حتی یک وجب از خاک جایی را آسفالت و یا فضای سبز نکردند. ایشان به عنوان اسلام شناس و قانون شناس در مجلس به وظایف قانونی خودشون مشغول بودند نه برنامه ریزی برای جلب آراء دوره بعد!

 

دوم اینکه: امام راحل عظیم الشان فرمودند: مجلس در راس امور است. نه اینکه نمایندگان در راس امور اند!

معنا نداره که خرد و کلان شهر و بخش ها طبق میل و باند نمایندگان تعیین و اداره شوند. بلوایی شده که نگو. بعضی شهرها اینجوری شده که هر کس در وقت انتخابات، در دفتر و تیم انتخاباتی نماینده شهرشون باشه از آتیه و سمتی بهتر برخورداره و حتی امکان سر کاررفتنش تقریبا قطعی میشه. این مسئله با شعارهای انقلاب و تاکیدات و دغدغه های رهبر فرزانه انقلاب خیلی فاصله داره.

 

سوم اینکه: مجالس کشورهای نظام سلطه و نمایندگانشون، شدیدا اوضاع خارجی و بین المللی را رصد کرده و حتی پیشنهاد و دستور ترور بعضی شخصیت های انقلابی و جهانی را هم صادر کرده و لیست تروریسم بودن و یا نبودن گروهک ها و یا دولت های مخالفشون را صادر و اعلام میکنن.

 

سوال اینجاست که حضرات نمایندگان ما کجا هستند؟ اصلا قصه این نیست که نمایندگان ما هم لیست ترور و ... بدهند. چون اصل مکتب و آموزه های انقلابی و مذهبی ما یه چیز دیگه است. حرف من اینه که چرا از مجلس ما جز چندتا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و چندتا قطعنامه کلی و امثال ذلک، چیز دیگری که پشت نظام سلطه را بلرزونه نمیبینیم؟ فقط عکس های دسته جمعی با چفیه و راهپیمایی کفن پوش در آخرین هفته های فتنه و کلی وقت بعد از اقدام ملت شریف ایران وارد صحنه شدن، نه تنها پشت استکبار را نخواهد لرزاند بلکه...

 








از وقتی خودمو شناختم، بسیجی بودم و یا لااقل بهتره بگم: عضوی از خانواده بزرگ بسیج بودم.

اصلا به خاطر همینه که وقتی بین دعوت بسیجیا و جاهای دیگه در برنامه سخنرانیام تداخل پیش میاد، اولویت را به بسیج و هیئت میدم.

همیشه هم مخالف بودم با کسانی که بسیج را مکان علافی و شستشوی مغزی و امثال این چیزا میدونستند.

اما امروز بسیج و بسیجی بودن حالت حیثیتی پیدا کرده.

چطور؟

وقتی سوریه را جیش الوطنی(همون بسیج خودمون) حفظ کرده نه ارتش اسد


وقتی حلب را انتظام الوطنی(همون بسیج خودمون) آزادش کرد نه نظامیان دمشق


وقتی در الانبار جیش الانبیاء(همون بسیج خودمون) راه میفته و همه را انگشت به دهن میذاره


وقتی در کردستان عراق فقط میشه روی هیکل پیشمرگه های العراقیه(نیروهای مردمی) حساب کرد نه دیگران


وقتی در لبنان میشه فقط به اسم بچه های حزب الله قسم خورد نه دولت و نظامیان اونجا

.

.

.

بالاخره بهترین چیزی که میتونیم صادر کنیم تا انقلابمون صادر بشه، فرهنگ بسیج و شکل و قواعد وطنی اون هست.


حالا بهتر از همیشه میفهمیم که چرا صدای آمریکا و بی بی سی و تیر و طایفشون همیشه از بسیج به بدی و کدورت یاد میکنن.


الحمدلله امروز داریم فرهنگ و شکل بسیج را صادر میکنیم و این ینی بهترین اتفاق در دنیایی که همه جهان کفر دست به دست هم دادن تا اسلام هراسی کنن.

شاید اگه داعش(دولت اسرائیلی...) حمله ور نمیشد و به جون جهان اسلام نمیفتاد، اینجوری بسیج در دیگر بلاد اسلامی شکل رسمی پیدا نمیکرد.


در یک کلمه بگم و رد بشم:


بسیج ینی این که جوونای غیر نظامی شیعه و سنی کنار هم نماز میخونن

شونه به شونه همدیگه میجنگن و جون و خون میدن و همشون میگن: لبیک یا حسین!








وقتی خیلی چیزا میدونی اما نباید دم بزنی

وقتی خیلی ها را میشناسی اما نباید تو ذوقشون بزنی

وقتی خیلی جدی باهاش  شوخی میکنی که به طور مستقیم بهش برنخوره

وقتی باید لبخند بزنی و به روی خودت نیاری که فهمیدی چه اشتباهی مرتکب شده

وقتی باید به حرفهای بی سر و ته کسی گوش بدی و سر تکون بدی تا شرمنده جمع حاضر نشه

وقتی چندان خوشت نمیاد اما باید با بعضی ها بعد از جلسه روبوسی کنی تا فکر نکنن باهاش پدر کشتگی داشتی

وقتی تازه بعد از جلسه، کلاس میذاره که با فلانی بحث کردم اما اون هیچی نگفت

.

.

.

.

خدایا ! چرا نمیفهمه که نمیفهمه؟

 

چرا نمیفهمه که دلسوزش هستم و اگه کسی قرار باشه بهش راستشو بگه، اون منم؟

 

چرا حالیش نیست بهترین دوستش منم که رُک حرف میزنم؟

 

چرا زبون تلخ منو از شکلات لبخندها و تاییدات دیگران پر سودتر نمیدونه؟

 

خدایا ! قراره این مثلا آقای دکتر کت و شلواری، نفهم بمیره یا قراره پپلیستی بمونه و با حرفای چرند و ضد دینی که تحویل جوونا میده گمراهشون بکنه؟

 

حالا کاش نون خور دولت و نظام نبود!!







 

دلیل نمیشه اگه کسی اشتباهی کرد، علی الخصوص در سلسله مباحث علمی پرچالش، ولش کنیم و چیزی بهش نگیم اما همه کس هم ارزش دهن به دهن شدن ندارن.

امشب میزگردی بود که بسیاری حرف های غیرمنطقی و بی ارزش گفتند و شنیدیم.

من فقط در جلسه حاضر شدم تا ببینم چی میگن و چجور بحث میکنن.

خدا میدونه خیلی ناراحت شدم از اون همه حرف های سلیقه ای حالت تهوع گرفتم.


با خودم قرار گذاشتم که فردا برم پیش دونفرشون (که یکیشون روحانی بود و دومی هم دانشگاهی بود و سومی هم که انگار اصلا نبود) و باهاشون حسابی بحث کنم و اشتباهاتشون را بهشون بگم. هرچند یقین دارم که هیچکدومشون قبول نخواهند کرد!


اما خیلی اتفاقی، پیامکی واسم اومد که بنظرم رسید باید یه کم تامل کنم و حداقل فعلا چیزی نگم.


اون پیامک این بود:


هیچ وقت به کوچه بن بست گیر نده و به او ناسزا نگو؛ رنج بن بست بودن برایش کافی است!







 

معمولا وقتی دلیلی بر مسئله ای نباشد و در عین حال بخواهند از آن مصادره به مطلوب کنند، آن مطلب را بدون دلیل و برهان، جوری بیانش میکنند که انگار اگر آن را نپذیری، به همه مقدسات توهین کرده ای!

یکی از آن مطالب پر تمتراق، بحث علم غیب است که بر و بچه های دانشگاه الریاض عربستان و کارنشناسان شبکه های نور و کلمه و وصال، خیلی دربارش مدعاهای بی دلیل جار زده اند.

چند شب پیش که هاشمی(مجری مثلا محترم شبکه کلمه) به علم غیب پرداخت آن را منحصر در خداوند کرد و هیچ دلیل دیگری نیاورد! کارنشناسان شبکه وصال و نور که آن شب، عبداللهی و فاروقی بودند آنها هم هیچ دلیلی جز قرآن نیاوردند و چنان چشم و ابرو می آمدند که ...

 اما قرآن کریم نظر دیگری دارد:

قرآن معتقد است که علم غیب،به طورمطلق ونسبت به هرچیزودرهرشرایطى مخصوص خداونداست، «وَعِنْدَهُمَ فاتِحُ الْغَیْبِ لایَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» (انعام، 59)

امّابه اذن و اراده‏ الهى گاهى براىاولیاى خدا دریچه‏ های ىازغیب گشوده مى‏شود، «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ» (هود، 49)

لذاپیامبران الهى،ازعلم غیب برخوردارند. چنانکه درآیه‏ ى 26 سوره‏ ى جنّ مى‏فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلایُظْهِرُعَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّامَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ»

نه فقط علم غیب،بلکه قدرت انجام کارها ى خارق العاده نیزمخصوص خداست،امّاخداوندبه هرکس که بخواهد و به هرمقدارکه مصلحت بداند عطا مى‏کند.

باآنکه مرگ وحیات بدست اوست، «أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا» (نجم، 44)،لکن حضرت عیسى ‏علیه السلام نیز با اذن او مردگان را زنده مى‏کند، «أُحْیِ الْمَوْتى ‏بِإِذْنِ اللَّهِ» (آل‏عمران، 49)

 باآنکه خداوند جان‏ها را مى‏گیرد، «اللَّهِ‏ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ» (زمر،42) لکن فرشتگان نیز با اذن او جان مردم را مى‏گیرند، «یَتَوَفَّکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ» (سجده،11)

 باآنکه تنها او خالق است، «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» (رعد، 16)،لکن حضرت عیسى ‏نیز با اذن الهى خلق مى‏کرد. «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَا لطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْر بِإِذْنِی»(مائده، 110)

 

خیلی عجیبه! قرآن بر و بچه های شبکه های مزبور فرق میکنه و این آیات را نداره یا قضیه یه چیز دیگه است؟







 

اصلا لازم نیست نقش دیگران را بازی کنیم. خودت باش! و اصلا از اینکه خودت هستی شرمنده نباش. چون امروزه، خودت بودن، به اندازه کافی جذابیت داره. نه اینکه بخوایم از اینکه جای یکی دیگه نیستیم رنج ببریم و ادای اون بودن را از خودمون دربیاریم.

دیروز رفته بودم.... دیدم کسانی را که واقعا خودش نبودن از رفتارش داد میزد. دلم سوخت براشون. حقیقتا دلم سوخت از اینکه چرا بعضیا اینقدر از خودشون بودن احساس کوچکی دارند که میخوان با کسی دیگه بودن جبرانش کنند.

وقتی سوار اتوبوس شدم که برگردم سر خونه و زندگیم، خیلی خسته بودم و داشت خوابم میبرد. قبل از خواب این اشعار بسیار زیبای قیصر امین پور را با خودم زمزمه میکردم که چشمای نیمه بازم بسته و بسته تر شد...

 

در این زمانه هیچکس خودش نیست

کسی برای یک نفس خودش نیست


همین دمی که رفت و بازدم شد

نفس-نفس-نفس-نفس خودش نیست


همین هوا که عین عشق پاک است

گره که خورد با هوس خودش نیست


خدای ما اگر که در خود ماست

کسی که بی خداست، پس خودش نیست


دلی که گرد خویش میتند تار

اگر چه قدر یک مگس، خودش نیست


مگس به هر کجا به جز مگس نیست

ولی عقاب در قفس، خودش نیست


تو ای من ای عقاب بسته بالم

اگر چه بر تو راه پیش و پس نیست


تو دست کم کمی شبیه خود باش

در این جهان که هیچ کس خودش نیست


تمام درد ما همین خود ماست

تمام شد، همین و بس: خودش نیست!









نه پیرم نه دُگم و متعصبانه به همه چیز نگاه میکنم اما دوس دارم خارج از گود به بعضی چیزا «قشنگ» نگاه کنم نه اینکه به هرطرف خیره بشم.

امروز(سه شنبه، 27آبان) به تاریخ قمری، سالروز بیدار شدن اصحاب کهف از خواب چند قرنشان است.

تصور بفرمایید اصحاب کهف، از خواب بیدار شدند و یه راست اومدن وسط پارک هایی که هردختر و پسری با یه شمع پاشده اومده تا یا یاد پاشایی را گرامی بدارد یا وجود خودشو به دیگران یادآوری کنه یا حالا هرچیز دیگه.

چشم اصحاب کهف چرا ده تا نشه وقتی:

1 - اصحاب کهف بخاطر «جوگیر نشدن» و همرنگ جماعت کفار نشدنشون از شهرشون رونده شدند اما اینا به خاطر جوگیر شدن به پارکها هجوم آوردن!

2 - اصحاب کهف بااینکه از مردم و حکومت رونده شده بودند میتینگ نگرفتند اما اینا با وجود همکاری تمام قد صدا و سیما و نیروهای انتظامی و... بازم میتینگ میگیرن!!

3 - اصحاب کهف به کسانی که با اونا به خاطر دفاع از مقدساتشون به غار نیومدند وصله و برچسب نزدند اما روزنامه های اینا به خاطر عدم شرکت دیگران، به بقیه انگ بی هنری و عدم درک هنرمندان و... زدند!!

4 - اصحاب کهف با اینکه تمام ادیان و ملل جهان را مبهوت ایمان و عزم راسخ خودشون کردند تازه بهشون میگن«یاران غار» اما اینا بخاطر اجرای چندتا کنسرت و درآوردن صدای کف و سوت مردم بهشون میگن«هنرمند»!!

5 - اصحاب کهف وقتی شب خوابیدند مایه درس اولوالباب(خردمندان عالم) شدند اما اینا صبح از خواب بیدار شدند اما درس و دانشگاه را تعطیل کردند تا مضهکه شبکه b b c و تیر و طایفه های اون وری آبیشون بشیم!

6 - بییشتر مردم اون روزگار(به شهادت متون تاریخی) در برابر خانواده اصحاب کهف موضع نگرفتند بلکه تازه خیلی ها به سر عقل و دین آمدند اما بعضی از اینا به پدر محترم مرحوم پاشایی که گفته بود «توی ماه محرم واسه پسرم کنسرت مختلط و مجالس ناجالب نگیرید»، گفتند: پسرت بوده که بوده! وقتی روضه علی اکبرت را خوندی پاشو برو دیگه!

خدا روح مرتضی پاشایی را شاد کنه و به خانواده اش علی الخصوص پدر محترمش صبر عنایت کنه ان شاءالله.

 همچنین امیدوارم هنرمندان و بازیگرها و خواننده های ما بفهمند که بالاخره از «سکانس آخر زندگی» گریزی نیست و باید جوری زندگی کرد که قبل از خودمون یه چیزی واسه اون طرفمون(قبر و برزخ و قیامتمون) بفرستیم وگرنه اصلا روی هیکل دوستان مثلا هنرمندتون نمیشه در مراسم تشییع و ترحیمتون حساب کرد. چون در مراسم تشییعمون، وقتی خانم های بسیار بدحجاب با انواع آرایش های غلیظ مجلس ترحیمی(!!) و دختر و پسرهای مختلط با فاصله اندک شرکت کنند و هنرپیشه ها جوری بایستند که مدل موهای لاس و لَختشان به هم نخورد و چهره های ورزشی و هنری جوری قدم بردارند که پوزیشن قشنگتری در قاب دوربین ها داشته باشند و...، فکر نمیکنم مراسم ترحیم و تشییعمان محلّ رفت و آمد ملائک رحمت باشه و حتی روضه علی اکبر امام حسین علیه السلام به شادی روحمان کمک شایانی بکنه.(تازه اگه مثل مرحوم پاشایی، لیاقت خواندن روضه علی اکبر بالای جنازه مان را داشته باشیم و پدر گُل، شجاع  و سینه سوخته ای مثل بابای مرتضی پیدا بشه)

یا حق







برخی تالیفات ائمه تا قبل از تالیف جوامع روایی از منظر شهید مطهری


با سلام و ادب خدمت دوستان عزیزم


از قبل از طلبگی، با آثار شهید مطهری خیلی صفا میکردم و بارها در منبرها و جلساتم از ایشان مطالب زیبایی وام گرفته ام.

یک مطلب قشنگ درباره تالیفات ائمه چندشب پیش دیدم که به نظرم رسید به بهانه امروز به شما و همه کتابخانه دار ها و کتابدارها تقدیم کنم.

شهید مطهری می فرمایند:

اولین و دومین کتاب حدیثى شیعه یکى کتابى است به خط على علیه السلام که در نزد ائمه اطهار علیهم السلام بوده و ائمه گاهى آن را به دیگران ارائه مى‏داده‏اند و یا از آن نقل مى‏کرده‏اند که در کتاب على چنین آمده است؛ دیگر کتابى است به نام «مصحف فاطمه علیها السلام».

از این دو کتاب که بگذریم، اولین کتاب حدیثى کتاب ابورافع غلام آزادشده رسول خداست که در سنن و احکام و قضایا نوشته است. ابورافع یک غلام قبطى است که رسول خدا او را آزاد کرد. او و دو فرزندش عبیداللَّه و على از شیعیان امیرالمؤمنین على علیه السلام به شمار مى‏روند. نام عبیداللَّه بن ابى رافع به عنوان کاتب یا خزانه‏دار امیرالمؤمنین در زمان خلافت آن حضرت زیاد در کتب یاد مى‏شود.                       

علماى شیعه مانند نجاشى در الفهرست او را اول مصنف شیعه دانسته‏اند (تاسیس الشیعه، ص284) بعد از ابورافع، سلمان فارسى کتابت حدیث کرده است. اثر سلمان فارسى درباره شرح و توضیح حدیث جاثلیق رومى بوده است که بعد از وفات رسول اکرم به مدینه براى تحقیق آمد (قسمتهایى از این حدیث در کتاب توحید صدوق به‏طور متفرق ذکر شده. رجوع شود به آن کتاب، چاپ مکتبة الصدوق در سال 1387، ص 282 و 286 و 316)

 پس از سلمان نام عده دیگر از قبیل ابوذر غفارى و اصبغ بن نباته و دیگران برده مى‏شود. سلیم بن قیس از صحابه امیرالمؤمنین تألیفى دارد که اخیراً به طبع رسیده است (تاسیس الشیعه، ص280) در طبقه بعد کتابى که از شیعه باقى مانده و طبقه به طبقه روایت شده است صحیفه سجادیه است. وفات امام سجاد در اواخر قرن اول است و این اثر جاوید که به نام «زبور آل محمد» معروف شده است، از نیمه دوم قرن اول به صورت مکتوب دست به دست نقل و روایت شده است.

نیمه اول قرن دوم یعنى زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام که تا حدودى براى شیعه آزادى بوده است، دوره اوج نقل و روایت و ضبط و کتابت حدیث است. نام چهارهزار نفر برده مى‏شود که از محضر امام صادق استفاده کرده‏اند. اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام چهارصد کتاب حدیثى تألیف کرده‏اند که به «اصول اربعمأة» معروف است. مؤلفان این کتابها از ملیتهاى مختلفند.

در دوره بعد، یعنى اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم تألیف جوامع حدیث رایج شد. کتب حدیثى که امروز در میان شیعه و سنى موجود است همان جوامع است و در این دوره است که ایرانیان نبوغ خود و هم اخلاص و صمیمیت خود را نسبت به اسلام در این زمینه نشان داده‏اند .

 

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏14، ص: 414







سلام دوستان

امروز سالروز وفات دو علامه بزرگ جهان اسلام(نه فقط جهان شیعه) یعنی جناب علامه سید محمد حسین طباطبایی در سال 1360 و جناب علامه محمد تقی جعفری در سال 1377 شمسی است. خدا روح هر دو بزرگوار را غریق رحمت بی کرانش نماید.

اولین بار که من با آثار علامه جعفری آشنا شدم، کلاس دوم راهنمایی بودم که کتاب «فلسفه و هدف زندگی» ایشان را بعد از پنج بار خواندن، فهمیدم که نمیفهمم. حتی نفهمیدن کتاب آن بزرگ مرد برایم لذت داشت چه برسد به اینکه جملاتی از آن را میفهمیدم. اینقدر مشتاق مفاهیم آن کتاب شدم که سر کلاس دینی دوم راهنمایی درباره اش بیست دقیقه حرف زدم. البته حالا که فکرش میکنم خودم هم تعجب میکنم که چگونه این کار را کردم. سپس نقد ایشان را به آراء کریشنا مورتی مرا به خود جلب کرد. از هرچه بگذریم، کتاب «شهید فرهنگ» که درباره وجود نازنین امام حسین علیه السلام نگاشتند خیلی قابل استفاده بود و من بیش از ده بار این کتاب را یا خواندم یا به آن مراجعه داشته ام. لذت عجیب فهمیدن و نفهمیدن را نمیتوانم از خواندن «شرح نهج البلاغه» ایشان کتمان کنم و همیشه افسوس میخوردم که چرا باید شرح ایشان بر «مثنوی» تمام شود اما شرح این بزرگمرد بر نهج البلاغه ناتمام ماند؟!

عجبا از علامه طباطبایی! خدا این فیلسوف قرآنی را با انبیا و اولیایش محشور کند. اولین برخورد من با آثار ایشان، با خواندن کتاب پرمغز«شیعه در اسلام» رقم خورد. اینقدر این کتاب بر ذهنم اثر مثبت گذاشت که از خدا خواستم به من توفیق تالیفات فراوان در زمینه خدمت به فرهنگ تشیّع کند. «بدایه و نهایه» ایشان را هرکدام دوبار درس گرفتم چرا که معتقد بودم که فهم این دو اثر، کلید استفاده از گنجینه منظومه سبزواری و اسفار اربعه صدرمتالهین است. زمانی که سطوح حوزه میخواندم، بیش از چهار نفر هم مباحثه «تفسیر المیزان» را تجربه کردم اما لذت فهمیدن المیزان را یکی از اساتید حوزه علمیه بابل در جلسات شبانه ای که منزلشان داشتیم به من القا کرد...

حالا بگذریم. قصد نداشتم اینا رو بگم.

دلم از یه چیزای دیگه میسوزه.

دلم از این میسوزه که اکثر عزیزان طلبه از آثار و اندیشه های این دو ابر مرد تاریخ تفکر اسلامی بی خبرند. خود منم یکی از اونا. تعارف نداریم.

بدون تعارف، بیش از نود درصد طلبه های ما حتی اسم پنج تا از تالیفات علامه جعفری را هم نمیدانند چه برسد به اینکه خوانده باشند!

دلم میسوزه از اینکه آثار علامه جعفری و علامه طباطبایی در بیشتر کتابخانه ها علی الخصوص کتابخانه حوزه ها به زینت المکتبه تبدیل شده و از واکاوی آثار این دو مرد بی بهره ایم.

دلم میسوزه که اینقدر در فقه و اصولی ما را غرق کرده اند که نه مجتهد پرور است و نه مجال استفاده از دیگر متون و سرمایه های ناب علمی حوزوی به ما میدهد.

دلم میسوزه از اینکه علامه جعفری و علامه طباطبایی مال ماست اما هیچ عزم جدی مبنی بر مطالعه سیر آثار آنان وجودنداره!

دلم میسوزه که شاگرد آن دو مرد بودن به اندازه ای که سبب افتخار شده، سبب ترویج افکار و آثار آنان حداقل در سطح حوزه نشده است!

دلم میسوزه از اینکه حضرت آقا اینقدر توصیه و سفارش به حفظ و مراجعه به آثار آن دو ابر فیلسوف بزرگ کرده اند اما ما بیشتر به کارهای سمیناری و کنگره ای پرداخته ایم.

چرا نباید دوره های فوق تخصصی «جعفری شناسی» و «طباطبایی شناسی» در حد طلاب سطح دو و سه و چهار برگزار بشه؟

آیا فقط به خاطر این که علامه جعفری به فرهنگ پرداخت و علامه طباطبایی زیر بار بر زمین مانده فلسفه را در عصر حاضر گرفت و تالیفات مستقل فقهی و اصولی ندارند باید محترمانه به حاشیه حوزه رانده شوند؟!

خدا رحممون کنه اگه فردای قیامت بخواهند قرآن و نهج البلاغه را بیاورند وسط، و بگویند چرا به خادمان و مفسران بزرگ این دو موهبت الهی بها ندادید و فقط بخش هایی از ترجمه تفسیر المیزان را جزء دروس جنبی و تلخیصی حوزه ها قرار دادید؟!!

خدا روح هر دو بزرگمرد را شاد کند و آنان را از شاکیان فردای قیامت ما قرار ندهد.






صفحات :
|  <  <<  26  27  28  29  30  >>  >  |